🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀یهودیان قم ✏️ابوالفضل قیامی 🔺️در تکمیل یادداشت آقای محمد مهیار 🔸️مرحوم پدرم همواره از یک #پزشک
🌀یهودیان قم
✏️ اکرم صادقی
🔸️همیشه از مادربزرگ مرحوم و مادرم راجع به اطبای #یهودی زیاده شنیده بودم؛ اطبای بسیار خبره. دکتر مهدی یا #میتی به دعوت علمای وقت مسلمان شده بود. همینطور دکتر نجات یهودی که برادرزاده حکیم میتی بوده است. اما دکتر ناهید مسلمان بوده و بیشتر شک بر صوفی بودن ایشان بوده است.
🔹️در بین یهودیان قم خانم دکتر یهودی دیگری هم بوده به نام #زن_غیاث معروف به خانم که ایشان هم برادرزاده حکیم میتی بوده است و رایگان طبابت میکرده است. بسیار دلرحم و خیّر بوده است.
🔸️آیتالله العظمی #بروجردی یکی از حامیان ایشان در مقابل اعتراض دکترهای دیگر بوده است و نزدیک تکیه شاه خراسان مینشستند. دکتر نجات تا زمان فوت که وصیت میکند در قبرستان #مسلمانان دفن شود کسی اطلاع بر مسلمان شدنش نداشته است.
🔹️حمام یهودیان در قم جدا بوده و نزدیک پامنار قرار داشته است. حکمای یهودی بهجز زن غیاث که #رایگان طبابت میکرده، نرخ برای طبابت مشخص نمیکردند و بیمار بر حسب توان مالی هزینه پرداخت میکرد.
🔸️حکیم میتی قبل از انقلاب فوت میکند. دکتر نجات بعد از #انقلاب در تهران ساکن میشود، اما زن غیاث از ایران میرود.
#یهودیان_قم
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🎙روایت آیتالله #محمد_خامنهای از دستگیری معاون ساواک قم
بخش اول
🔸️يكى از اتاقهای منزل ما كه حضرت #امام بعداً در آن ساكن شدند، به طور كامل در اختيار #انقلاب بود و از دست ما و خانواده، جدا شده بود.
🔹️يک روز كه در منزل نشسته بودم و افراد، مىآمدند و مىرفتند، ناگهان شخصى وارد شد و گفت: «يكى از افراد #ساواكى كه انقلابيون را شكنجه و به قتل مىرسانده، توسط بچهها شناسايى و #دستگير شده است و هم اينک نزديكى پل #حجتيه در اختيار بچههاى انقلابى است و اگر شما سريعاً در اين خصوص تصميم نگيريد، بعيد نيست بچهها بدون توجه به جنبههاى #شرعى قضيه او را سر به نيست كنند.»
🔸️گفتم: «او را به فلان محل ببرند و نزد فرد بخصوصى كه مورد نظرم بود، بسپارند تا در اين فاصله #تصميم بگيرم كه چه بايد كرد.»
ساعتى بعد اطلاع دادند كه او را به محل مورد نظر بردهاند و منتظر دستورند.
🔹️من عرض كردم: «با توجه به اينكه فرد مزبور از #شكنجهگران شناخته شده است، از نظر من كشتن او اشكالى ندارد؛ منتهاى مراتب بنده جرأت نمىكنم فتواى #قتل را صادر كنم. اجازه بدهيد با علما مشورت كنم.»
🔸️بعد سريعاً خودم را به جلسه جامعه مدرسين كه در همان روز در منزل آيتالله #امينى واقع در خيابان #ناصر تشكيل شده بود، رساندم و صحبتهاى عادى جلسه را قطع كردم و اجازه خواستم كه يک سؤال فورى را مطرح كنم.
🔹️بعد گفتم: «سروان #محمدى در طول دادگاه از خود دفاع كرد و مدعى شد كه هيچ وقت كسى را مورد ضرب و جرح قرار نداده و به #قتل نرسانده است.»
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📸 دیوارنگارههایی از روزهای #انقلاب در قم
🗓دهه پنجاه شمسی
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📸روزهای #انقلاب در قم ( ۲ )
📍میدان آستانه
🔸️تصویر دکتر #شریعتی در کنار امام #خمینی
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📸 روزهای #انقلاب در قم ( ۳ )
🔸️تصویر #مهندس_بازرگان بالای درب حرم حضرت معصومه (س)
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🎙پیام مخاطبان: 🔹️سلام؛ منزل حاج #قاسم_دخیلی، فرش فروش بازار، بود. چند روز در آنجا بودند؛ نزدیک حسین
🌀 حاج قاسم دخیلی
🔸️حاج قاسم #دخیلی (فرزند حسن متولد ۱۳۰۹) از افراد انقلابی و طرفدار حضرت امام بوده که علاوه بر حضور در مناسبتهای قبل از #انقلاب، فعالیتهایی نیز داشته است.
