eitaa logo
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
7.3هزار دنبال‌کننده
787 عکس
116 ویدیو
3 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قم را اینجا بخوانید. 📩 هماهنگی تبلیغات: @Admintarikhqom 📩ارسال سوژه، نظر، پیشنهاد و...: @admin_tgh 🔰تلگرام: t.me/tarikhqom1
مشاهده در ایتا
دانلود
📜نقشۀ قم در سال ۱۳۴۹ (حوالی خیابان باجک) ♦️خیابان بهروز ()، میدان ششم بهمن (چهارراه )، کوچه صندوقدار، کوچه ، کوچه آب‌انبار ، کوچه ، بیمارستان ، کوچه ناهید، کوچه شمس‌آباد سلامت، کوچه محمدیه، کوچه حاج‌مشایخی، گذر ، کوچه ، کوچه سعادت لاجوردی، کوچه سعادت، باغ و کوچه و... (قم‌شناسی) 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀محله باغ پنبه 🔸️این محله بین خیابان ۵۵ متری و خیابان ۱۹ دی واقع شده است. آغاز آن از چهار راه و پایان آن هفت متری ، مسجد و منطقه است. 🔹️علت نامگذاری این محله به دلیل این بوده است که سالها قبل در این محل کشت می‌شده و بعدها در دوران قاجار یکی از تاجران بزرگ و خیّر قم به نام حاج علی‌اکبر که به القاب تاجر و و هم موسوم بوده است، آب انبار و مسجدی در این محل می‌سازد که ساختمان قدیمی آن تا دهه شصت شمسی باقی بود که پس از تخریب، مسجد کنونی جای آن ساخته می‌گردد. بازماندگان وی هنوز در این محل ساکن هستند. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
📸 محله‌ی گمشده‌ی قم ✏️سیدمحسن حسینی؛ قم‌پژوه 🔹️در اواسط روزگار قاجار شهر قم به ۱۰ محله تقسیم شده بود. یکی از این محلات نام دارد. این محله در خیابان‌کشی‌های دوره پهلوی اول تقریبا تخریب و نام و موقعیت محل نیز از یادها رفت. حتی معمرین/دیرسالان نیز این محل را نمی‌شناسند و به یاد نمی‌آورند. 🔸️علت موسوم بودن به اسحاقیه وجود مزار منسوب به احمد بن اسحاق نمایندۀ امام حسن عسکری(ع) است که بعد به همت کجویی اردستانی صاحب انوارالمشعشعین معلوم شد که مزار علی از احفاد امام حسن مجتبی(ع) است. 🔹️(شیخ ارده شیره) حدود این محل را چنین می‌گوید: «محله دهم: محلۀ اسحاقیه است. ابتدای او دروازه است و انتهای او باجک است. گذر و بازار و حمام چال و کوچه جوب پاها، داخل این محل است.» (تحفه الفاطمیین، چاپ بنیاد قم پژوهی، ج۲، ص ۳۴۹) ♦️توضیحات: ۱. دروازه خاکفرج ابتدای بازار بزرگ و بر سر پل کنونی بوده است. در زمان رضا شاه تخریب شد. ۲. گذر کولیخان در ادامه بازار در چهار راه فعلی بوده است. در زمان رضا شاه تخریب شد. ۳. قسمتی از بازار بازمانده که تا حدود سی سال پیش فعال بود و کنون مشاغل دیگر آنجا است. ۴. چال خروس کوچه شماره ۳ فعلی است. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 درمانگاه‌ها و زایشگاه‌های قم 🗓 سال ۱۳۵۳ 🔸️خیابان محمدرضا شاه، خیابان یا انقلاب کنونی است و خیابان ششم بهمن، خیابان یا ۱۹ دی کنونی است. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 شهربانی قم 🔰بخش اول ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹️در سال‌های ۵۳ ، ۵۴ و ۵۵ پایم از خانه و کوچه به خیابان بیشتر باز شد و به دلایل مختلف می‌بایست از کوچه مخابرات و یا کوچه جنب مدرسه خارج می‌شدم و بیشتر به سمت راست و بازار می‌آمدم‌. 🔸️برای رفتن به مدرسه، خرید نان سنگک از نانوایی شاطرخلج، درمانگاه کامکار، مغازه پدرم در سه‌راه بازار ، خرید لوازم التحریر از آقای (نوین) و یا رفتن به خانه پدربزرگم، و یا گاهی همراه مادر و یا پدر به حرم حضرت معصومه برای زیارت. 🔹از کوچه ما تا چهارراه ، مدرسه، بیمارستان، شهربانی، بیشتر برایم جاذبه داشت. مدرسه که دانش آموزَش بودم ، بیمارستان که تنها قم بود و دائم مصدومین را با آمبولانس‌های اورژانس تازه راه افتاده‌ی قم خصوصا تصادفی‌ها را می‌آوردند. 🔸️ قم، بخصوص اینکه شهربانی در واقع در باغی ایجاد شده بود سرسبز و با طراوت، در تابستان رطوبت و طراوت فضای سبز بیمارستان با درخت‌های کاج بلند و باغ دست در دست همدیگر می‌دادند و هوای خنکی را در محوطه و خیابان به عابرین پیاده و سواره هدیه می‌کردند 🔹شهربانی قم در اواخر دهه ۳۰ از خیابان (پیاده راه ارم، بانک ملی فعلی) که در خانه‌ای بزرگ و قدیمی مستقر بود به خیابان باجک منتقل شد در باغی به طول و عرض حدودا ۱۵۰ متر در ۱۰۰ متر که ضلع شرقی آن به خیابان و ضلع غربی به رودخانه محدود می‌شد. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀شهربانی قم 🔰بخش سوم ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹️ساختمان اداری قم دو طبقه به عرض تقریبا ۱۵ متر و به طول ۵۰ متر در ضلع شمالی باغ ساخته شده بود با اتاق‌های تو در تو. اولین اتاق که اتاق افسر بود به پیاده‌روی خیابان باجک پنجره کوچکی داشت که حتی سروصدای بازجویی از متهمین در آن روزهای خیابان آرام قابل شنیدن بود. 🔸️اتاق‌های همکف این ساختمان با درهای فلزی با شیشه‌های ساده که هرکدام مستقل از یکدیگر به محوطه باز می‌شدند چسبیده به یکدیگر ساخته شده بودند. در یک ردیف، شامل اتاق افسر نگهبان، راه پله طبقه بالا برای دسترسی به اتاق های حوزه ، اتاق‌های صدور گذرنامه، اداره آگاهی , اتاق‌های اداری، اتاق‌های ارتباطات و بی‌سیم با دکل مقابلش و... 🔹باغ که در چهار قسمت قرینه هم بود شامل انواع درختان پر حجم، بلند و سایه‌دار بود. در وسط این باغ میدان دایره‌ای شکل با یک جایگاه و میله پرچم، میدان کارکنان شهربانی بود. 🔸️ هر صبح‌ از بیرون از محوطه تا میدان، می‌شد. نیروها در دسته های دو سه نفره به سمت میدان می‌رفتند و منظم مستقر می‌شدند؛ برای اجرای مراسم . 🔹️ریزِ برنامه‌های صبحگاه را یادم نیست؛ فقط نیایش را خوب به یاد دارم که پس از هر دعای مجری، نیروها با صدای بلند می‌گفتند. آتقدر بلند که صدای آنها به خانه ما می‌رسید. هنکام برافراشته شده پرچم سه رنگ ایران، با شیر و خورشیدش، نواختن طبل و را به یاد دارم‌ چه سرودی می‌خواندند، یادم نیست. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀شهربانی قم 🔰 بخش پنجم ✍️محسن بخشی‌نیا: 🔸️در این دوره (سال‌های ۵۴ تا ۵۶) یکی از وقت‌گذرانی‌هایم ایستادن کنار نرده و تماشای کسانی بود که به هر دلیل توسط ماموری دستبند زده شده به اتاق افسر کشیک آورده می‌شدند یا کسانی که با هم می‌کردند؛ مانند دعوای زنان با شوهرانشان. 🔹️ فکر می‌کردم قیافه دزدان با دیگران فرق دارد. دنبال این بودم که قیافه دزدان چه شکلی است؟ به هر حال کنجکاوی و من کنار نرده شهربانی، باعث شد که چندبار دعوایم کنند که "برو بچه، اینجا وانسا (گویش قمی)، بچه تو‌ درس نداری همش اینجایی؟ " 🔸️چندباری هم شد که از بین نرده‌ها لیوان آب خنکی دادند و خوردم؛ غافل از اینکه سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید و بچه ۹ ساله پشت نرده‌های شهربانی قم خود به پرونده‌های رسیدگی می‌کند و دائم به خود نهیب می‌زند که دیگر رژیم پهلوی نیست. تو هم بازجوی ساواک و شهربانی نیستی. مراقب رفتارت باش، تا مردم به و نظام بدبین نشوند. 🔹بعد از ظهر ۱۷ خرداد سال ۱۳۵۴ هوا گرم بود. معمولا از خانه بیرون می‌زدم یا در حاشیه تنی به آب می‌زدم (البته بدون اجازه از پدر و مادر؛ می‌دانستم که اگر بفهمند دعوایم می‌کنند) یا در آب خنک و تمیز در جوی مقابل مسجد رضوی. 🔸️ آن روز از خانه که بیرون آمدم متوجه سروصداهایی غیرمعمول شدم. فوری به خیابان آمدم. خلوت بود. می‌توانم بگویم کنار خیابان ماشینی پارک نبود. ماشینی هم تردد نمی‌کرد. خانواده های دارای ماشین شخصی در قم کمتر بودند. ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀 شهربانی قم 🔰 بخش نهم ✍️ محسن بخشی‌نیا 🔹آن روز غروب شاید چندبار تا سر خیابان آمدم‌، از سر کنجکاو
🌀 شهربانی قم 🔰 بخش دهم ✍️ محسن بخشی‌نیا: 🔹️پدرم خواب بود ولی مادرم در سجاده‌اش رو به و درواقع رو به قبله نشسته بود و ذکر می‌گفت. برای طلبه‌ها می‌کرد و می‌گفت‌: "خوبه مادرتون اینجا نیست، بمیرم برا دل مادراتون، خدا یا به دادشون بِرس" 🔸️آن شب، شبی بود برای خودش. اولین شبی که در سن ۹ سالگی را تجربه کردم. البته که سال‌های بعد اضطراب‌های متنوع به دلایل مختلف را چه در خانه‌ مشترک با اعضای خانواده‌ام و چه بیرون از خانه را تجربه کردم. تجاربی که امروز به تبدیل شده است. 🔹صبح روز بعد ۱۸ خرداد ، به بهانه خریدن نان تازه برای از خانه زدم بیرون (در آن دوره خرید نان خانه با پسرها بود، نان را وعده‌ای می‌خریدند و کم.) معمولا از یک دانه داغ و تازه و‌ معطر می‌گرفتم به قیمت ۵ ریال. 🔸️به نانوایی که رسیدم‌ سرکی هم به روبروی شهربانی زدم. طبق معمول در حال و آب پاشی بودند. در آن ساعت صبح ، خیابان تا چهاراه هم آب‌پاشی می‌شد و دار و درخت شهربانی و بیمارستان کامکار هوای خیابان را با طراوت می‌کرد و برای عابرین خوشایند. 🔹️در نانوایی از بزرگترها شنیدم که تا سحر طلبه‌های جوان را به تهران انتقال داده‌اند و را هم آزاد کرده‌‌اند. تا چند روز هنگام عبور از شهربانی پیاده‌راه روبرو را انتخاب می‌کردم ولی نیم نگاهی هم به جلوی در شهربانی داشتم که مرا صدا نکنند و نپرسند که در میدان آستانه چه می‌کردی؟ 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀 جشن در قم 🗓سال ۱۳۱۴ ✍️ اکرم صادقی: 🔹️مراسم فوق به نقل از بانو وجیهه دختر یکی از تجار بنام قم و مادربزرگ مادرم است: 🔸️این ضیافت در خانه حاج محمدرضا ضاد برگزار گردیده است. برپایی این مراسم در منزل به دلیل شهرت این خانواده در قم و برپایی مراسم‌ها بوده است. 🔹️مجلس فوق شبیه به سمینارهای کنونی و پیشتر برای توزیع و شکر که در آن زمان به شدت نایاب گردیده برگزار می‌شود، ولی در اصل این مراسم با رویکرد کشف انجام گردیده است؛ 🔸️به این صورت که متقاضیان ‌کوپن از هر خانواده و منصبی باید بدون حجاب وارد می‌شدند. 🔹️خانواده از خانواده‌های تحصیل‌کرده و دولتی آن زمان محسوب می‌شدند. حاج آقا حسن از تجار به‌نام گذر جدا داماد این خانواده و دکتر رضوی دندانپزشک معروف خیابان که داماد حاج آقا حسن بودند که در این مراسم حضور داشتند. هم‌چنین از مسولان حکومتی برای تحویل کوپن‌ها. 🔸️از آن‌جایی که نقل شد قندوشکر به‌شدت نایاب بوده است خانواده‌های متدین مثل خانم با پوشش کامل که متناسب با چنین مجالس اجباری دوخته شده بود شرکت می‌کردند. 🔹️بدین صورت که بلند کلاه‌دار تا روی پا که دارای بندی بوده که زیر گلو گره می‌زدند و روسری و شال گردن روی سر می‌گذاشتند که اگر روسری یا شال توسط مامورهای شهربانی کشیده شد کلاه وصل شده به مانتو باقی بماند و سر بدون نباشد. 🔸️با چنین سیاست زنانه‌ای و حفظ حجاب کامل از این مراسم وجیهه خانم با یک بار قند و شکر که اندازه و مقیاس کوپن‌ها بود به منزل برمی‌گردد. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom