کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش می‌برد. کفاش با نگاهی می‌گوید: این کفش سه کوک می‌خواهد و هر کوک ده تومان و خرج کفش می‌شود سی تومان. مشتری هم قبول می‌کند. پول را می‌دهد و می‌رود تا ساعتی دیگر برگردد و سوار کفش تعمیر شده بشود. کفاش دست به کار می‌شود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام ... اما با یک نگاه عمیق در میابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر می‌شود و کفش، کفش‌تر خواهد شد. از یک سو قرار مالی را گذاشته و نمی‌شود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزد... او میان نفع شخصی و اخلاق مانده است. یک دوراهی ساده که هیچ کدام خلاف نیست. اگر  کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند به انسانیت تعظیم کرده است. دنیا پر از فرصت کوک چهارم است و من و تو کفاش‌های دو دل. 🌷 @ttafakor