🔸 ما دو نسبت میتوانیم با سنت داشته باشیم: در نگاهِ محجوب به حجاب غربزدگی، سنت را برای امروز "مصرف" میکنیم ولی در نگاه اصیل، سنت را در امروز "حاضر" میکنیم. این دو نحوه نسبت، دو عالم متفاوت است.
🔹 در اولی، سنت یک ماده مُرده ایست که به مصرف عالم جدید در میآید لذا همیشه گذشته و بُریده از ماست؛ ولی در دومی، سنت یک حیات و طراوت و گرمائی دارد که دلمردگی دنیای جدید را عیان میکند و ما را به خودش دعوت میکند فلذا به نحوی آینده ماست در عین اینکه سنت است.
🔸 در نسبت اولی، "شرقشناسی" یا "پژوهش" به معنای جدیدش، با اُبژه کردن سنت، آن را از عالم خودش خارج کرده و بینسبت میکند همچون قلبی که با بریدن رگها از بدن جدایش کنند. در این نگاه است که به دنبال کارکردهای سنت در پی حل مسائل دنیای جدید هستیم ولی در نسبت دوم، حیاتِ سنت که بیاید، مسائل بشر جدید را رفع میکند و فرق است بین حل و رفع.
🔹 همانطور که در
وُیس شماره پنج عرض کردم. مقاله "بحثی در باب عصر دینی و دین عصری" در کتاب "فلسفه در دام ایدئولوژی" دکتر داوری و همچنین کتاب "گسست تاریخی و شرق شناسی" برای فهم حجابی که در نسبت اول وجود دارد کمک کننده است.
🔸 به عنوان آخرین نکته هم عرض کنم که این حجابی که در نسبت اول است، تاریخ و عالَم ماست و چه بخواهیم چه نخواهیم، چه بدانیم چه ندانیم در این افق، سنت را فهم میکنیم و این یک امر شخصی یا جزئی نیست که بتوان با دستورالعملهای جزئی آن حجاب را خَرق کرد. با تاریخ نمیتوان دشمنی کرد و تاریخ نیز با موافقت یا مخالفت ما تغییر نمیکند. تنها با خودآگاهی و درک تاریخی است که میتوان مقتضیات عالم جدید را شناخت تا اسیر آن مقتضیات نشد و از سهل انگاریها و بیجا کاریها آزاد شد و در طلب عالَم و نسبتی دیگر به انتظار نشست. انتظار به همان معنایی که در صوت جلسه "
درک نيهيليسم به مثابه یک تاریخ" طرح شد...
✍🏻 روحالامین
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی