eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹غضِبَ ▪️ماده «غضب» علاوه بر معنای رایج خشم گرفتن در معانی‌ای به کار رفته است همچون «غَضَب» به معنای دمل مادرزادی در پلک فوقانی؛ و یا «غَضْبَة» که هم به معنای پوست بز کوهی کهنسال وقتی کنده می‌شود به کار می‌رود و هم به معنای سنگ صلب متراکمی که از بدنه کوه بیرون زده باشد (كتاب العين، ج‏4، ص369 ). بر این اساس، ▪️ابن فارس بر این باور است که اصل آن بر شدت و قوت دلالت دارد و غضب هم آنجایی است که سخط و ناراحتی از چیزی شدت می‌گیرد؛ و به مار بزرگ هم «غضوب» گویند (وی همچنین اشاره می‌کند که وقتی در مورد غضب کردن بر شخصی مطرح می‌شود اگر آن شخص زنده باشد با حرف «ل‍» و اگر مرده باشد با حرف «ب‍» می‌آید (معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص428 ). ▪️مرحوم مصطفوی هم در همین مدار کلمات فوق تحلیل کرده و بر این باور است که اصل آن همین شدت به خرج دادن در قبال چیز دیگر است و غضب درانسان هم آن است که نفس به سمت حدتو شدت در قبال چیز دیگری حرکت کند و نقطه مقابل حلم و بردباری است؛ چرا که نفس از حالت اعتدال خارج می‌شود و حدیثی از امام باقر ع می‌آورند که غضب شعله‌ای از آتش است که شیطان در درون فرزند آدم برمی افروزد و هنگامی که کسی غضبناک می‌شود چشمهایش برافروخته می‌شود و رگهای گردنش متورم می‌گردد و شیطان در او وارد می‌شود؛ و البته توضیح می‌دهند که اینها مربوط به غضب ناحق است وگرنه غضبی که در راه حق و برای حق باشد ممدوح است مادام که به باطلی منجر نشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص232 ). ▪️اما حسن جبل با توجه به کلماتی که گفته شد معنای محوری این ماده را منضم چیزی می‌داند بر یک حالت غلیظ یا حاد در باطنش که در ظاهرش بروز می‌یابد و سپس توضیح می دهند که «غَضَب» نقطه مقابل «رضا» است و عبارت است از اینکه نفس به خاطر امری که رخ داده مملو از حدت و تندی شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۵۸۸ ). ▪️مرحوم راغب هم غضب را به معنای فوران کردن خون قلب با اراده انتقام می‌داند و به همین حدیثی که از امام باقر ع اشاره شد استشهاد می‌کند و تأکید می‌کند که وقتی این ماده در مورد خداوند به کار می‌رود: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ» (آل عمران/112)، «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي»‏ (طه/81)، «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» (لمجادلة/14)، مقصود صرف همین انتقام گرفتن است نه چیزی بیش از آن (مفردات ألفاظ القرآن، ص608 ). و مرحوم مصطفوی نیز بر این باور است که غضب از جانب خداوند همان مراتب شدت و حدت است که در قبال اعمال زشت و گناهان بندگان رخ می‌دهد؛ (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص232 ) 🔸کلمه «غضب» به کلماتی همچون «سخط» و «کراهت» و «غیظ» و «حرد» نزدیک است؛ که تفاوتش با هریک از اینها ... @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «غضب» 🔸کلمه «غضب» به کلماتی همچون «سخط» و «کراهت» و «غیظ» و «حرد» نزدیک است؛ که تفاوتش با هریک از اینها قبلا اشاره شد. فقط یادآوری می‌شود که: ▪️«سخط» نقطه مقابل «رضا» و به معنای «غضب شدیدی است که غالبا همراه با عقوبت کردن است» و در تفاوت آن با «غضب» (= خشم) گفته‌اند که «سخط»‌ غالبا از موضع بالا نسبت به پایین