🔹️طبق گزارشی از #ساواک یکی از اقدامات وی پرداخت مبلغ یکصد هزار تومان #وجوهات به حضرت امام در سال ۱۳۴۷ عنوان شده است که پس از بازجویی از نامبرده، وی آن را انکار نموده و آزاد شده است.
🔸️وی در سال ۱۳۵۴ عضو صندوق #ذخیره_علوی بوده و در مهرماه ۱۳۵۶ به علت دعوت از دکتر #حسن_روحانی جهت سخنرانی در مسجد #امام حسن عسکری(ع) بازداشت موقت شده و مورد بازخواست #ساواک قرار گرفته و تعهد کتبی داده است که اقدامی برخلاف #مصالح عمومی کشور انجام نداده و از واعظان مخالف کسی را دعوت نکند.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀آب انبار #سیدعرب
✍️سیدمحسن محسنی (قمپژوه):
🔹️من آبانبار سیدعرب یا به لهجه قمی(sed - arab) را دیده بودم. فکر کنم تا چند سال بعد از #انقلاب هم بود. با توجه به عکس ۱۳۶۲ باید یکی دو سال قبل از آن تخریب شده باشد.
🔸️این آبانبار انتهای کوچه #ننهعباس قرار داشت. نبش کوچهای که به خیابان آذر ختم میشد. الان هم کوچه وجود دارد. منتها بعضی جاها گشاد شدهاست. قدیمیها به آن کوچه #پشتباره میگفتند.
🔹️ظاهرا طاقبندی که کنار عکس دیده میشود همان کوچه پشت باره باشد. الان جای آبانبار، #درمانگاه ساختهاند که الان متروک است.
🔸️از همین کوچه مکرر به خانه دایی و خاله مادرم به الوندیه میرفتیم. بهخصوص آن درب چوبی سمت راست که فکر کنم تا هفت هشت سال پیش هم بود. چهره صاحب مغازه را هم یادم هست و در آن #قناری نگهداری میکرد.
🔹️بچهای که در عکس سینی به دستش هست، ظاهرا از همان باقلوافروش یا #قطابفروشهای دورهگرد قدیم است. بیشتر به قطابفروشها میخورد؛ چون باقلوافروشها سینیشان #چهارگوشه بود و سینی فرد مزبور گرد است.
🔸️افسوسی که خودم مقایسه محیط قدیم با محیط جدید است و اینکه ما با #بیذوقی چه فضاهای زیبا و دلنشینی را از بین بردیم و جایش ساختمانهای بدون روح گذاشتیم.
🔹️محیطهایی که دیدنش آرزوی جهانگردان بیگانه و ایراندوستان هممیهن است. و صد البته #درآمد اقتصادی ناشی از این امر را هم از دست دادیم.
🔸️تاسفبارتر این که هنوز این بیذوقیها و #هویتکُشیها و تاریخکُشیها باشدت هرچه تمامتر ادامه دارد.
🔹️#مفلس_قمی در کتابش از این آبانبار یاد کردهاست.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀 جناب تولیت
🔰 بخش ششم
✍️ محمدمهدی هادیبه
🔹️بعد از بازگشت امام خمینی به کشور و پیروزی #انقلاب نیز مرحوم تولیت تا وقتی زنده بود، با انقلاب همراهی داشت. یکی از بستگان نسبی او از #ارتباط خانوادهشان با خانواده امام خمینی نقل میکند که ارتباط خانواده تولیت و #دربانی با خانواده امام به گونهای بود که قبل از #تبعید حضرت امام رفت و آمد بین خانوادهها کاملا برقرار بود.
🔸️حتی بعد از بازگشت امام و خانوادهشان از #فرانسه خانم قدس ایران (#همسر امام خمینی) به اتفاق فاطیخانم و فریدهخانم به دیدن برخی از خانمهای #فامیل ما آمدند.
🔹️ همچنین حضرت امام به اتفاق خانوادهشان #سیزدهم فروردین ماه ۱۳۵۸ را در باغ معروف آقای سید ابولفضل تولیت #کرمجگان قم که به چهارباغ معروف بود گذراندند.
🔸️سرکار خانم زهره #دربانی در مصاحبه با نگارنده چنین نقل کردند: ما یکسالی ۱۳ فروردین رفتیم سمت باغ خودمان در #وریج.
🔹️چون ۱۳ بدر بود #ناهار هم برداشته بودیم. به پیشنهاد پدرم رفتیم سمت باغ آقای تولیت خود مرحوم تولیت و طاهرهخانم نبودند اما مرحوم آقای #خمینی و احمد آقا به اتفاق خانوادهشون اونجا بودند. وقتی وارد باغ شدیم ، امام یک #زیرانداز انداخته بودن و نشسته بودند. من با حسن آقا و فرزند آقای اشراقی تا شب بازی کردیم.
ادامه دارد...
📸 تصویر: از راست؛ مرحوم تولیت، حجتالاسلام فلسفی، حجالاسلام صفایی خوانساری
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀داستان محله #یزدانشهر 🔰 بخش اول 🎙 سیدعلی محقق داماد: 🔸️#یزدانشهر قطعه زمینی بود به مساحت ۱۳۵ هز
🌀 داستان محله #یزدانشهر
🔰 بخش دوم
🎙سیدعلی محقق داماد:
🔸️ایده ساخت یزدانشهر در سال ۱۳۵۶ مطرح شد، اما ابتدا با مخالفت #ساواک مواجه گردید و پروژه متوقف شد. حدود چهار یا پنج ماه مانده به پیروزی #انقلاب، با تضعیف قدرت ساواک، عملیات تسطیح و ساختوساز آغاز شد.
🔹️نخستین آجر پروژه در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ برای احداث یک #دکه بهعنوان دفتر کار، گذاشته شد. آقای شاکر در آن زمان در این دفتر مستقر بود.
🔸پس از پیروزی انقلاب، در ۲۳ بهمن وقتی به محل #پروژه سر زدم، با جمعیتی حدود ۲۰۰ نفر مواجه شدم؛ اغلب کارگر و بنا بودند که برای کار آمده بودند. وحشتزده شدم.
🔹️به حاج حسن #خوشگفتار، معمار پروژه، گفتم باید کاری بکند تا دستکم لولهکشی #کوچهها شروع شود تا این افراد مشغول شوند. در همین حین، نقشهها نیز آماده شد و عملیات ساخت و ساز توسط این افراد آغاز شد.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀شهربانی قم 🔰بخش سوم ✍️ محسن بخشینیا: 🔹️ساختمان اداری #شهربانی قم دو طبقه به عرض تقریبا ۱۵ متر و
🌀شهربانی قم
🔰بخش چهارم
✍️ محسن بخشینیا:
🔹️از کارکنان دیگر شهربانی در دهه ۵۰ سروان جوادی، محمدی و کلهر را به یاد دارم. محمدی مدتی در اتاق افسر کشیک #شهربانی (اولین اتاق کنار نرده) محل کارش بود.
🔸️افسر کشیک یک پلاکی فلزی برنجی بزرگ به شکل #هلال به وسیله زنجیر ظریفی به گردن میآویخت که با خطی به رنگ مشکی روی آن نوشته بود: "افسر کشیک" و با صدای بلند و برخورد #خشن با مراجعین چه شاکی و چه متشاکی برخورد میکرد.
🔹️بعد ها محمدی به آگاهی منتقل شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با شکایات مردمی، #محاکمه شد. کلهر درجهداری بود در سن حدود ۴۰ سال، قدی نسبتا کوتاه داشت و وسیله نقلیه شخصیاش #موتورگازی بود.
🔸️کلهر بیشتر همراه یکی از افسران مانند #افاضلی یا #جوادی بود و دستورهای میدانی را اجرا میکرد. مانند اینکه افاضلی میگفت: «کلهر بساط این #دکان سد معبر است جمعش کن»
🔹️کلهر هم اجرا میکرد ولی ازآنجایی که کلهر قمی بود و اکثر مردم کلهر را میشناختند و #کلهر هم همینطور، خیلی ملاحظهی مردم را میکرد. خیلی بهتر از افاضلی و جوادی و دیگران با مردم برخورد میکرد.
🔸️ تنها یک بار از کلهر #ترسیدم؛ روز اول مهر ۱۳۵۶ آماده شدم که به مدرسه بروم، مادرم گفت : ببین! گفتن مدرسهها تعطیله، چون #اعتصابه. امام گفته که همه باید اعتصاب کنند. نمیخواد بری، اگر پاسبانی تو خیابون باشه چی؟
🔹️اما من مُصّر بودم که بروم. کیفم را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. وارد کوچه مخابرات شدم. یک دفعه #کلهر را با لباس پاسبانی سوار بر موتور دیدم که به سمت انتهای کوچه میآمد. مدتی بود مسیر کوچه #مخابرات به حاشیه رودخانه خیابان #ساحلی فعلی باز شده بود.
🔸️با دیدن کلهر ترسیدم. تصورم این شد که مدرسه #غیبت من را متوجه شده و کلهر را فرستادند تا در کوچه راه دانشآموزان را بگیرد. سریع به سمت خانه دویدم؛ با عجله در زدم ( #کلهر بدون توجه به من رد شد ) ولی نفسم داشت بند میآمد. مادرم در را باز کرد و گفت: "گفتم نرو!"
🔹️نرفتن آن روز مدرسه همان و شروع اعتصاب سراسری مدارس و در ادامه پیروزی #انقلاب همان. همه دانشآموزان را در سال تحصیلی ۵۷-۵۸ که من ۱۱_ ۱۲ ساله بودم، قبول کردند و در مهر ماه سال ۵۸ اولین سال تحصیلی بدون #شاه را در کلاس پایه بالاتر نشستیم.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀شهربانی قم
🔰 بخش پنجم
✍️محسن بخشینیا:
🔸️در این دوره (سالهای ۵۴ تا ۵۶) یکی از وقتگذرانیهایم ایستادن کنار نرده #شهربانی و تماشای کسانی بود که به هر دلیل توسط ماموری دستبند زده شده به اتاق افسر کشیک آورده میشدند یا کسانی که با هم #دعوا میکردند؛ مانند دعوای زنان با شوهرانشان.
🔹️ فکر میکردم قیافه دزدان با دیگران فرق دارد. دنبال این بودم که قیافه دزدان چه شکلی است؟ به هر حال کنجکاوی و #فضولی من کنار نرده شهربانی، باعث شد که چندبار #پاسبانها دعوایم کنند که "برو بچه، اینجا وانسا (گویش قمی)، بچه تو درس نداری همش اینجایی؟ "
🔸️چندباری هم شد که از بین نردهها لیوان آب خنکی دادند و خوردم؛ غافل از اینکه سالها میگذرد، حادثهها میآید و بچه ۹ ساله پشت نردههای شهربانی قم خود به پروندههای #قضایی رسیدگی میکند و دائم به خود نهیب میزند که دیگر رژیم پهلوی نیست. تو هم بازجوی ساواک و شهربانی نیستی. مراقب رفتارت باش، تا مردم به #انقلاب و نظام بدبین نشوند.
🔹بعد از ظهر ۱۷ خرداد سال ۱۳۵۴ هوا گرم بود. معمولا از خانه بیرون میزدم یا در حاشیه #رودخانه تنی به آب میزدم (البته بدون اجازه از پدر و مادر؛ میدانستم که اگر بفهمند دعوایم میکنند) یا در آب خنک و تمیز در جوی مقابل مسجد رضوی.
🔸️ آن روز از خانه که بیرون آمدم متوجه سروصداهایی غیرمعمول شدم. فوری به خیابان آمدم. #باجک خلوت بود. میتوانم بگویم کنار خیابان ماشینی پارک نبود. ماشینی هم تردد نمیکرد. خانواده های دارای ماشین شخصی در قم کمتر بودند.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀 شهربانی قم
🔰بخش هفتم
✍️ محسن بخشینیا:
🔹اولین بار بود که توجهام به تابلوی سفید مدرسه جلب شد که با خط سبز بر روی آن نوشته بود: «مدرسه #فیضیه قم». دیدم چند طلبه از درب مدرسه خارج شدند، با یکی از #افسران صحبت کردند و به مدرسه برگشتند.
🔸️سروصداهایی از مدرسه میشنیدم. مسیرم را تغییر دادم به سمت باغ وسط میدان #آستانه، کنار دکه روزنامه فروشی.دقیقا روبروی مدرسه رفتم. حالا صدای شعار طلبهها را میشنیدم. یعنی برای اولین بار بود که ناخواسته در صحنهای از رخدادهای #انقلاب قرار گرفتم.
🔹️شعارهایی مانند: «درود بر #خمینى،
مرگ بر شاه مزدور، ملت ما بیدار است، از پهلوى بیزار است، مرگ بر این سلطنت #یزیدى» صدای دهها طلبه بود که پشت در مدرسه در دالان منتهی به حیاط مدرسه قصد #خروج از مدرسه را داشتند.
🔸️وقتی تعدادی از طلبهها خارج شدند. پاسبانها گاز اشکآور انداختند، طلبهها به مدرسه برگشتند و در را بستند. کنار دکه روزنامه فروشی از #ترس پناه گرفته بودم و پشیمان که اینجا چه میکنم؟ پدر و مادرم نگرانم هستند. شاید وقتی برگردم دعوایم کنند.
🔹️یخ کرد بودم و بیاراده صحنه هجوم #کماندوها را به مدرسه فیضیه شاهد بودم. چند نفری با زور از در وارد شدند. عدهای بیشتر از کوچه بنبست جنبی از طریق پشتبامِ #مسافرخانهها تقریبا مدرسه را محاصره کردند.
🔸️شنیدم که طلبهها در بام مدرسه پرچمهای #قرمز نصب کرده اند. هیچ درکی از شعارها و علت حمله کماندوها به مدرسه نداشتم. فقط تماشاچی بودم.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom