از معضلات اساسی در نظام تقنینی ما، مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام است. مصوبات این مجمع اگر در تعارض میان نظر شورای نگهبان و مجلس، سمت مجلس را گرفته باشد، باید موقت باشد؛ ولی متاسفانه دائمی فرض شده و تبدیل به اصل می‌شوند. نمونه بارز آن است که ۴۰ سال اقتصاد کشور را در شرایط اضطرار فریز کرده است. بجای آنکه به فکر از بین بردن عوامل ایجاد کننده اضطرار باشیم، در پی دائمی کردن شرایط اضطراری رفته‌ایم. به جای آنکه به جنگ علت‌ها برویم، با معلول‌ها درگیر شده‌ایم. نتیجه آن را هم مشاهده می‌کنیم. آیا مثلا با قانون تعیین کارگرانمان از استثمار نجات یافته‌اند؟ به جای آنکه را در حذف عوامل اصلی به ضعف کشاندن طبقه کارگر بدانیم، کف دستمزد شده است اصل و تمام تلاش دوستان این شده که اثبات کنند آیا افزایش حقوق کارگران تورم دارد یا خیر؟ سوال درست میزان افزایش حقوق کارگر نیست. سوال درست این است که چرا کارگر نمی‌تواند خودش دستمزد خودش را افزایش دهد؟ "محمد تقی نظریان مفید" @twiita