ادامه...
وقتی میگوییم فلسفه زمانی و تاریخی است، یکی از نتایجش این است که فلسفه، علم صرفاً مسموع نیست، بلکه باید با جان پیوند یابد و جانها در عالم خاصشان به هم پیوستهاند و فلسفه نیز به تحکیم این پیوستگی کمک میکند و خرد جمعی را قوّت میبخشد. اکنون دیگر فلسفه راه نشان نمیدهد؛ آینده را هم روشن نمیبیند. ظاهر این است که جهان به سمت قهر و خشونت بیحساب میرود و شاید در غیاب تفکر و فلسفه، زبان و قلم هم به خدمت قهر و خشونت و رذیلت درآید. نمیگویم تفکر نیست؛ آنچه که هست، آیندهسازی نمیکند. در تاریخ فلسفه، فیلسوفان طرحهای تازه مییافتند و پیش میآوردند. اکنون دیگر طرحی در کار نیست. در دوران اسلامی، فارابی نیز به تلقی تازهای از وجود و ماهیت رسیده و بر اثر این فیض، راه و مسیر فلسفۀ دورۀ اسلامی را طراحی کرده است. این طراحی نقشۀ راه نبود، بلکه گزارش چشمانداز مبهم تاریخی بود که به ملاصدرا ختم شد. بعد از ملاصدرا چشمانداز دیگری نداشتیم. توجه کنیم که هیچ فلسفهای سخن نهایی نیست. فلسفهها درس تفکرند. ما هم باید از فارابی و دیگر فیلسوفان درس بیاموزیم و گرچه زمانمان زمانی دشوار و پرآشوب و خشن و بخیل و سطحیپرور است، همچنان به تفکر و تجدید عهد با آن امیدوار باشیم.
🔺 @varastegi_ir ๛ وارَستِگی