📸 #تیمچه_بزرگ_قم
🔸️این تیمچه مربوط به دوره #قاجار است و داخل راسته #بازار قم واقع شده و بزرگترین سقف #ضربی ایران به شمار میآید.
🔹️معماری این بنا توسط استاد حسن قمی مشهور به #معمارباشی در سال ۱۲۶۱ شمسی طراحی و اجرا شد.
📷 عکاس: فاطمه خانعلی
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
📽چهارپایهخوانی مرحوم #حاج_علی_خورشیدی 📍بازار قم- دهه هفتاد 🔹️#حاجعلی_خورشیدی مداح مشهور اهل قم ک
🔗 دربارهی سنت چهارپایهخوانی
🔹️عده ای معتقدند چهارپایه خوانی مطابق با سبک روضه خوانی حضرت #زینب (س) بعد از واقعه عاشوراست زیرا خطبه حضرت زینب (س) در #کوفه و روضه خوانی برای امام حسین(ع) دقیقاً به همین سبک و سیاق بوده است.
🔸️اما جلوتر که بیاییم برخی رگ و ریشه و تاریخچه چهارپایه خوانی را به دوران #آلبویه نسبت میدهند سلسله آلبویه تقریبا ۱۶۰ سال بعد از حادثه عاشورا و شهادت امامحسین بر سر کار آمده بودند.
🔹️فلسفه اصلی چهارپایه خوانی هم این بوده که در آن زمان که بلندگو، #میکروفن و باند وجود نداشته مداح برای اینکه صدایش به اکثر مردم و عزاداران برسد روی چهارپایهای میرفته و #روضهخوانی و مداحی میکرده تا هم صدایش به گوش شنونده برسد و هم #تمرکز و نظر مردم را بیشتر به خود جلب کند.
🔸️نظم و نسق پیدا کردن و منظم شدن و تثبیت چهارپایه خوانی را باید مدیون محمد #مرزوق عرب دانست. محمد مرزوق عرب حائری یک طلبه اهل کربلا بود او حدود صد و سی سال پیش از #عراق به ایران آمد و نوحه خوانی کنونی در ایران را پایهگذاری کرد. وی در تیر ماه سال ۱۳۲۹ خورشیدی در تهران درگذشت.
🔹️ظریفترین نکته ای که در مورد آیین چهارپایه خوانی میتوان راجع به آن صحبت کرد اجرای این آیین در #بازار است به عقیده ی برخی چون بعد از واقعه ی عاشورا اسرای کربلا را در بازارها میگردانند در نتیجه این آیین از این واقعه نشات گرفته و چهارپایه خوانی در بازار مرسوم شده است.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📜نقشۀ قم در سال ۱۳۴۹ (حوالی خیابان باجک)
♦️خیابان بهروز (#باجک)، میدان ششم بهمن (چهارراه #بازار)، کوچه صندوقدار، کوچه #یزدیها، کوچه آبانبار #سیدعرب، کوچه #عربستان، بیمارستان #کامکار، کوچه ناهید، کوچه شمسآباد سلامت، کوچه محمدیه، کوچه حاجمشایخی، گذر #گنجی، کوچه #سیدحسن، کوچه سعادت لاجوردی، کوچه سعادت، باغ #پنبه و کوچه #صابونیها و...
(قمشناسی)
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀محله باغ پنبه
🔸️این محله بین خیابان ۵۵ متری #عماریاسر و خیابان ۱۹ دی واقع شده است. آغاز آن از چهار راه #بازار و پایان آن هفت متری #باجک، مسجد #رضویه و منطقه #عربستان است.
🔹️علت نامگذاری این محله به دلیل این بوده است که سالها قبل در این محل #پنبه کشت میشده و بعدها در دوران #ناصرالدین_شاه قاجار یکی از تاجران بزرگ و خیّر قم به نام حاج علیاکبر #ارباب که به القاب تاجر و #پالاندوز و #باغ_پنبهای هم موسوم بوده است، آب انبار و مسجدی در این محل میسازد که ساختمان قدیمی آن تا دهه شصت شمسی باقی بود که پس از تخریب، مسجد #نوبنیاد کنونی جای آن ساخته میگردد. بازماندگان وی هنوز در این محل ساکن هستند.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📸 محلهی گمشدهی قم
✏️سیدمحسن حسینی؛ قمپژوه
🔹️در اواسط روزگار قاجار شهر قم به ۱۰ محله تقسیم شده بود. یکی از این محلات #اسحاقیه نام دارد. این محله در خیابانکشیهای دوره پهلوی اول تقریبا تخریب و نام و موقعیت محل نیز از یادها رفت. حتی معمرین/دیرسالان نیز این محل را نمیشناسند و به یاد نمیآورند.
