🔹یطیعُكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «طوع» در اصل به معنای تسلیم شدن و انقیاد و اطاعت کردن میباشد و «طَوْع» نقطه مقابل «کُرْه» (اکراه و اجبار) است: «ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً» (فصلت/۱۱).
🔸برخی توضیح دادهاند که در این ماده، سه عنصر معنایی حضور دارد «میل و رغبت» ، «خضوع و کرنش» و «عمل بر اساس دستور»؛ و وقتی عنصر «میل و رغبت» حذف شود، «اکراه» صدق میکند خواه خضوع و عمل واقع شود یا نشود؛
🔸 اما دیگران این عناصر معنایی را ناشی از ورود این ماده در ابواب مختلف صرفی دانستهاند یعنی توضیح دادهاند که:
▪️فعل ثلاثی مجرد آن (طاعَ يَطُوع) به معنای تسلیم امر کسی شدن است؛ که اسم فاعل آن «طائع» میشود (قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ؛ فصلت/۱۱).
▪️هنگامی به باب افعال میرود (أطاع یُطاع) بسیاری از اهل لغت بین آن و حالت ثلاثی مجردِ این ماده (طاع یطوع) تفاوتی نگذاشتهاند؛ اما از ابنسکیت مطلبی نقل شده که اگرچه ظاهرا وی هم این دو را مساوی میداند؛ اما نهایتا بر این باور است که فعل ثلاثی مجرد آن تنها بر مفهوم «انقیاد» دلالت دارد؛ اما وقتی به باب افعال میرود که امر و دستوری هم در کار بوده باشد؛ و نیز ازهری از لیث نقل میکند که «طاع» صرفا به معنای انقیاد است؛ اما «أطاعة» - که «طاعة» هم از آن گرفته شده: (وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ، نساء/۸۱؛ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ، نور/۵۳؛ طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ، محمد/۲۱) – به معنای این است که علاوه بر اینکه مطیع و تسلیم او بود، آن دستور وی را هم انجام داد؛
و شاید به همین جهت است که در قرآن کریم به صورت فعل ثلاثی مجرد اصلا به کار نرفته است، مثلا: «الَّذينَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ أَطاعُونا ما قُتِلُوا» (آلعمران/۱۶۸)؛ «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ» (نساء/۸۰) ؛ «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُول» (نساء/۵۹؛ مائده/۹۲، نور/۵۴؛ محمد/۳۳؛ تغابن/۱۲) ؛ «يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ» (احزاب/۶۶).
▪️وقتی به باب مفاعله (طاوَعَ یُطاوع) برود، به معنای آن است که این اطاعت کردنش با میل و رغبت هم بود.
▪️ وقتی به باب استفعال برود (استطاع یستطیع) به معنای قدرت و طاقت داشتن بر انجام کاری است (لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً؛ کهف/۶۷ و ۷۲ و ۷۵) یعنی چیزی که به خاطر آن، انجام دادن فعل، میسر و مقدور میگردد؛ و مصدر آن «استطاعة» است که در اصل «استطواع» بوده که واو آن حذف شده و به جایش در انتها «ة» افزوده شده است که این چنین حالتی در کلمات معتل اجوف رایج است مانند استعانة و استعاذة. از ابنسکیت نقل شده که این کلمه در لهجههای مختلف عرب به چهار صورت «أستطيع» و «اسطيع» و «استتيع» و «استيع» تلفظ شده است که در دومی «ت» به خاطر التقای با «ط» افتاده است (لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ؛ کهف/۸۲) در سومی، «ط» به «ت» تبدیل شده و در چهارمی این دو حالت با هم رخ داده است.
▪️ وقتی به باب افتعال میرود (تطوَّعَ) به معنای این است که استطاعت آن را بر دوش کشید، [= یعنی خود را با تکلف، در انجام آن کار توانا معرف نمود] و به کار مستحبی «تطوُّع» گویند چرا که شخص از روی میل و رغبت، عمل به تکلیفی را عهدهدار میشود (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ؛ بقرة/۱۸۴) (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۳۰) و اسم فاعل آن «مُطَّوِّع» است که اصلش «متطوّع» بوده که «ت» در «ط» ادغام شده است (الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فی الصَّدَقاتِ؛ توبه/۷۹).
▪️اما معنای آن، وقتی به باب «تفعیل» میرود «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيه» (مائده/۳۰) مطلب مقداری پیچیده میشود:
▫️برخی آن را با همان حالت ثلاثی مجرد (طاع) به یک معنا دانستهاند؛
▫️برخی آن را با «أطاع» هممعنا دانسته، و فقط تذکر دادهاند «طوّع» بلیغتر از «أطاع» است و تعبیر «طَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ» را دقیقاً نقطه مقابل «تأبَّتْ عن كذا نفسُه: نفسش از آن ابا داشت» دانستهاند؛
▫️و برخی در ادامه همین مطلب افزودهاند که تفاوت «طوّع» و «أطاع» در این است که اولی دلالت بر تدریجی بودن میکند و دومی بر دفعی بودن؛ یعنی «اطاعت» یکدفعه دستور را عمل کردن است، اما «طوّعت نفسه» یعنی نفسش او را بتدریج و کمکم به انجام آن کار متقاعد و وادار نمود؛
▫️و برخی در همین راستا گفتهاند که اساساً معنای آن همان ترخیص و تسهیل است.
🔖جلسه ۶۵۶
http://yekaye.ir/al-kahf-18-75/
@yekaye