eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
56.2هزار عکس
41.8هزار ویدیو
1.9هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
ترس مؤمن سید پیامبران و اشرف نخستین و آخرین درود خدا بر او و آل وی باد، می‌فرماید: وقتی دل مؤمن از خدا بلرزد، گناهانش می‌ریزد چنانچه برگ‌ها از درخت می‌ریزند. همچنین می‌فرماید: بنده ای مؤمن نیست مگر اینکه بلا را نعمت و آسایش را محنت بشمارد. چون بلاء دنیا، نعمت آخرت و راحتی دنیا، محنت آخرت است. و نیز می‌فرماید: وقتی بلایی در بدن یا مال یا فرزندان بنده ای از بندگانم دیدی، و وی به زیبایی به استقبال آنها می‌رود، حیا می‌کنم که برای وی میزان یا نامه و دادگاهی قرار دهم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
عالم خلق و امر عوالم کلیه بر دو قسم است! عالم خلق یعنی عالمی که به وسیله یکی از حواس پنجگانه درک می‌شود. و عالم امر یعنی عالمی که با این حواس درک نمی شود. مانند روح و عقل. خداوند می‌فرماید: أَلاٰ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ [۱]، گاهی از این دو عالم تعبیر به عالم ملک و ملکوت می‌شود یا عالم شهادت و غیب یا ظاهر و باطن یا بر و بحر و عبارات دیگر. انسان جامع بین این دو عالم خلق شده است. جسم او نمونه عالم خلق و روح وی نمونه عالم امر است. خدا می‌فرماید: در باره ی روح می‌پرسند بگو از امر خداست یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی... [۲] روح او پیش از وجود موجودات، در دریای حقیقت شنا می‌کرده است و از غایت ازلی برخوردار بود. خدا می‌فرماید: وَ لَقَدْ کَرَّمْنٰا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنٰاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ... [۳]، سپس این روح در اتاق تنگ بدن قرار داده شد تا کمالاتی و نیز استعدادهایی را که بدون آن امکان حصول نداشت، کسب کند و در نهایت به اصل خود باز گردد و به شناوری در دریای حقیقت بپردازد، تا آمادگی قبول فیض جلالی و جمالی را بیابد و برای پرتوها و بارقه‌های سرمدی مهیا گردد. ---------- [۱]: ۱) - اعراف، ۵۴. [۲]: ۲) - اسراء، ۸۵. [۳]: ۳) - همان، ۷۰. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
تفسیر لا ینال عهدی الظالمین زمخشری در کشاف ذیل آیه لاٰ یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ... [۴]، می‌گوید: گفته اند این آیه ---------- [۴]: ۴) - بقره، ۱۲۴. دلیل بر آن است که فاسق نمی تواند امامت را عهده دار باشد. چگونه امانت پذیرد در حالی که حکم و شهادت و اطاعت و خبر و امام جماعت او قابل قبول نیست. به همین دلیل ابوحنیفه، مخفیانه به زیدبن علی علیه السلام کمک می‌رساند و او را با ابراهیم امام برای خروج علیه دزدی که خود را امام و خلیفه نامیده بود مثل دوانیقی و مانند او فرا می‌خواند. روزی زنی به ابوحنیفه گفت: فرزند مرا به یاری ابراهیم و محمد فرزندان عبداللّٰه بن حسن وادار کردی و او را به کشتن دادی. ابوحنیفه گفت: ای کاش من به جای فرزند تو بودم و کشته می‌شدم. ابوحنیفه می‌گفت: اگر منصور و مانند او مسجدی بسازند و از من بخواهند تعداد آجرهای آن را بشمارم، چنین نکنم. ابن عباس می‌گوید: ظالم هرگز امام نمی شود، چگونه ظالم به امامت نصب شود در حالی که امام برای جلوگیری از ظلم امام شده است. اگر امام خود ظالم باشد، مصداق همان مثل معروف است که کسی که گرگ را شبان رمه گوسفند خود کند، به گوسفندان ستم کرده است. منصور او را از کوفه به بغداد خواند و درخواست نمود منصب قضاوت را عهده دار باشد ولی ابوحنیفه نپذیرفت. منصور سوگند یاد کرد که بپذیرد و او سوگند یاد کرد که نپذیرد. او می‌گفت: من صلاحیت قضاوت را ندارم، ربیع حاجب به وی گفت: نمی بینی امیرالمؤمنین سوگند یاد کرده است، ابوحنیفه گفت: امیرالمؤمنین برای دادن کفاره سوگندش از من تواناتر است. منصور دستور داد او را زندان برند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
