💖عشق مجازی💖 دیشب تا صبح از ترس واسترس خواب نرفتم,یعنی این روباه صفت چی ازم میخواست؟ تا خودصبح گریه کردم,تازه یاد خداافتادم,گفتم خدایا خودت میدونی من دختر بدی نیستم,یه نمازم قضا نشده,یه روزه ام دوروپس نشده,ناخوداگاه تو دام افتادم ,خدایا دستم رابگیر,یاساترالعورات ,آبروم راحفظ کن😭😭 چشام تیرمیکشید,سرم از درد میترکید... خاله خانم اومد تواتاق تاحال وروزم وچشمای گود افتادم رادید زد توسرش وگفت خاک به سرم چت شده دختر؟ لبخند بی جانی زدم وگفتم:هیچی نیست خاله,همون چشم درد همیشگی ست خاله:یه نوبت ازچشم پزشک میگیرم عصرمیری دکتر فهمیدی؟! گفتم :چشم اه حوصله نداشتم این بین دلسوزی خاله راکم داشتم که خداراشکر اینم جورشد😢 انلاین شدم,دستام میلرزید,یعنی الان چی میخواست؟ سهند:به به بالاخره انلاین شدی,خودت رااذیت نکن دخترک ساده,راه برون رفت ازاین معضل راحته... گفتم:بگو, حوصله ی روباهان راندارم... گفت:ای به چشششم یه تابلو فرش خاله خانمت داشت,تویکی ازعکسا فرستادی....اون رابده به من وبرای همیشه از دنیات گم میشم.... خدای کن کم اشتها هم نیست,اون تابلو میلیاردها میارزه,بعدشم خاله خانم میگفت:نگه داشتم بدهم به عروسم ,اخه خیلی گرانبهاست ویه جورمیراث خانوادگیه,حتی خاله حاضرنشده بود به موزه هدیه اش کنه,اخه من چه طور ببرمش ,بی شک خاله میفهمید. نوشتم:بیین نامرد دزددد,این یک قلم نمیشه,خاله این تابلو رادوست داره وگذاشتتش توپذیرایی ,توچشم هست,امکان نداره غیب بشه وخاله نفهمه,اون موقع اگه ازمن بپرسه کجاست چی بگم هااااا؟؟😡😡 سهند:نگران نباش خانم کوچلو ,فکر اونشم کردم,من بی گداربه اب نمیزنم... یکی کپی همون تابلو حتی قابش هم مثل همونه ,تهیه کردم ,عصریه جا قرارمیذاریم میرسونم بدستت,شب که پیرزنه خوابه اون رابزار جا تابلو اصلی وتابلو اصلی را فردابدستم برسان وتمام.... گفتم:نمیدونم باید فکرکنم سهند:دخترک ابله وقت فکرکردن ندادمت,حکم کردم باید اینکار رابکنی,پس نه خودت رااذیت کن ونه من را,عصر تابلو رامیدم...... ادرس یه کافی شاپ راداد وافلاین شد ..... خدای من الان چکارکنم.. دارد.... 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده