*اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم باسلام وادب خدمت باسعادت عزیزان وتوفیق رسیدن به مرتبه شناخت جایگاه بندگی وتوجه به عاقبت امور روز آغازین هفته شمابزرگواران صاحبدل وبااخلاص همراه باسلامتی وطول عمرباعزت وبرکت ومغفرت الهی یارب العالمین *فراموش نکنیم گذر پوست به دباغخانه می‌افتد* *عاقبت ظلم وتعدی به حقوق بندگان خدا* "هشام بن اسماعیل" والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم، مخصوصاً امام سجاد علیه‌السلام می‌رساند. سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلم‌های فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور می‌خواهند از او انتقام بگیرند. *ترس و وحشت هشام ازامام سجاد* مردم نیز یکی یکی می‌آمدند و انتقام می‌گرفتند. هشام می گفت: "بیش از همه از علی‌بن‌حسین وحشت دارم، زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علی‌بن‌اببطالب می‌کردم، انتقامش سخت خواهد بود." *"مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم* روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند: "مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم." *اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم* هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشام‌بن‌اسماعیل می‌رفتند، رنگ در چهره هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند، سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند: "اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم." *اعتراف هشام به حقانیت اهل بیت* هشام فریاد زد : *اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ* {خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.} بعد از این رفتار امام سجاد (ع)، مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند. تاریخ طبری ، جلد ۶ ، صفحه ۵۲۶ . شرح الأخبار، جلد ۳ ، صفحه ۲۶۰ . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانالمون  ⇩ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@manbar_ir https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 گروه احکام ⇩ https://eitaa.com/joinchat/2175991819Cb06cb5d8af