*مثلث سه نفره*
روی مبل بی حوصله نشسته بودم که پسرک خسته از نقاشی کشیدن به سراغم آمد:«مامان بلند شو، بازی کنیم».
تا خواستم بگویم که برو عزیزم الان حوصله اش را ندارم، نگاهم به چهره شاداب و منتظرش افتاد،دلم نیامد ناامیدش کنم؛آمدم بلند شوم که سوت داور باعث شد سریعتر از جا بپرم.
از چهره اش خستگی میبارید،اما برای اینکه بازی بیشتر به پسرمان بچسبد،داور و بازیکن مسابقه شده بود.سوت شروع را که زد توپ را به وسط انداختیم و دنبالش دویدیم گاهی من شوت میزدم و به اوت میرفت. گاهی هم او با پاس های جانانه توپ را به سمت پسرک راهنمایی میکرد که در آخر با شوت آتشین او بازی را به برد خودشان تمام کردند.
پسرک میخواست که بازی را ادامه دهد، اما با حرفه مادرانه ام پدر و پسر را به آوردن وسایل کیک پزی دعوت کردم.آنها وسایل را میچیدند و من مثل یک افسر ارتش به مطیع بودنشان میخندیدم.
زندگی ما همین است دیگر.
مدیریت مادر، شیطنت پسر و همراهی پدر..:)
و تنها یک مادر میتواند نقشه های پدر و پسر را به نفع خودش تمام کند.
مثلث سه نفره مان که به گفته پسرک در آینده شش ضلعی خواهد شد را با تمام فراز و نشیب هایش دوست دارم.
✍🏼
فاطمه زهرا دهقانی
#طلبه_نوشت
˹
@tollabolkarimeh˼