حکمت دستی برآر و ظلمت شب را خراب کن خورشید را برای دلت انتخاب کن روزی اگر زمین و زمان، منجمد شدند قرآن بخوان و قلب فلک را مُذاب کن گر چه بهشت را به دو گندم فروختیم یک بار روی حکمت عصیان حساب کن امشب برای خواندن اَمَّن یُجیب عشق از پشت در، تمام جهان را جواب کن فصلی نویس در طلبِ یک حضور ناب مفهوم روشن سخنت را کتاب کن در فصل دردسوز، دعا هم چشیدنی است آتش بیار و این دم آخر، ثواب کن عشق است و این قلم،که بیانش مُطَنطَن است شعری بخوان و ذکر مرا مستجاب کن مطنطن: پر شکوه و آوازه. سروده‌ی نیّره‌السادات هاشمی، به نقل از شعر جوان، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.