انس با خدا در کتاب احیاءالعلوم آمده است: زاهدی سالها در جنگلی، خدا را عبادت می‌کرد. روزی به پرنده ای نگریست که در لانه اش بر درختی مشغول خواندن بود. گفت: سجاده‌ام را زیر آن درخت میبرم تا بهتر عبادت کنم و چنین کرد. خدا به پیامبر زمانش فرمان داد که به پارسا بگوید: اکنون که به مخلوقی انس گرفتی، از رتبه ات تو را می‌اندازم که هرگز با عبادت خود به آنجا نرسی. همچنین احیاءالعلوم آورده است: وقتی ابراهیم ادهم از کوه به پایین آمد، از او پرسیدند از کجا می‌آیی؟ گفت: از انس با خدا. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
سخن خدا گفته شده از وقتی که موسی سخن خدا را شنید، هر سخنی که می‌شنید حالت تهوع به او دست می‌داد. گویند از ذوق صدای نایت ای رهزن هوش وز بهر نظاره ی تو ای مایه ی هوش چون منتظران بهر زمانی صد بار جان بر در چشم آید و دل بر در گوش جمعه روز جمعه را جمعه نامیدند چرا که خداوند خلق موجودات را به پایان رسانید و تمام مخلوقات در آن روز جمع بودند. گفته شده چون مردم در آن روز برای نماز جمع شدند آن را جمعه نامیدند و گفته شده است که: اولین کسانی که آن را جمعه نامیدند، انصار بودند و این پیش از تشریف فرمایی پیامبر به مدینه و پیش از نزول سوره جمعه بود. انصاریان اجتماع کردند و گفتند: یهودیان روزی دارند که هر هفته گردهم می‌آیند و آن شنبه است، مسیحیان هم روزی چنین دارند و آن یکشنبه است. ما هم باید روزی قرار دهیم که در آن روز جمع شویم و خدا را یاد و شکر نماییم. لذا آنها روز جمعه را برگزیدند، قبلاً به این روز «العروبة» می‌گفتند. آنها نزد سعد بن زراره رفتند و وی با آنها نماز خواند. همچنین گفته شده است: نخستین کسی که این روز را جمعه نامید کعب بن لوی بود، زیرا مردم در آن روز نزد وی جمع شده بودند. نیز گفته شده است که نخستین کسی که کلمه «اما بعد» در سخنان خود مطرح کرد وی بود. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
والدین و اولاد برخی در اکرام والدین می‌گویند: خدای متعال به نیاز تو به پدر و مادر آگاهی دارد. لذا منزلتی برای تو نزد آنان قرار داده است که آنان بدون سفارشی، در حفظ جایگاه تو می‌کوشند. از سوی دیگر چون آنان نیازمند تو نیستند، به تو سفارش کرده است که آنها را دریاب. والدین امام سجاد علیه السلام به فرزندش زید فرمود: خدا تو را برای رضای من قرار نداده بهمین خاطر سفارش مرا به تو نموده ولی مرا وسیله رضای تو قرار داده و سفارش تو را به من ننموده است یعنی احترام مرا بر تو لازم کرده ولی احترام تو را بر من واجب قرار نداده است؛ پس خدا به تو توفیق دهد. بدان که بایستی فرق بین این دو مرتبه را با عقل خود تمیز دهی. پس باز گرد به بدیهیات عقل خود که شاهد بر توست بر اینکه شکر منعم واجب است و دقت کن آیا بین مخلوقان الهی کسی بر تو نسبت به والدین، نعمتی برتر دارد؟ و کسی برتر از آنها وجود دارد که شکر و نیکی نسبت به او را بجا آوری؟ پس تو تا زمانی که پدر و مادرت زنده هستند، با آنان با اجلال و عظمت برخورد نما و مطیع و منقاد آنها باش، و اگر از دنیا رفته اند برای آنها طلب آمرزش کن؛ حقوقشان را اداء نما؛ به دیدار آنان برو؛ به آنها رحم کن، چنانچه دوست داری فرزندانت در زمان زندگی و مرگ تو با تو چنین رفتار کنند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
متعلق بسم اللّٰه فخر رازی در باره ی متعلق جارومجرور در بسم اللّٰه که مقدم است یا مؤخر، می‌گوید: انتقال از مخلوق به خالق اشاره به برهان «انّ» دارد و نازل شدن از خالق به مخلوق برهان «لم» است و معلوم است که برهان لم اشرف است. یعنی کسی که متعلق جارومجرور در «بسم» را مقدم بدارد، از رؤیت فعل به رؤیت وجوب استعانت به خدا انتقال یافته است. کسی که متعلق را مؤخر از «بسم اللّٰه» در تقدیر بگیرد، مثل این است استعانت به خدا را دیده باشد پس به احوال نفس خود پرداخته باشد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پارسایی احیاءالعلوم از یحیی بن معاذ نقل کرده است: غذای زاهد راستگو، چیزی است که یافته و لباس او چیزی است که او را بپوشاند و مسکن او هر جاست که پیش آید. دنیا، زندان او؛ خلوت، مجلس او؛ قبر، خوابگاه او؛ عبرت، فکر او؛ قرآن، سخن او؛ پروردگار، انیس او؛ یاد خدا، رفیق او؛ زهد، قرین او؛ غم، مقام او؛ حیاء، شعار او؛ گرسنگی، خورش او؛ حکمت، کلام او؛ خاک، فراش او؛ تقوی، توشه ی او؛ سکوت بهره ی او؛ صبر، تکیه گاه او؛ توکل، کفایت او؛ عقل، راهنمای او؛ عبادت، حرفه ی او و بهشت، آرزوی اوست. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
عقل و زمانه ابوتمام سروده است که: خرد رهبر و روزگار مربی من است. این دو چنان ظلمتی را از من گرفتند که پیر جهان دیده شدم. احاولت ارشادی و عقلی مرشدی ام استمت تأدیبی و دهری مؤدبی هما اظلما حالی ثمة اجلیا ضلامیهما عن وجه امرد اشیب ضمیر درهما به عقل و زمانه برمی گردد و مقصود از هر دو حال، حال فقر و غنی، صحت و مرض، دشواری و آسانی و مانند اینها است. اینکه ظلم را به عقل و زمانه نسبت داده چون عاقل با عقل از لذت دنیا لذت نمی برد و زمانه با خردمند سر ناسازگاری دارد. گویند از باغ جنان فتاده در دام عذاب آدم ز پی گندم و من بهر شراب مرغان بهشتیم عجب نبود اگر او از پی دانه رفت و من از پی آب * خاک رهش به مردم آسوده کی دهند کین توتیا به مردم بی خواب می‌دهند * غم با من و من با غمش خو کرده‌ام ای مدعی لطفی بباید کردن و ما را بهم بگذاشتن * ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خنده‌ها کردم معاذاللّٰه اگر روزی بدست روزگار افتم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
ارزش کار حکیمی گوید: ارزش نزد کشاورزان در کمک به کار آنها و ارزش نزد بازرگانان در کمک به اموال آنها و ارزش نزد پادشاهان کمک به رای آنها و ارزش نزد دانشمندان در کمک کردن به حکمت خدایی آنها و ارزش مشترک بین هر چهار صنف در اصلاح معاش و معاد است. نظامی مخور بسیار چون کرمان بی زور به کم خوردن کمر بر بند چون مور حرام آمد علف تاراج کردن بدار و طبع را محتاج کردن مخور چندان که خرما خوار گردد گوارش در دهن مردار گردد چو باشد خوردن نان گل شکروار نباشد طبع را با گل شکر کار جهان زهر است و زهر تلخناکش به کم خوردن توان رست از هلاکش * قرص جوی میشکن و می‌شکیب تا نخوری گندم آدم فریب تا شکمی نان و کفی آب هست کفچه مکن بر سر هر کاسه دست آن خور و آن پوش چو شیر و پلنگ کاوری آن را همه روزه به چنگ نان خورش از سینه خود کن چو آب وز جگر خویش