[همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم] امروز عید بود و من [عیده فطرم بخدا گوشه لبخند شماست] نشستیم هنر خدارو میدیدیم که [به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو] گفتیم ما علی‌ع رو تو همین کوه و سمن دیدیم [چشم از همه پوشیده تو را می‌طلبیدم] گفت چجور؟ گفتیم: [شرط اول قدم آن ست که مجنون باشی] گفت فراق چی کرده باهات، مجنون شدیا گفتیم: [ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را] گفت چرا نمیری نجف؟ گفتیم: [در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند] گفت احوالت با علی‌ع چجوریاس؟ گفتیم: [کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را] حالا علی‌ع هیچ وقت جوابتم داده؟ گفتیم؛ عاا پس چی؟ [ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم] گفت چه خیری ازش بهت رسیده؟ گفتیم: [گردنم پیش کسی غیر علی خم نشود] گفت حالا نمیشه دوکلمه حرف غیر علی بزنی؟ گفتیم: [رو آوردن به غیر جانان کفر است] گفت خودت و آیندتم سپردی دست علی‌ع؟ گفتیم: [طالِعم دستِ علی باشد برایم بهترست] گفت الان میخوای با غم‌دوری‌چیکار کنی؟ گفتیم: [سپرده‌ام به نجف تا علی چه حکم نماید] گفت حالا تو یه سوال کن گفتیم: [جهان که لطف ندارد، بگو نجف چه خبر؟] گفت از روزی که از نجف برگشتی اینجوری شدی، چیکار کردی اونجا؟ گفتیم: [دل سالم به او دادم، دل دیوانه آوردم💙] گفت بازم‌میگم! تو مجنون شدی! گفتیم: [هرآنچه هست مرا از خم نجف دارم] گفت، غمم یه حدی داره گفتیم: [نجف نرفته چه داند فراق یعنی چه؟] گفت منم مست علی گشتم با گفته هایت گفتیم: مبارکه! [هرکسی در به در خانه لیلا نشود :))))]