● برگرفته از کتاب خاطرات شفاهی رزمنده دلاور دفاع مقدس حاج رحیم قره جه داغی 📚 بعد از ظهر وضعیت ما کمی وخیم‌تر شد چون عراقی‌ها بعد از ظهر حمله شدیدی را انجام دادند درگیری طوری بود که همه افراد از یک قسمتی از بدنشان زخمی شده بودند من خودم هم ترکش بر صورتم خورده بود بعد از درگیری نشسته بودیم علی اکبر آمد امیدی به برگشتن نداشتیم چون نفرات زیادی نمانده بود فقط می‌توانستیم شهدا و زخمی ها را جمع کنیم و بگذاریم آنجا بمانند هیچ امیدی هم به زنده ماندنمان نداشتیم طوری بود خود شهید علی اکبر وضعیت مرا جویا شد گفتم طوری نیست گفت که صورتت خونی شده اوضاع طوری بود که من متوجه نشده بودم که ترکش به صورتم خورده است ما آنجا ماندیم و به سر و وضعمان رسیدیم فردای آن روز دیگر آزادی خرمشهر تثبیت شد عراقی‌ها کاملاً شکست خورده بودند سلام سلام نیروهای جدید آمدند و کنار ما مستقر شدند ما از آنجا به داخل خرمشهر آمدیم پیشکسوتان اداره کل حفظ آثار استان آ.غربی @westaz_defa