💌
#طلبه_نوشت
خانم مرضیه حدیدچی دباغ تعریف میکردند سرطان مرا از زندان ساواک ازاد کرد چون پزشکان تشخیص سرطان دادند.
بعد از جراحی مشکلی نداشتم.
به پاریس رفتم اموزش هایی نظامی دیده بودم پلیس می خواست کسی را دائما همراه امام بگذارند امام قبول نمی کرد من رفتم بعد از گفت وگو راضی شدند من بمانم و پلیس برود.
روزی در آشپزخانه مشغول باز کردن نامه های رسیده به امام بودم
امام که رسید گفت:" چه می کنی؟"
گفتم: نامه های شما را باز می کنم امام گفتند :"راضی نیستم"
با خودم گفت نکند فکر کنند نامه را می خوانم قسم خوردم من فقط نامه ها را باز می کنم مبادا خطری یا تهدیدی در نامه ها باشد واصلا به نامه ها نگاه نمی کنم و آنها را نمی خوانم.
امام فرمودند : "من هم برای همین راضی نیستم، خطری شما را تهدید کند."
گفتم: امام ملت ایران در انتظار شما هستند، من که کسی نیستم.
گفتند: 7 فرزند هم در ایران منتظر شما هستند .
گفتم : امام من آموزش های لازم برای اینکار را دیده ام واصلا خطری برای من نیست .
گفتند:" باشد،
هر وقت سرم خلوت شد بیا این آموزش ها را به خودم بده تاخودم نامه ها را باز کنم ."
✍🏻
فاطمه تیرانداز
#بازخوانی_اندیشه_امام
˹
@tollabolkarimeh˼