🗞روزنامه #استوار؛ روزنامهای به استواری ۴۰سال
🔹️روزنامه #استوار در شهر قم به مدیری و صاحب امتیازی #ابوالفضل_طهماسبی تاسیس و شماره اول آن از تاریخ ۲۵ تیر ماه ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۵۴ در شهر #قم بدون وقفه منتشر شد.
🔸️ابوالفضل طهماسبی در سال ۱۲۸۰ شمسی در قم متولد شد و در دهم مرداد سال ۱۳۵۴ بدرود حيات گفت و در قبرستان #شيخان قم مدفون شد.
🔹️ در موقع تاسیس روزنامه استوار شهر قم فاقد #چاپخانه بوده و مدیر روزنامه به ناچار مدت ۵ ماه تمام روزنامه را در تهران چاپ و در قم منتشر میکرد. بالاخره پس از ۵ ماه، مدیر روزنامه با شراکت چند نفر دیگر چاپخانهای به نام #چاپخانه_قم تاسیس کرد و از آن تاریخ به بعد روزنامه استوار در قم چاپ شد.
🔸️ طهماسبی از یک طرف با شاهان #پهلوی روبه رو بود. در دوران رضاخان چون اوان کار استوار بود طهماسبی باید بیشتر #مراعات رژیم را میکرد. به همین دلیل اخبار اقدامات و فعالیتهای او به خوبی #پوشش داده میشود.
از طرف دیگر در شهری میخواست کار کند که هم #مذهبی بود و هم آیتالله حائری حوزه قم را تأسیس كرده بود.
به همین دلیل منش او #بينابینی بود.
🔸️استوار در ابتدا به صورت #هفتگی منتشر می شد ولی اندکی بعد به هفته ای دو شماره افزایش یافت که در چهار صفحه به قطع #خشتی بزرگ منتشر میگردید.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀[چهارراه فاطمی- بخش دوم]
❓️#دکتر_فاطمی که بود؟
🔹️سید میرمحمد #فاطمی قمی، فرزند حاج میرزا سید حسین، یکی از چهرههای مشهور تاریخ اخیر ایران و از جمله #قضات عالی قدر و فقهای #مجتهد بود.
🔸️وی در سال ۱۲۵۲ شمسی در شهر مقدس #قم به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی خود را نزد پدر و علمای حوزه علمیه قم شروع کرد و در علوم عقلیه، ادبیات فارسی، ادبیات عربی، فقه و اصول اسلامی، حکمت، منطق و ریاضیات، تبحر یافت و به درجه #اجتهاد رسید.
🔹️در سال ۱۲۸۸ در حالی که مشغول تدریس در حوزههای علمیه بود، به حکم وزیر #عدلیه وقت (حسن پیرنیا) برای خدمت قضایی به عدلیه (قوه قضاییه) دعوت شد و ریاست شعبه دوم #محکمه بدایت حقوق را بر عهده گرفت.
🔸️در سال ۱۳۰۷ در کنار حقوقدانانی چون حاج سید نصرالله #تقوی، سید محسن #صدر (صدرالاشراف )، سید مصطفی #عدل و عده ای دیگر مستقیما زیر نظر علی اکبر #داور قانون مدنی را تدوین کردند.
🔹️دکتر فاطمی در نوشتن نخستین قوانین #ثبت اسناد و #اصول_محاکمات (قانون آیین دادرسی مدنی) نیز نقش اساسی داشته است. به مناسبت خدمات و لیاقتش احمد شاه #قاجار، عصای #مرصع و به لحاظ تدوین قانون مدنی #رضا_شاه به او سرعصای مرصع اعطاء کردند.
🔸️وی در ۲۸مرداد سال ۱۳۲۴ بر اثر بیماری و در سن ۷۳ سالگی بدرود حیات گفت. پیکرش در قبرستان #شیخان قم به خاک سپرده شده است.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀حاج حسین مولوی- بخش سوم
🔹️نقل میکنند در شبی که میخواست فوت کند (نهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۴) به خانهی آسید عباس #کاشانی رفت و گفت: آقا سید عباس! من خیلی شما را اذیت کردهام، من را حلال کن.
🔸️آقا سید عباس گفت: من فکر کردم کسی از جانب من حرفی به حاج #مولوی زده است، ملاحسین گفت: من بروم در این اتاق نماز بخوانم، دیدم ملا #دیر کرد. رفتم و دیدم که ملا تسبیحش در دستش است و معلوم است، در حالیکه داشته #تسبیح میگفته، تکیه به دیوار داده و جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
🔹️پیکر ایشان از مسجد امام حسن عسکری (مسجد #امام) با حضور هزاران نفر به سوی حرم مطهر حضرت معصومه #تشییع و در "آرامستان #شیخان" قم به خاک سپرده شد.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🌀توصیف شیخ محمدحسین #کاشف_الغطا از قبرستان #شیخان قم
🗓دوران قاجار
🔸️رغبتی که افراد به مجاورت با آن خوبان پاک و با آن بزرگان داشتهاند، شمار قبرهایش [قبرستان شیخان] را فزونی بخشیده و از بزرگترین #گورستانهای ایران کرده است حکومت ایران دستور داده بود آن قبور را بزدایند.
🔹️آن زمین بزرگ اکنون یکی از بوستانهای #شهرداری و گردشگاه عمومی شده است. وقتی از آنجا میگذشتم چند عمله دیدم که #استخوانهای اموات را درآورده و با خاکها میبردند تا بیرون از شهر بریزند.
🔸️در آن گورستان جز مقابر بعضی مشاهیر مثل پدر شیخ #صدوق و امثال وی قبری باقی نمانده است. اینها نیز در جای پرتی از گورستان قرار دارند.
📚منبع: کتاب "بند بند سرگذشتم" خاطرات محمدحسین کاشفالغطا
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
📸 نماز میت بر پیکر دکتر #قریب
🗓 بهمنماه ۱۳۵۳
🔸️ آیتالله #مرعشی_نجفی امامت این نماز را برعهده داشتند.
🔹️مزار زندهیاد دکتر قریب در آرامستان #شیخان قم قرار دارد.
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
🌀 شهربانی قم 🔰بخش هفتم ✍️ محسن بخشینیا: 🔹اولین بار بود که توجهام به تابلوی سفید مدرسه جلب شد که
🌀شهربانی قم
🔰بخش هشتم
✍️ محسن بخشینیا:
🔹️بعد از دقایقی #کماندوها طلبهها را گرفته و با صورت خونین و دست و پاهای آسیب دیده به زور سوار اتوبوسها کردند. طلبهها ناله میکردند، بعضا داد میزدند و شعار یا مرگ یا #خمینی میدادند. چند نفری را که خونریزیشان بیشتر بود با ماشینهای دیگر به بیمارستان بردند.
🔸️حالا دیگر ساعت حدود ۶ بعد از عصر بود و نگران از اینکه اگر به خانه برگردم باید جوابگوی مادرم باشم. کم کم از معرکه جدا شدم و از کنار قبرستان #شیخان و باغ ملی خودم را به چهارراه بازار رساندم. گوشه و کنار مردم ایستاده بودند و حرف می زدند. «چه شده و چه خبره؟»
🔹️آنهایی که از من خیلی بزرگتر بودند، ماجرا را با آب و تاب برای دیگران #تعریف میکردند. من باید خودم را به خانه میرساندم. مقابل #شهربانی که رسیدم، دیدم که ماشینهای حامل طلبهها رسیده، یکی یکی طلبهها را پایین میآورند و با باتوم از فاصله ورودی شهربانی تا #بازداشتگاه طلبههای جوان و مسن را میزدند. طلبهها هم داد و فریاد میکردند.
🔸️وارد خانه که شدم پدرم رفته بود مغازهاش. مادرم پرسید: «کجا بودی؟ بابات چند مرتبه آمد دنبالت، پیدات نکرد. گفت هر موقع آمد زودی بیاد #دکون (#مغازه).»
🔹️گفتم کجا بودم و چهها دیدم. مادرم مدام آه میکشید و برای طلبهها دعا میکرد و میگفت: «خدا لعنت کنه #شاه رو... زودی از کوچه چال خروس برو بازار و برو دکون، بابات منتطرته. جایی دیگه نریا. جایی دیگه وانستی... .»
🔸️از ترس بابا، خودم را رساندم به مغازه #خیاطی. نگرانم بود ولی حرفی نزد. یعنی به رویم نیاورد. مدتی بعد، زودتر از هر روز یک۱۰ ریالی داد و گفت: «دوتا نون از شاطر #امیر ( روبروی بیمارستان کامکار ) میگیری. زود هم میری خونه.»
🔹️بدون اینکه سرم را بلند کنم، «چشم» گفتم و درحالیکه خوشحال بودم که دعوایم نکرده، از مغازه زدم بیرون. یادم آمد جلوی #شهربانی که رسیدم هنوز داشتند طلبهها را میآوردند و میزدند. دو تا نان که گرفتم و به خانه که رسیدم، #پیشخوانی اذان مغرب شروع شده بود و صدایش از بلندگوهای حرم حضرت معصومه «س» یا مساجد اطراف شنیده میشد.
🔸️دیدم مادرم مانند هر روز عصر فرش دوازده متری را در حیاط جلو اتاق پهن کرده و بساط #چای و شام شب را چیده است.
ادامه دارد...
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom