# داستان
در میاننامهها و مدارك ایشان تعداد زیادی نامه دیده میشد كه نویسندههای مختلفی داشتند. در پرسش از هویت نویسندگان این نامهها گفت:
اینها نامههای رزمندگانی است كه در دوران هشت سال دفاع مقدس برای قدردانی و تشكر از زحمات ستاد پشتیبانی برای ما نوشتند.
برای تشكر از حلواها ومرباها وترشی¬جات و تمام جورابهایی كه میبافتیم و...
ما قبل از انقلاب نیز فعالیتهایی داشتیم. ازجمله پخش اعلامیههایی كه برادر شهیدم اسكندر نعمتی به دستمان میرساند.
اما بعد از انقلاب، وقتی جنگ و حمله به خرمشهر شروع شد، شنیدیم كه برای جنگزدهها لحاف و سایر اقلام لازم است.
برادرم كه در آن زمان در خط مقدم بود، هزینهای به ما داد تا در مسجد حاج عبدالله شروع به فعالیت کنیم.
حسینیهی مسجد تبدیل به مركزی برای تهیهی لحاف و تشك و ... شد. بعدها كه صداوسیما و سایر سازمانها مطلع شدند، دستور داده شد كه علاوه بر جنگزدهها برای رزمندهها نیز مربا و ترشی¬جات و مواد غذایی و پوشاك تهیه و آماده شود. در همان زمان كه حسینیه به ستاد جذب تبدیل شده بود ما مواد غذایی و پوشاك آماده شده را به ستاد كمك رسانی هلال احمر تحویل می¬دادیم. در آن زمان من فرمانده ستاد بودم. بعدها برای ستاد پشتیانی و سپاه نیز مواد غذایی و پوشاك آماده كردیم. از سال 60 به بعد مرتب برای جبهه فعالیت كردیم.
علاوه بر آن در تشییع جنازه شهدایی كه می¬آمد، حضور پیدا می¬كردیم¬. در مراسم عزاداری آن¬ها شركت می¬كردیم به خانواده¬های¬شان سركشی می¬كردیم و خانواده¬های این شهیدان نیز از حضور ما بسیار خشنود می¬شدند.
همچنین از مجروحان جنگی در بیمارستان¬ها عیادت و اقلام مورد نیازشان را تهیه می¬كردیم.
🎤راوی: خانم نعمتی خواهر شهید
📔بغض های نشکسته
@westaz_defa