شاعر عجم آنها که ربوده ی الستند از عهد الست باز مستند تا شربت بیخودی چشیدند از بیم و امید باز رستند چالاک شدند پس بیک گام از جوی حدوث باز جستند اندر طلب مقام اصلی دل در ازل و ابد نبستند فانی ز خود و بدوست باقی این طرفه که نیستند و هستند این طایفه اند اهل توحید باقی همه خویشتن پرستند روزگار بی وفا صاحب بن عباد گفته است: در روزگار تو کسی که امید دوستی او را داشته باشی نیست تا اگر زمانه ستم کرد به تو وفا کند، پس تنها بزی و به سوی کسی نرو. این اندرز من است و کافی است. مافی زمانک من ترجو مودته و لا صدیق اذا جارالزمان وفی فعش وحیداً و لا ترکن الی احد ها قد نصحتک فیما قلته و کفی @zandahlm1357👈