یک آیه در روز
921) 📖 لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ
. 9⃣ «ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» 📜حکایت📜 خطبه معروفی از امیرالمومنین ع روایت شده که مردم را به جهاد تشویق می‌کند و بیان می‌کند که لشکر معاویه به شهر انبار هجوم آوردند و بعد از به شهادت رساندن ابن‌حسان بکری، وضعیت به گونه‌ای درآمد که گاه مردی از آنان بر زنی، مسلمان یا اهل کتاب، وارد می‌شد و خلخال از پا ویا گردنبند از گردن او برمی‌گرفت؛ و هیچکس نبود جلویش را بگیرد؛ و آنان برگشتند بدون اینکه حتی زخمی برداشته باشند؛ و می‌فرماید اگر مسلمانی بر این واقعه از تاسف بمیرد رواست. (نهج‌البلاغه، خطبه27 ؛ الكافي، ج5، ص4-5) و در همین خطبه است که هرچه آنان را دعوت می‌کند باز کسی یاریش نمی‌کند. درست است که حضرت در این داستان از بی‌غیرتی مردم آن دیار و نیز مردم کوفه بسیار گلایه می‌کند، اما همان ابن‌حسان که کارگزار امیرالمومنین برای حراست از شهر انبار بود و در این راه به شهادت رسید، نشان داد که امیرالمومنین یاران باوفای قلیلی هم داشته است. ابن عوف، که جزء سربازان ابن‌حسان بوده، واقعه را این گونه حکایت می‌کند: معاویه لشکر عظیمی را به فرماندهی سفیان بن عوف [برای تصرف شهر انبار] فرستاد. هراس ما را فراگرفت و گمان کردیم که یارای مقاومت نداریم. پس فرمانده ما برای مبارزه بیرون رفت در حالی که متفرق شده بودیم و حتی نیمی از ما هم با او نبود؛ با این حال او گام در میدان جنگ نهاد و به خدا سوگند با آنان جانانه ‌جنگیدیم به طوری که آنان انتظارش را نداشتند. سپس فرمانده‌مان درنگی کرد در حالی که این آیه را تلاوت می‌کرد که «برخى از آنها به عهد خويش وفا كردند و برخى از آنان انتظار مى‌كشند، و هيچ تغييرى [در پيمان خود] ندادند.» (احزاب/23) و به ما گفت: کسی که جز لقاء الله را نمی‌خواهد و آماده شهادت نیست، از اینجا برود مادامی که ما با آنها می‌جنگیم، که همانا جنگیدن ما آنان را از دنبال کردن فراری‌ها باز می‌دارد؛ و هرکس آنچه نزد خداست می‌خواهد پس «آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است» (آل عمران/198) و سپس همراه با سی نفر به لشکر دشمن حمله کرد. من هم می‌خواستم با او بروم، اما نفسم مانع شد؛ و او و یارانش رفتند و جنگیدند و همگی به شهادت رسیدند و ما پا به فرار گذاشتیم❗️ 📚الغارات، ج2، (ط- القديمة، ص323 ؛ ط- الحديثة، ص469) 📚 شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج2، ص87 @Yekaye