نماز می‌خوانیم، در جایی گرم و نرم افطار می‌کنیم و سیر می‌شویم. در کنار هم می‌خندیم و صحبت می‌کنیم. شاید هم یک فیلمی از تلویزیون تماشا کنیم؛ آن هم وقتی که روی مبل لم داده‌ایم و از پر خوری نفخ کرده‌ایم. یا اگر که خیلی فرهیخته باشیم بعد از دعای سفره و هم نشینی با خانواده کتاب مورد علاقمان را در دست بگیریم و روی تک مبل کنار پنجره بنشینیم و شروع به خواندن کنیم. البته شاید هم کسی در این میان دلشوره‌ی معشوقش را داشته باشد. در کل سختیِ زیادی نداریم. چه می‌فهمیم دو روزِ کامل روزه داشتن یعنی چه. چه می‌فهمیم افطار باز نکرده خبر شهادت معشوق شنیدن یعنی چه. چه می‌فهمیم از سرما، زیر باران انسانی مُرد یعنی چه. هنوز چند دقیقه به اذان مانده موشک نخورده وسط سفره افطارمان که بفهمیم درد یعنی چه.. فلسطین یعنی درد. یعنی با خون روزه ات باز شود نه با خرما؛ فلسطین یعنی غم.