💠 تنبلی ممنوع 🔻 ظهر بود و آفتاب وسط آسمون بود، جوونی از کنار مزرعه امام صادق علیه السلام رد شد. با تعجب دید امام مشغول بیل زدن هستن. و تمام لباساشون خیس عرق شده. جلو رفت و گفت: بیل رو بدید تا بقیشو من انجام بدم. امام لبخندی زدن و گفتن: دوست دارم برای به دست آوردن روزی، خودم تلاش کنم. 📚 الکافي، ج5، ص76. 📎 📎 📎