⭕️ وزیر خارجه و رئیس جمهور در سیاست خارجی آمریکا چقدر نقش دارند؟ 🔹به دلیل نوع ساختار تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا، رئیس جمهور و وزیر خارجه تام الاختیار نیستند و نهادهای رسمی و غیررسمی در آمریکا آنها را با محدودیت های زیادی مواجه می کند که از تغییرات ناگهانی و چرخش های بنیادین در سیاست خارجی جلوگیری میکند. 🔹ساختار پلورالیستی و تکثرگرایانه آمریکا موجب پذیرش اعمال نفوذ و قدرت نهادها و افراد مختلف رسمی و غیر رسمی در روند تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا شده است. و هرچند ساختار تصمیم گیری غیرمتمرکز فدرال از نوع ریاستی و هموار کننده اختیارات ریاست جمهوری است اما چون ساختار آن براساس نظام تفکیک قوا و اصل بنیادی نظارت و توازن قرار دارد، تصمیم گیری یکجانبه قوه مجریه را با موانع زیادی روبرو کرده است. 🔹مدل فیلادلفیا در قانون اساسی آمریکا، با تفکیک قوا و وظایف نهادهای موثر در سیاست خارجی، تمرکز قدرت تصمیم‌گیری در سیاست خارجی را از نظر قانونی غیر ممکن کرده است. 🔹نظام تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا براساس اصل نظارت و توازن میان ارکان مختلف قدرت در سطوح مختلف استوار است. بین افراد و نهادهای مختلف درون قوه مجریه اعم از رئیس جمهور تا وزیرامور خارجه،مشاور امنیت ملی تا سازمان سیا، بین قوه مجریه و کنگره ، بین حزب حاکم و رقیب، بین نهادهای رسمی و غیررسمی اعم از گروه های ذی نفع، رسانه ها، اتاق های فکر و افکار عمومی 🔹رئیس جمهورو وزیر خارجه به تنهایی عامل اصلی تصمیم گیر در سیاست خارجی آمریکا نخواهند بود و نهادهای رسمی و غیررسمی دیگری در فرآیند تصمیم گیری در سیاست خارجی آمریکا نقش ایفا میکنند 🔹کنگره به عنوان یک نهاد فدرال از طریق نظارت بر قوه مجریه، کنترل بودجه، حق تایید صلاحیت مقام های سیاسی، حق اعلان جنگ و امثالهم قدرت قابل توجهی در فرآیند تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا دارا می باشد. کمیته های داخلی کنگره لوایح را بررسی و اعلام نظر می کنند. کمیته نیروهای مسلح در مجلس سنا و مجلس نمایندگان، کمیته روابط خارجی در سنا و کمیته امور خارجه در مجلس نمایندگان از جمله این کمیته ها می باشند. تمامی پیمان های دولتی با دیگر کشورها باید به تصویب دو سوم اعضای مجلس سنا برسد.هر نوع اعتبار و بودجه ای برای کمک به دیگر کشورها و بودجه وزارت امور خارجه و نمایندگان سیاسی آمریکا در دیگر کشورها باید به تصویب مجلس نمایندگان برسد. لذا کنگره به عنوان یکی از نهادهای رسمی در ساختار آمریکا نقش مهمی در تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا ایفا می کند و در موارد متعددی با استفاده از ابزارهای قانونی مانع از یکجانبه گری قوه مجریه میشود 🔹برای نمونه پس از جنگ جهانی اول رئیس جمهور وقت آمریکا وودرو ویلسون پیشنهاد تاسیس جامعه ملل را داد که در پی کنفرانس ورسای پاریس، نهایتا جامعه ملل در 1920 تاسیس شد. اما با اینکه پیشنهاد تشکیل جامعه ملل را رئیس جمهور آمریکا داده بود، به دلیل مخالفت مجلس سنا با الحاق آمریکا به جامعه ملل، آمریکا هیچگاه به آن نپیوست 🔹از طرفی نهادهای غیر رسمی شامل احزاب سیاسی، اتاق های فکر، گروه های ذی نفع، رسانه ها و افکار عمومی بصورت غیرمستقیم از طریق فشار افکار عمومی، حمایت های مالی، تولید اندیشه و برنامه، معرفی افراد نخبه برای جایگاه های مختلف در ارکان تصمیم گیری و...در روند تصمیم گیری سیاست خارجی به اعمال نفوذ می پردازند تا جاییکه گاهی بدون جلب نظر آنها تصمیم گیری در سیاست خارجی با بن بست مواجه میشود 🔹لذا فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی آمریکا مبتنی بر تفکیک قوا و اصل بنیادین نظارت و توازن قرار دارد و ساختار و کارگزار بطور متقابل یکدیگر را متاثر می کنند. به نحوی که هرکدام بدون تاثیر از دیگری توان اعمال قدرت یکجانبه ندارد و بصورت رفت و برگشتی میان ساختار و کارگزار تصمیم گیری های سیاست خارجی آمریکا ایجاد میشود 🔹نهایتا اینکه همانطور که رهبرانقلاب فرمودند: «سیاست خارجی در هیچ جای دنیا در وزارت خارجه تعیین نمی‌شود. در همه جای دنیا مربوط به مجامع بالادستی و مسئولین عالی رتبه هستند که تعیین می‌کنند. البته وزارتخارجه هم مشارکت دارد.» در نمونه موردی آمریکا نیز شاهد هستیم سیاست خارجه حتی در اختیار کامل رئیس جمهور هم نیست چه برسد به شخص وزیر امور خارجه و این امری بدیهی و منطق بر منطق حکمرانی است. ✍️ @teribon_ir