با کاروان
#امام_حسین (۱۳)
#امام_حسین علیه السلام به منظور اتمام حجت با کوفیان، در مقابل لشکر عمربن سعد قرار گرفت و با صـدای
بلند، فرمود:
«اي مردم، سخن من را بشنوید و در کار من شتاب نکنید، تا شما را بـا آنچـه بـر مـن
بایسته است، اندرز دهم و انگیزه آمدن خود را بیان کنم.
سپس امام علیه السلام فرمود: امـا بعـد، نَـسب مـرا
بررسی کنید و بنگرید من کیستم؟ سپس به خود آیید و خود را نکـوهش کنیـد و بنگریـد کـه آیـا
رواست من را بکشید و حرمتم را بشکنید؟ آیا من فرزند دختر پیامبرتان نیستم؟ آیا پسر وصی او و
عموزادهاش و نخستین ایمان آورندگان به خدا و تصدیق کننده رسولش در آنچه ازجانب خدا آورده
بود، نیستم؟ آیا حمزه، سرور شهیدان، عموي پدرم نیست؟ آیا جعفرطیار، شهیدي که با دو بـال در
بهشت پرواز میکند، عموي من نیست؟ آیا آن سخن معروف
#رسول_خدا صلی الله علیه وآله به شما نرسـیده اسـت
که درباره من و برادرم فرمود: «این دو، سرور جوانان اهل بهشت اند»؟ اگر مرا در آنچه میگـویم و
حق همان است، تصدیق میکنید، پس بدانید به خـدا سـوگند از زمـانی کـه فهمیـدم خداونـد بـر دروغگویان خشم میگیرد و دروغگو زیانکار است، دروغ نگفته ام و اگر من را تکذیب مـیکنیـد،
نزد شما کسانی هستند که اگر از آنها بپرسید، به شما خواهنـد گفـت [کـه حـق همـین اسـت کـه
میگویم].
از جابربن عبداللّه انصاري یا ابوسعید خُدري یا سهل بن سعد ساعدي یا زیدبن اَرقَـم و یـا
اَنس بن مالک بپرسید. آنان به شما خواهند گفت که چنین سخنی را از
#رسول_خـدا صلی الله علیه وآله دربـاره مـن و
برادرم شنیده اند. آیا این، شما را از ریختن خون من باز نمیدارد؟»
قصه کربلا، حوادث روز عاشورا، ص۲۶۰
@toubaefaf