بابا... دختران شام میگردند بہ همراه پدر کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا😭 در بین راه از رنج شتر سواری بسیار آه و زاری داشت و گاهگاه به خواهرش سکینه خاتون می‌گفت؛ خواهر این شتر بس که مرا حرکت داده دل و جگرم آب شده،آخر از این ساربان بیرحم درخواست کن ساعتی شترها را نگاه دارد و یا آهسته راه ببرد.. 📚 مقتل از مدینه تا مدینه، ص۹۹۵ @westaz_defa