به کار می‌رود، اما «غضب» در مورد خشم هر یک از طرفین به کار برده می‌شود در واقع، در زبان عربی، سخط در مقابل رضا، غضب در مقابل رحمت، و کراهت (ناخشنودی) در مقابل حب (دوست داشتن) به کار می‌رود. و «سخط» اخص از هر دو واژه «غضب» و «کراهت»؛ و «کراهت» اعم از دوتای دیگر می‌باشد؛ به نحوی که] هم کراهتی می‌توان داشت که خالی از سخط و غضب باشد، و هم غضبی می‌توان داشت که خالی از سخط باشد؛ اما سخط در جایی است که علاوه بر اینکه کراهت و غضب در کار باشد، هیچ رضایتی هم وجود نداشته باشد. 🔖جلسه ۱۵۴ https://yekaye.ir/muhammad-047-28/ ▪️ماده «غیظ» در اصل به معنای سختی‌ای است که از جانب دیگری به شخص برسد و در استعمالات رایج، به معنای «غضب شدید» است که گویی حرارتی از درون تمام وجود آدمی را فراگیرد؛ و در تفاوت آن با «غضب» گفته‌اند که در مفهوم «غضب» نوعی تصمیم به ضرر زدن به دیگری هم نهفته است؛ لذا کلمه غیظ نسبت به خود به کار می‌رود (در فارسی هم می‌گوییم: از دست خودم غیظم گرفت) اما کلمه «غضب» در مورد خود به کار نمی‌رود. همچنین در غیظ «شدید بودن» و «درونی بودن» شرط است، اما غضب از این دو حیث اعم است. به علاوه، گفته‌اند غضب صرفا به معنای اراده انتقام و مجازات است، اما «غیظ» یک نوع هیجان درونی است که بویژه هنگام انتقام گرفتن به فوران درمی‌آید، و لذا، برخلاف غضب، در مورد خداوند به کار نمی‌رود. 🔖جلسه ۴۴۳ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-25 ▪️ماده «حرد» هم اشاره شد که از نظر ابن فارس در اصل بر سه معنای مختلف دلالت دارد: «قصد»، «غضب» و «رویگردان شدن» و در تنها کاربرد قرآنی‌اش (وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرين‏؛ قلم/۲۵) کسانی که آن ار ناظر به معنای غضب دانسته‌اند یا همچون راغب معتقدند که دو معنای اول با هم در این ماده لحاظ شده و در واقع به معنای منع کردنی است که همراه با شدت و غلظت باشد؛ و یا همچون مرحوم مصطفوی گفته‌اند معنای اصلی آن «رویگردان شدن» همراه با شدّت و حدّت است؛ یعنی صبح کردند در حالی که قصدشان این بود که از نیازمندان رویگردان شوند و اگر به آنها مواجه شدند با شدت و حدت آنها را کنار بزنند. 🔖جلسه ۴۹۱ https://yekaye.ir/al-qalam-68-25/ ▪️و عسکری هم ظاهرا «حَرْد» را اخص از غضب ویا به نحوی از آثار آن می‌داند یعنی می‌گوید عبارت است از اینکه انسان بر کسی غضب کند و به خاطر آن از کسی که بر او غضب کرده دور شود و به همین جهت است که در مورد خداوند به کار نمی‌رود؛ و البته این احتمال را مه داده که چون یک نحوه معنای قصد در «حرد» هست مقصود آن است که در غضب تا دورترین حد ممکن پیش رود (الفروق في اللغة، ص124 ). ▪️این ماده علاوه بر کاربردش به صورت فعل ثلاثی مجرد (غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم؛ فتح/۶، مجادله/۱۴، ممتحنه/۱۳) و مصدر (فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ؛ نحل/۱۰۶)، ▫️به صورت «غضبان» (که می‌تواند صفت مشبهه یا صیغه مبالغه باشد) هم به کار رفته است: «رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً» (اعراف/۱۵۰ ، طه/۵۶)؛ که برخی آن را به معنای کسی که سریع غضب می‌کند دانسته‌ و گفته‌اند که برخی آن را به معنای شدید الغضب می‌دانند (لسان العرب، ج‏1، ص649 )؛ که در هر صورت معنای فاعلی می‌باشد؛ ▫️و البته این ماده به صورت اسم مفعول هم به