چو آتش کباب گر دل خورسند نظامی تر است ملک قناعت به تمامی تر است * اگر باشی به تخت و تاج محتاج زمین را تخت کن خورشید را تاج به خورسندی برآور سر که رستی بلای محکم آمد خود پرستی در این هستی که یابی نیستی زود نباید شد به هست و نیست خشنود لباسی پوش چون خورشید و چون ماه که باشد تا تو باشی با تو همراه جهان چون مار و افعی پیچ پیچ است مخواه از وی که در دست هیچ است * خورسندی را به طبع در بند می باش بدانچه هست خرسند اجرت خور دسترنج خود باش گر محتشمی به گنج خود باش نزدیک رسید کار می‌ساز باگردش روزگار می‌ساز جز آدمیان هر آنچه هستند بر شقه قانعی نشستند در جستن رزق خود شتابند سازند بدان قدر که یابند آنگاه رسی به سربلندی کایمن شوی از نیازمندی خرسند همیشه نازنین است خرسندی را ولایت اینست از بندگی زمانه آزاد غم شاد به او و او به غم شاد ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پند هر که سرانجام را نیک بشمارد، از خطا ابا دارد؛ و هرکس به آنچه در قرآن آمده ایمان آورد، از خطاها توبه می‌کند؛ و هرکس از عذاب دردناک پرهیز کند، از غصه آب می‌شود. ای نشسته ای که مرگ تو ایستاده آیا در خوابی از سخن من یا پشیمانی؟ پیش از فوت از لغزشها توبه کن. نماز بزرگی گوید: نماز معراج عارفان، ابزاری برای گنهکاران و بستانی برای زاهدان است. به همین خاطر است که عمود دین بوده و یکصد و دو بار در قرآن آمده است. گویند صد تیغ بلا ز هر طرف آخته اند بر ما همه شبرنگ جفا تاخته اند فریاد که دشمنان بهم ساخته اند و احباب بحال ما نپرداخته اند ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
پند کفعمی رحمةاللّٰه علیه گوید: از آنچه در آن هستی، عبرت گیر، و به دنیا مغرور نشو که آبی گوارا در آن نیست. کسی تو را یاری نمی رساند، کسی به عهدش پایبند نیست، سوگندی راست نیست، از اصحاب یمین کسی را نمی یابی، سعادتمند کسی است که با دنیا بجنگد، دنیا به او روی آورد، خوشا به حال کسانی که به خاطر خدا حلال دنیا را رها کردند و غیر یاد خدا چیزی را بر خود حلال ندانستند. به قله تقوی رسیدند و در عالی ترین مدارج طاعت قرار گرفتند. به خدایی که دانه را شکافت و آن را خلق کرد، برای گنهکاران یاوری جز آب داغ و غساله ی چرک و خون جهنمیان نیست. گناهانشان بر آنهاست و پوزش آنها نزد نویسنده اعمال است. ولی اهل تقوا، نور آنها در ملاء اعلی انس گیرد و از بوستان ثواب بهره برند. رستگار کسی است که در دریای طاعت غوطه ور است. و چون ثوابی نزد او مطرح شود سراسیمه بسوی آن می‌رود. پس تو خود را مقید به انجام واجبات نما و زحمت آن را بر خود هموار کن و لباس ترس از خدا را بر قلب خود بپوشان و از کسانی نباش که عهد الهی را خیانت کردند چه اینکه کارهای زشت تو در محشر، ماری به جان تو شود و اعمال باطل تو در قیامت، موجب کوری تو گردد. اگر راست باشی برای تو بهتر و اگر مانع باشی برای تو برازنده تر است. نظامی به شادی شغل عالم درج می‌کن خراجش میستان و خرج می‌کن گشایی بند، بگشایند بر تو فروبندی، فروبندند بر تو بزرگی بایدت، دل در سخا، بند سر کیسه ببند کند نابند نصیحت بین که آن هندو چه فرمود که چون نانی بیابی زود خور زود میر دری یزدی از من آموخت شیخ افسون زدن بر بام صلاح کوس ناموس زدن رفتم که به پیر دیر هم یاد دهم آیین بت و طریق ناقوس زدن گویند اندر آن معرض که خود را زنده سوزد اهل درد ای بسا مرد خدا کو کمتر از هندو ز نیست ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357