🔹از دور خودمو رسوندم بهشون. گفتم چی شده این همه بحثتون بالا گرفته؟!
محمد با جدیت تمام شروع کرد به صحبت و گفت: این سجاد میگه امسال نباید کسی هیئت بره. خودش که نمیره، میخواد من و بقیه رو هم منصرف کنه😒
سجاد هم نذاشت محمد حرفش رو ادامه بده و بلافاصله گفت: آخه پای جون آدما وسطه. نمیبینی این همه آدم دارن میمیرن؟؟؟
اینقدر بحثشون جدی بود که نمیذاشتن منم یه حرفی بزنم...😬
🤔گفتم آقا اصلا یه چیزی شما هر دوتون اهل مسجدید. اگه نظر مراجع رو براتون بگم قبول دارید؟!
محمد خیلی محکم گفت آره.
➕گفتم سجاد تو چی؟
➖به آرومی گفت: منم قبول دارم.
🔸گوشیمو از جیبم درآوردم و در حینی که داشتم دنبال مطلب مورد نظرم میگشتم، گفتم: بیایید اتفاقا تازگی خبرگزاری رسا که مال حوزه است، نظر مراجع رو خیلی قشنگ و یکجا نوشته.
نشونشون دادم و گفتم👈 ببینید! تمام مراجع میگن مجالس عزاداری برپا بشه اما با رعایت نکات بهداشتی.
🚨توی همین حین یکمرتبه یادم به چیزی افتاد و گفتم: محمد! تو مگه همین پریروز نگفتی کرونا گرفتم؟!😱
مثل آدمی که زبونش بند اومده باشه نگاهم کرد. کمی ماسکش رو برد بالاتر، دقیقا تا زیر چشمش😷
اومد حرفی بزنه، گفتم نمیخواد!🤦🏻♂ توضیحی لازم نیست... شماها چرا اینجوری هستید؟! اونی که مریضه و باید بمونه توی خونه، میگه میخوام بیام هیئت؛ اون وقت اونی که سالمه، میگه کلا هیچکی نره و مراسمی نباشه😑
اصلا شما اینقدر اینجا ایستادین به حرف زدن، خطرش از همه چیز بیشتره... نخود نخود هرکه رود خانهی خود🚶♂🚶♂
🌙دیشب دیدم سجاد با تجهیزات کامل اومده هیئت.
آروم کنار گوشش گفتم حالا که اومدی چندتا عکس از این فضا بگیر بفرست واسه محمد، که اونم دلش وصل بشه به هیئت. دوست خوب برای این موقعهاست دیگه😉
#داستانک #احکام
#احکام_عزاداری
◾️
@tobe94 ◾️