🔸️علت موسوم بودن به اسحاقیه وجود مزار منسوب به احمد بن اسحاق #اشعری نمایندۀ امام حسن عسکری(ع) است که بعد به همت کجویی اردستانی صاحب انوارالمشعشعین معلوم شد که مزار #ناصرالدین علی از احفاد امام حسن مجتبی(ع) است.
🔹️#مفلس_قمی(شیخ ارده شیره) حدود این محل را چنین میگوید: «محله دهم: محلۀ اسحاقیه است. ابتدای او دروازه #خاکفرج است و انتهای او #چاله_خروس باجک است. گذر #کولیخان و بازار #مسگرها و حمام چال و کوچه جوب پاها، داخل این محل است.» (تحفه الفاطمیین، چاپ بنیاد قم پژوهی، ج۲، ص ۳۴۹)
♦️توضیحات:
۱. دروازه خاکفرج ابتدای بازار بزرگ و بر سر پل #علیخانی کنونی بوده است. در زمان رضا شاه تخریب شد.
۲. گذر کولیخان در ادامه بازار در چهار راه فعلی #بازار بوده است. در زمان رضا شاه تخریب شد.
۳. قسمتی از بازار #مسگرها بازمانده که تا حدود سی سال پیش فعال بود و کنون مشاغل دیگر آنجا است.
۴. چال خروس کوچه شماره ۳ #باجک فعلی است.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📜 روایت جهانگرد #فرانسوی از #بازار قم
🔹️برای خارج شدن از شهر قم و افتادن در مسیر #کاشان، میبایست از بازار بگذریم که خود این کار یک ساعت وقت گرفت. چون بازار در بعضی قسمتها به قدری #کمعرض بود که ناچار میبایست از چهار اسبِ دلیجان، دو اسب را باز کنند.
🔸️چرخهای #دلیجان، پیشخوان بسیاری از دکانها را خراب کرد و بساط دکاندارهایی را که اندکی از حد دکان خود تجاوز کرده بودند در هم ریخت.
🔹️تختههای چند #دکان که هنوز باز نکرده بودند از جا کنده شد و چند جای دیگر بازار ویران گشت. تنور یک #نانوایی فرو ریخت و پاهای رهگذران بیاحتیاطی که خود را به پناه دیوار یا دکان نمیکشیدند له شد.
🔸️بدین ترتیب موکب ما با بارانی از #دشنام و لعن و نفرین عابران و دکانداران قمی #بدرقه شد و سرانجام با ناراحتی بسیار بازار را پشت سر گذاشتیم.
📚منبع: کلود آنه، کتاب گلهای سرخ اصفهان، نشر روایت، ۱۳۷۰، ص ۲۰۷
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀 شهربانی قم
🔰بخش اول
✍️ محسن بخشینیا:
🔹️در سالهای ۵۳ ، ۵۴ و ۵۵ پایم از خانه و کوچه به خیابان بیشتر باز شد و به دلایل مختلف میبایست از کوچه مخابرات و یا کوچه جنب مدرسه #امیرکبیر خارج میشدم و بیشتر به سمت راست و بازار میآمدم.
🔸️برای رفتن به مدرسه، خرید نان سنگک از نانوایی شاطرخلج، درمانگاه کامکار، مغازه پدرم در سهراه بازار ، خرید لوازم التحریر از آقای #برقعی (نوین) و یا رفتن به خانه پدربزرگم، و یا گاهی همراه مادر و یا پدر به حرم حضرت معصومه برای زیارت.
🔹از کوچه ما تا چهارراه #بازار، مدرسه، بیمارستان، شهربانی، بیشتر برایم جاذبه داشت. مدرسه که دانش آموزَش بودم ، بیمارستان که تنها #اورژانس قم بود و دائم مصدومین را با آمبولانسهای اورژانس تازه راه افتادهی قم خصوصا تصادفیها را میآوردند.
🔸️#شهربانی قم، بخصوص اینکه شهربانی در واقع در باغی ایجاد شده بود سرسبز و با طراوت، در تابستان رطوبت و طراوت فضای سبز بیمارستان با درختهای کاج بلند و باغ #شهربانی دست در دست همدیگر میدادند و هوای خنکی را در محوطه و خیابان به عابرین پیاده و سواره هدیه میکردند
🔹شهربانی قم در اواخر دهه ۳۰ از خیابان #ارم (پیاده راه ارم، بانک ملی فعلی) که در خانهای بزرگ و قدیمی مستقر بود به خیابان باجک منتقل شد در باغی به طول و عرض حدودا ۱۵۰ متر در ۱۰۰ متر که ضلع شرقی آن به خیابان #باجک و ضلع غربی به رودخانه محدود میشد.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀 شهربانی قم 🔰بخش اول ✍️ محسن بخشینیا: 🔹️در سالهای ۵۳ ، ۵۴ و ۵۵ پایم از خانه و کوچه به خیابان
🌀 شهربانی قم
🔰 بخش دوم
✍️محسن بخشینیا:
🔹️در سمت خیابان، نردههای فلزی سبز رنگ تمامی فضا و باغ #شهربانی را از خیابان جدا میکرد و پیدابودن رفت و آمدها، تمرین پاسبانها، مراسم صبحگاه کارکنان شهربانی و تردد خودروهای پلیس که بیشتر #پیکان و جیپ بودند به رنگ مشکی و سفید برایم جذاب بود.
🔸️ورودی شهربانی از طریق خیابان را #دژبانی تشکیل می داد با یک اتاقک به ظرفیت یک نفر ایستاده، با لباسی به رنگ سرمه ای روشن و سلاح "ام یک" با احتساب #سرنیزه که سلاح بلندی بود و نفر دوم برای هدایت مراجعه کنندگان، نفر مسلح به هنگام ورود افسران ارشد شهربانی با پیشفنگ ( احترام نظامی با سلاح ) احترام می کرد.
🔹️هر روز صبح اول وقت نفر دوم دژبان به سمت چهاراه #بازار سرک میکشید و به محض دیدن خودرو رئیس شهربانی که به محل کارش می آمد، #سوت میزد. افسران و درجه داران حاضر در اتاق افسرنگهبان که اولین اتاق کنار نرده و چسبیده به بیمارستان بود و از دژبانی حدودا ۵۰ متر فاصله داشت باید برای استقبال از رئیس به صف می شدند.
🔸️هنگام ورود خودرو رییس شهربانی دژبان مسلح #پیشفنگ می کرد ، رییس پیاده میشد، با هیبت یک فرمانده با صورتی اصلاح کرده، لباس #افسری مرتب به تن کرده، کفشها واکس زده، کلاه افسری را بر سر میگذاشت و به سمت دفترش حرکت میکرد.
🔹️ به دسته #افسران که میرسید، فرد ارشد با صدای بلند دستور ایست خبردار میداد و همه نیروها احترام نظامی میگذاشتند. رئیس "#آزادباش" میداد و به محل کارش در طبقه دوم میرفت.
🔸️این آیین را در سال های ۵۳ تا اوایل ۵۷ در پیادهرو، کنار نردههای #شهربانی، بارها تماشا کردم و لذت بردم.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀شهربانی قم 🔰 بخش پنجم ✍️محسن بخشینیا: 🔸️در این دوره (سالهای ۵۴ تا ۵۶) یکی از وقتگذرانیهایم ای
🌀 شهربانی قم
🔰بخش ششم
✍️محسن بخشینیا:
🔹️مقابل #شهربانی جمعی از نظامیها را دیدم؛ سریع خودم را رساندم. دو گروهان کماندو که معلوم بود از تهران آمدهاند، #قدبلند و ورزیده، با چماقهای بلند و سپرهایی که تا آن روز ندیده بودم. همراه با نواخت #باتومها به سپر پاهایشان را به زمین میزدند و به طرف چهارراهبازار حرکت کردند.
🔸️این دو گروهان که شاید تعدادشان به بیش از ۱۰۰ نفر میرسید با ابهت #نظامی و با ضربه پا در خیابان حرکت میکردند و من در پیادهرو همراهشان میرفتم. بدون اینکه بدانم کجا میروند و چرا میروند.
🔹️در بعدازظهر خلوت چهارراه #بازار، از چهارراه رد شدیم و از مسیر خیابان آستانه به طرف میدان آستانه ادامه دادیم. من غرق در نظم و حرکات و ضربه محکم پایشان به زمین و همزمان ضربه باتومها به #سپرها بودم.
🔸️مقابل مدرسه #فیضیه که رسیدیم، سه چهار دستگاه خودروی پلیس و چند دستگاه اتوبوس #ماکروس (سازمانی ارتش) و تعدادی پاسبان در میدان #آستانه حاضر بودند.
🔹تا اینجا که آمدم، هیچ اطلاعی از علت این تحرکات نداشتم. فقط حرکات منظم #کماندوها که تا آن روز ندیده بودم، مرا به میدان آستانه کشانده بود. از چند نفری که در اطرافم بودند، شنیدم که: «کار #طلبههای داخل مدرسه تمام است.»
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom