#خاکریز_خاطرات ۱۱۳
✍ زنبور شود سببِ خیر ، اگر خدا خواهد
متن خاطره
یه روز توی سنگر نشسته بودیم و چایی میخوردیم. صحبت و شوخی و بحثمون داغ شده بود که زنبوری اومد داخل سنگر و شروع کرد به چرخ زدن. از بس که سماجت به خرج داد، کمکم همه برای بیرون کردنش بلند شدند. به طوری که گفتیم: ببینم چه کسی میتونه زودتر زنبور رو از سنگر بیرون کنه... بعد به بیرون کردنش هم اکتفا نکردیم و برای اینکه از اطراف سنگر دورش کنیم، چند قدم از سنگر دور شدیم. جالبه که به محضِ خارج شدنِ ما ، خمپارهای به سنگر خورد و کاملا ویران شد
📚منبع: سالنامه سرداران عشق ۱۳۸۸
#امدادغیبی #قضاوقدر
#شهدا
@thaghlain 🌹