☀️1) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند: اهالی موتفکات (ظاهرا اسم منطقه‌ای است که قوم لوط در آن زندگی می‌کردند و در قرآن کریم نیز جداگانه به این اسم و سرنگونیِ آن اشاره‌ای شده است؛ نجم/53) از باجلالت‌ترین مردمان بودند و در خوبی و خرمی بسر می‌بردند تا اینکه [زمانی رسید که] قحطی و گرانی‌ای گریبانگیرشان شد. ابلیس لعین به سراغشان آمد و بدانها گفت: علت اینکه این چنین به قحطی و درماندگی افتاده‌اید این است که مردمان را از ورود در خانه‌هایتان بازداشتید، اما از بوستانهایی که در بیرون شهر دارید ممانعت نکردید. گفتند: چگونه می‌توانیم آنجا هم مانع شویم؟ گفت: بین خودتان این رویه را قرار دهید که اگر غریبه‌ای را در دیارتان یافتید، اموالش را [به زور] از او بگیرید و از پشت با او نکاح کنید؛ وقتی این گونه کنید دیگر کسی جرات وارد شدن بر شما را نخواهد داشت. پس آنان تصمیم به انجام این کار گرفتند؛ و اطراف شهر گشتند که چه کسی می‌خواهد بر آنان بگذرد. پس ابلیس خود را به صورت نوجوانی که هنوز مو بر صورتش نروییده درآورد و خود را آراست. پس به سوی او هجوم آوردند و اموالش را گرفتند و از پشت با او نکاح کردند و طوری شد که خوششان آمد؛ پس این عادت آنها شد در مورد هر غربیه‌ای که می‌یافتند؛ تا جایی که کار از غریبه‌ها گذشت و به سراغ اهالی دیار خویش می‌رفتند و دیگر بدون اینکه قصد گوشمالی دادن داشته باشند چنین می‌کردند؛ برخی مفعول واقع می‌شدند و برخی فاعل این کار بودند. وخداوند به حضرت ابراهیم ع وحی کرد که من لوط را به پیامبری برگزیدم؛ پس او را به سراغ این قوم بفرست. حضرت ابراهیم ع به سراغ لوط ع رفت و وی را از این ماموریت خبردار کرد و به او گفت: به شهرهای سدوم برو و آنان را به بندگی خداوند بخوان و به آنان درباره امر خداوند و عذاب او هشدار بده و به آنان یادآوری کن آنچه بر سر قوم نمرود فرود آمد. پس لوط به راه افتاد تا به آن شهرها رسید؛ ایستاد و نمی‌دانست از کدام شروع کند. پس وارد شهر سدوم شد که بزرگترینشان بود و پادشاه آن شهرها در آنجا مستقر بود. پس رفت تا به میانه بازار رسید و گفت: ای قوم! تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید؛ و خویشتن را از این کارهای زشتی که پیش از شما کسی به انجام مانند آن سبقت نگرفته، بازدارید و به سراغ عبادت بتها هم نروید؛ همانا من فرستاده خداوند به سوی شما هستم. و این معنای آن آیاتی است که فرمود «و لوط را، هنگامی که به قوم خویش گفت: آیا آن کار ناشایستی را می‌آورید که هیچ یک از جهانیان بدان بر شما سبقت نگرفته است؟! همانا شما درآیید به مردان به شهوت، به جای زنان؛ بلکه شمایید گروهی اسراف‌پیشگان. و جواب قومش چیزی نبود جز اینکه گفتند آنان را از سرزمین‌تان بیرون کنید؛ قطعاً آنان مردمانی‌اند که می‌خواهند پاک باشند!» (اعراف/80-82) از اینکه بر مردان درآیند ... خبر این مطلب به پادشاه سدوم رسید و گفت: او را نزد من بیاورید. چون وی را آوردند از او پرسید: تو کیستی؟ و چه کسی تو را فرستاده؟ و برای چه آمده‌ای؟ و به سوی چه کسانی مبعوث شده‌ای؟ گفت: اما اسم من لوط است، برادرزاده حضرت ابراهیم ع هستم؛ و اما کسی که مرا فرستاده، پروردگار من و پروردگار شماست؛ و اما اینکه به چه کار آمدم، آمدم شما را به اطاعت از خداوند و دستوراتش فرابخوانم و از این کارهای زشت بازدارم. شاه چون این سخنان را شنید در دلش رعب و ترسی افتاد و گفت: من هم یک نفر از قوم خویش هستم. به نزد آنان برو؛ اگر تو را اجابت گفتند من هم با آنها خواهم بود. پس لوط از نزد او بیرون آمد و به سراغ قوم برگشت و شروع کرد به دعوت کردن آنها به عبادت خداوند و بازداشتن آنان از معصیت؛ و آنان را از عذاب خداوند برحذر می‌داشت؛ تا اینکه از همه سو به او حمله کردند و گفتند: «ای لوط! اگر دست برنداری» از این دعوت کردنت، «قطعا از رانده‌شدگان خواهی بود» (شعراء/167) یعنی از این سرزمین ما؛ «گفت: بىترديد در قبال اين عمل شما» که بسیار خبیث است «از دشمنانش هستم» (شعراء/168) یعنی از کسانی که از آن نفرت دارند «پروردگارا، مرا و خانواده‌ام را از این کاری که می‌کنند نجات بده» یعنی از این کار زشت و شنیع. (شعراء/169) @Yekaye 👇ادامه حکایت 👇