کار رفته است: «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» (حمد/7). ▪️همچنین این ماده یک بار در باب مفاعله (و البته به صورت اسم فاعل) نیز به کار رفته است: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» (انبیاء/۸۷) که گفته شده به همان معنای «غضبان» است و از مصادیقی از باب مفاعله است که اقتضای اشتراک ندارد مانند أعقبت اللص (دزد را تعقیب کردم) یا سافرت؛ و البته برخی گفته‌اند می‌توان در آن هم طرفینی بودن را لحاظ کرد زیرا که هم او بر قومش عصبانی شده بود و هم با دعوتهای مکرر و سپس قهر کردنش قومش را غضبناک کرده بود؛ و لازم به ذکر است که در یک قرائت غیرمشهور (أبو اشرف)‌ به صورت «مُغضَباً» (یعنی اسم مفعول از باب افعال) هم قرائت شده است (البحر المحيط، ج‏7، ص461 ). 📿ماده «غضب» و مشتقات آن ۲۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹يئِسُوا / يَئِسَ ▪️ماده «یئس» پیچیدگی‌هایی دارد که توجه ویژه‌ای می‌طلبد و عجیب این است که حسن جبل اصلا آن را در کتاب خویش نیاورده است. ابن فارس می‌گوید این تنها کلمه در زبان عربی است که در ابتدای کلمه «ی» و بعد از آن همزه بیاید (معجم مقاييس اللغه، ج‏6، ص153 ). این ماده در برخی قراءات به صورت الف (یعنی بدون همزه) قرائت شده است مثلا (تایسوا؛ یوسف/۸۷) و چنین کاربردی از این ماده در برخی قبایل عرب هم نقل شده است (تهذيب اللغة، ج‏13، ص97 ). خلیل این ماده را در امتداد ماده مهجور «أیس» (که نقطه مقابل «لیس» است و حتی این احتمال جدی است که «لیس» در اصل «لا أیس» بوده باشد) بحث کرده و هم او و هم دیگران مصادیقی را نشان داده‌اند که ماده «یأس» در برخی کلمات به صورت «أیس» به کار رفته است چنانکه وقتی ماده «یئس»‌ به باب افعال می‌رود (او را ناامید کردم) به صورت «آيَسْتُ فلاناً إِيَاساً» ویا «أَيْأَسْتُهُ فَاسْتَيْأَسَ» به کار می‌رود؛ و با اینکه کلمه «یأس» نقطه مقابل «رجاء» و به معنای ناامیدی است اما گاه در کاربرد فعلی به معنای «عَلِمَ» به کار رفته است مانند: «أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَميعاً» (رعد/۳۱) (كتاب العين، ج‏7، ص330-331 )؛ که اینها را جوهری (و به تبع وی فیومی) چنین توجیه می‌کند که قلب فعل «یئس» به صورت «أیس» مجاز است اما در مصدر خیر؛ و اینکه چرا مصدر باب افعال آن به صورت «إیاس» آمده [وزن فعال هم برای مصدر مفاعله به کار می‌رود مانند جدال] ،می‌گوید این در اصل با سکون یاء و مد همزه بوده (یعنی «ایئاس») [و از باب تسهیل در بیان چنین تلفظ شده است] و درباره کاربرد آن به معنای «عَلِمَ» از ابن عباس نقل می‌کنند که این لغت [= گویش] قبیله نخع است (تهذيب اللغة، ج‏13، ص97 ؛ المصباح المنير، ج‏2، ص683 ). ▪️در هر صورت ابن فارس، همچون خلیل و فیومی، برای این ماده دو اصل قائل است: ‌یکی همان قطع امید کردن و دیگری دانستن (معجم مقاييس اللغه، ج‏6، ص153 ). ▪️اما برخی همچون راغب و مرحوم مصطفوی کوشیده‌اند دومی را هم به اولی برگردانند. راغب می‌گوید یأس منتفی شدن طمع به چیزی است و در آیه ۳۱ سوره رعد هم موضوع سخن آنها علم نبوده، بلکه همین که قطع طمع کردن و ناامید شدن مومنان از آن امر اقتضایش آن است که علم به انتفای آن مطلب حاصل شود؛ یعنی ثبوت یأس آنان همان ثبوت حصول علم به این است که آن واقعه رخ نخواهد داد (مفردات ألفاظ القرآن، ص892 ). ▪️مرحوم مصطفوی نیز همین تحلیل را پسندیده و تنها نکته اضافه‌ای که دارد این است که «یأس» در مقابل طمع و رجاء (امید) است یعنی توقع و انتظار از امر مورد نظر منقطع می‌گردد همان گونه که طمع و رجاء یک نحوه توقع و انتظاری برای حصول مقصود است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص8-10 ). ▪️این ماده در حالت ثلاثی مجرد بر وزن «يَئِس يَيْئِس» و «يَيْأُسُ» به کار می‌رود: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ» (مائده/۳) «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» (یوسف/87) (تهذيب اللغة، ج‏13، ص97 ) که در خصوص زنان به معنای زنی که دیگر امیدی به وقوع حیض ندارد به کار می‌رود: «وَ اللاَّئي‏ يَئِسْنَ مِنَ الْمَحيضِ مِنْ نِسائِكُمْ» (طلاق/۴). ▪️این ماده علاوه بر ثلاثی مجرد، در باب استفعال هم به کار رفته است: «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا» (یوسف/۸۰) و «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» (یوسف/۱۱۰) ولی در حدی که جستجو شد اهل لغت هیچ توضیحی درباره تفاوت این دو نداده‌اند و در میان ۳۹ کتاب لغتی که در نرم افزار قاموس النور ۲ موجود است فقط راغب (مفردات ألفاظ القرآن، ص892) و حمیری (شمس العلوم، ج‏11، ص7391 ) به این دو آیه اشاره‌ای کرده و صرفا گفته‌اند که «استیئس» به معنای «یئس» می‌باشد؛ و البته برخی همچون جوهری هم بدون اشاره به این دو آیه همین جمله را گفته‌اند (تهذيب اللغة، ج‏13، ص97 ). ▪️از کاربردهای قرآنی دیگر این ماده کاربرد آن در وزن فعول (یؤوس) به عنوان صیغه مبالغه است: «وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُور» (هود/۹)، «لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوط» (فصلت/۴۹)؛ که به معنای کسی است که دچار یأس شدید شده است (مجمع البحرين، ج‏4، ص125 ). @yekaye 👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «یئس» 🔸از کلماتی که به این کلمه نزدیک‌اند و همگی به معنای ناامید شدن‌ می‌باشند، «قنوط» (از ماده «قنط») و «خیبة» (از ماده «خیب») است. ▪️در تفاوت «قنوط» با «یأس» گفته‌اند که قنوط شدت مبالغه در یأس است و خود دو حرف «ق» و «ط» که از حروف جهر و شدت و استعلاء هستند بر این شدت دلالت دارند برخلاف سین و ساء در یأس که دلالت بر همس و رخوت دارد و لذاست که قنوط بعد از یأس آمده است: «لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ» (فصلت/49) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏14، ص8 ؛ الفروق في اللغة، ص240) ▪️در تفاوت آن با خیبة هم گفته‌اند که خیبة تنها بعد از آرزو مطرح می‌شود زیرا به معنای امتناع نیل به آرزوست در حالی که یأس هم قبل و هم بعد از آرزو می‌تواند باشد و رجاء و یأس دو امر نقیض همدیگرند که پشت سر هم می‌آیند همان گونه که خیبة و ظفر (پیروزی) پشت سر هم می‌باشند و خائب کسی است که دیگر از آنچه آرزویش را داشته قطع امید کرده است (الفروق في اللغة، ص240 ). 📿ماده «یئس» و مشتقات آن ۱۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖 اختلاف قراءات ▪️در عموم قراءات به همین صورت «یئسوا» قرائت شده است؛ ▪️اما در برخی قراءات غیرمشهور (عیسی) همزه به یاء تبدلی و به صورت «ییسوا» قرائت شده است. ▪️همچنین در یکی از طرق قراءات عشر (طریق هبة الله از روایت ابن وردان از قرائت ابوجعفر ) همزه (هم در يَئِسوا و هم در يَئِس) به صورت تسهیل قرائت شده است و حمزه هم در وقف‌هایش همین طور قرائت کرده است 📚المغنی فی القراءات، ص۱۷۸۵ ؛ معجم القراءات، ج۹، ص۴۳۲ @yekaye
🔹أصْحابِ قبلا بیان شد که ▪️ ماده «صحب» دلالت دارد بر نزدیک و قرین هم قرار گرفتن؛ و وقتی چیزی با چیز دیگر ملائم و سازگار شد تعبیر «استصحبه» به کار می‌برند و «صاحب» (جمع آن: اصحاب) به هر ملازم و همنشین و همراهی گفته می‌شود، اعم از اینکه این ملازمت با بدن باشد یا با عنایت و اهتمام؛ و برخی هم معنای اصلی آن را معاشرتی که در مسیر دنیا، در برنامه‌های ظاهری یا باطنی، تداوم داشته باشد دانسته‌اند. ▪️البته برخی از اهل لغت با اینکه رواج کاربرد «صاحب» در معنای «قرین» را قبول دارند، اما اصل این ماده را «حفظ کردن» می‌دانند که فقط در نسبت بین انسانها به کار می‌رود، و بر یک نوع انتفاع، دست کم در یکی از طرفین، دلالت دارد؛ برخلاف قرین که در نسبت بین اشیاء هم به کار می‌رود و بر صرف کنار هم قرار داشتن و در یک مسیر بودن دلالت دارد؛ و شاهدی بر اینکه در اصل ماده «صحب» معنای «حفظ» نهفته، آن است که عرب تعبیر «صحبك الله» را به معنای «خداوند حفظت کند» به کار می‌برند؛ چنانکه در «لا يَسْتَطيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَ لا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ» (انبیاء/۴۳) نیز ظاهرا در همین معنا به کار رفته است. هرچند که برخی این کلمه در این آیه را هم در همان معنای مصاحبت و همنشینی گرفته و گفته‌اند «إصحاب للشیء» به معنای منقاد و مطیع بودن در برابر آن چیز است؛ به نحوی که آن دیگری را صاحب وی می‌گرداند، و به همین مناسبت، مقصود در این آیه هم آن است که آنان را از جهت این معبودهای دروغینشان هیچ آرامش و راحتی و رفقی در کار نخواهد بود که مصاحب و همراه ایشان باشد ولی اغلب اهل لغت، این را در همان معنای حفظ کردن و جوار و پناه دادن دانسته‌اند؛ و خود همین مفهوم منقاد و مطیع بودن نیز دلالت بر نوعی حفاظت کردن از جانب شخص مقابل دارد. ▪️راغب اصفهانی که اصل معنای این ماده را ملازمت و همراهی دانسته‌، توضیح داده‌ که این ماده در عرف در مواردی اطلاق می‌شود که این همراهی زیاد باشد، و این ماده دلالت بر طول همنشینی و ملازمت دارد و بدین جهت تعبیر «مصاحبت» و «اصطحاب» بلیغ‌تر از تعبیر «اجتماع» است: هر اصطحابی اجتماع است اما هر اجتماعی اصطحاب نیست؛ و چه‌بسا اینکه پیامبر را در مقام دفاع از اینکه ایشان دیوانه نیستند «صاحب» آنان خوانده‌اند (ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ، تکویر/۲۲؛ ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ، اعراف/۱۸۴؛ ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ، سبأ/۴۶) بدین جهت باشد که وی مدتها در میان آنان زیسته و با آنان بوده و آنان ظاهر و باطن وی را می‌شناسند و در واقعا در او دیوانگی و جنونی ندیده بودند. ▪️اما نکته قابل توجه این است که راغب اشاره می‌کند که این ماده هم در جایی که شخص مافوق و حاکم بر بقیه باشد (مانند صاحب الجیش) و هم در جایی که تحت سلطه قرار گرفته باشد (مانند صاحب الامیر) به کار می‌رود [به عنوان یک مثال قرآنی، می‌توان به «أَصْحابَ النَّارِ» اشاره کرد که هم در مورد جهنمیان که آتش بر آنان مسلط شده به کار رفته، مانند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّار (تغابن/۱۰)؛ و هم در مورد فرشتگان موکل بر جهنم که بر آتش آن مسلط‌اند، مانند: «ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِكَة» (مدثر/۳۱)]؛ و به همین جهت همراهی زیاد است که به مالک یک چیز و کسی که اختیار تصرف در چیزی را داشته باشد صاحب آن گفته می‌شود؛ اما با توجه به اینکه صاحب بدین معنا در قرآن کریم به کار نرفته است؛ بلکه عمده کاربردهایش در جایی است که به خاطر کثرت ملازمت و همراهی با کسی یا امری (أَصْحابُ مُوسى، أَصْحابَ السَّبْتِ، ‏ أَصْحابُ الْجَنَّةِ، أَصْحابَ النَّارِ، أَصْحابِ السَّعيرِ، أَصْحابِ الْجَحيمِ، أَصْحابَ الْقَرْيَةِ، أَصْحابِ مَدْيَنَ، أَصْحابِ الْقُبُورِ) ویا به مناسبت اینکه نام آنان با آن واقعه و یا آن چیز گره خورده (أَصْحابَ الْكَهْفِ، أَصْحابُ الْأُخْدُودِ، أَصْحابَ الرَّسِّ، أَصْحابَ السَّفينَةِ، أَصْحابُ الْأَعْراف، َ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ، أَصْحابُ الْحِجْرِ، أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِيِّ، أَصْحابَ الْيَمينِ، أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ، أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ، أَصْحابُ الشِّمالِ) آنان را صاحب و اصحاب آن امر خوانده است، بتوان نظر کسانی که نوعی معنای حفظ را هم در این ماده دخیل دانسته‌اند ترجیح داد. ... 🔖جلسه ۹۶۶ http://yekaye.ir/an-nesa-4-36/ @yekaye
🔹الْكُفَّارُ درباره ماده «کفر» و کلمه «کفار» ذیل آیه ۱۰ توضیحات لازم گذشت؛ 🔖 جلسه ۱۱۴۰ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-10/ 📖 اختلاف قراءات ▪️در عموم قراءات رایج به همین صورت جمع (کفار) قرائت شده است؛ ▪️اما در برخی قراءات شاذه (ابن أبي الزناد) به صورت مفرد (الکافِرُ) قرائت شده است که در این صورت، در معنای اسم جنس به کار رفته است. 📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۳۲ ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۷۸۶ @yekaye
🔹الْقُبُورِ درباره ماده «قبر» قبلا بیان شد که ▪️ابن فارس بر این باور است که دلالت بر یک نحوه غموض (پیچیدگی) و تطامن (فرود آمدن) دارد، چنانکه از ابن درید نقل شده که «أرض قَبُور» به معنای زمینی است که غموض و پیچیدگی داشته باشد و «نَخْلَةٌ قَبُور» درخت خرمایی است که بارش درون ساخ و برگهایش باشد. ▪️مرحوم مصطفوی معنای اصل این ماده را پوشاندنی می‌داند که از جمیع جوانب مادی و معنوی شیء مورد نظر را بپوشاند و کلمه «قبر» را به معنای آنچه می‌پوشاند و مخفی می‌کند دانسته و بر این باور است که این کلمه از زیابنهای عبری و سریانی گرفته شده است. ▪️حسن جبل هم بر این باور است که معنای محوری این ماده عبارت است از یک نحوه تجوف (توخالی بودن) دائمی یا ممتد که آنچه را در داخلش است مخفی کند. ▪️در هر صورت کلمه رایج از این ماده همان کلمه «قَبْر» است که ▫️هم مصدر فعل ثلاثی مجرد از این ماده است، و ▫️هم به موضعی که شخص را در آن دفن می‌کنند گفته می‌شود (که در آیه «وَ لا تُصَلِّ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى‏ قَبْرِه» (توبه/۸۴) هر دو می‌تواند مد نظر بوده باشد)، که این دومی به صورت «قبور» جمع بسته می‌شود: «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/۲۲)، «كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» (ممتحنه/۱۳)؛ ▫️و البته برای این موضع از کلمات «مَقْبَرَة» و «مَقْبُرَة» و گاه تسامحا «مَقْبِرَة» هم استفاده می‌شود که جمع آن «مقابر» است: «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ» (تکاثر/۲) که برخی آن را در این آیه کنایه از مرگ دانسته‌اند، چنانکه کاربرد کلمه «قبر» در آیه «إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» (عاديات/۹) را کنایه از حال بعث دانسته‌ و گفته‌اند برخی این را کنایه از کشف باطن افراد دانسته‌اند با این توضیح که احوال انسان مادامی که در دنیاست مخفی و پوشیده است گویی که در قبر است و چون بمیرد و محشور شود از قبرش بیرون می‌آید یعنی از این وضعیت مخفی و جهالت بیرون می‌آید چنانکه در حدیث است که انسانها در خوابند و چون بمیرند بیدار می‌شوند و آیه «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» (فاطر/۲۲) هم به همین معنا دلالت دارد یعنی اینان کسانی‌اند که در حکم مردگانند. ... ▪️از کلماتی که به همین معنای قبر است و در قرآن کریم هم به کار رفته کلمه «جَدَث‏» است که قبلا درباره آن بحث شد و اشاره شد که در تفاوت آن با «قبر» گفته‌اند که ماده «قبر» بر دفن کردن و مخفی کردن و پوشاندن دلالت دارد و از این رو از آن اسم مکان (مقبرة) و مانند آن ساخته می‌شود، اما «جدث» همان موضع و مکانی است که قیر و مقبره در آن است و دیگر از آن اسم مکان ساخته نمی‌شود. 🔖جلسه ۱۱۰۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-21/ @yekaye
🔹مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ اینکه حرف «من» به چه معنای است و جار و مجرور در اینجا متعلق به چه چیزی است چند گونه می‌شود تحلیل کرد: 🌴الف. «من» برای ابتدای غایت و جار و مجرور متعلق به فعل «یئس» است، که در این صورت مضاف محذوفی باید در تقدیر باشد، مثلا «من بعث أصحاب القبور»؛ و عبارت «قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» چنین ترجمه می‌شود: آنان از آخرت ناامید شدند همان گونه که کافران از برانگیخته شدن اهل قبور ناامید شدند. (ابن عباس، قتاده و حسن، به نقل از البحر المحيط، ج‏10، ص161 ؛ مجمع البيان، ج‏9، ص413 ؛ الكشاف، ج‏4، ص521 ) 🌴ب. «من» بیانیه است و متعلق به «کفار» است؛ آنگاه عبارت مذکور این گونه ترجمه می‌شود: «آنان از آخرت ناامید شدند همان گونه که کافرانی که در زمره اهل قبورند ناامید شدند» که در این صورت آنچه از آن ناامید شده‌اند محذوف است، که می‌تواند «آخرت» یا «رحمت خدا» یا ... باشد (مجاهد، ابن جبیر، ابن زید، ابن عطیه، به نقل از البحر المحيط، ج‏10، ص161 ؛ مجمع البيان، ج‏9، ص413 ؛ الكشاف، ج‏4، ص521 ). 🌴ج. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱) در بسیاری از کتب تفسیری گفته‌اند: جمعى از فقراء مسلمين بودند كه اخبار مسلمانان را براى يهود مى‏بردند و در مقابل آنها از ميوه‏هاى درختان خود به آنان هديه مى‏كردند، آيه « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ» نازل شد و آنها را نهى كرد. 📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص445 ؛ مجمع البيان، ج‏9، ص415 ؛ تفسير نمونه، ج‏24، ص51 ۲) از ابن عباس روايت شده: عبد اللّه بن عمرو و زيد بن حارث با عدّه‏اى از يهوديان طرح دوستى ريخته بودند که اين آية نازل گرديد. 📚تفسير ابن المنذر، ج1، ص107؛ الدر المنثور، ج‏6، ص212؛ نمونه بينات در شأن نزول آيات، ص805 @yekaye