* خصلتهايي كه در امام بود هر كدام به تنهايي كافي بود كه از يك فرد، انساني بزرگ بسازد بسيار خردمند، هوشيار، زيرك و آگاه. از آن انسانهايي كه به راحتي نمي توان حقيقتي را به او واژگونه جلوه داد. انساني با ارادة پولادين كه هيچ مانعي نمي توانست جلو دار او شود. در عين حال انساني بسيار رئوف و دلرحم چه در هنگام مناجات با خدا و چه در هنگام برخورد با نقطه‌هايي از رندگي انسانها، در عين حال داراي حس خويشتن داري ئ تقئا، يعني انگيزه‌هاي نفساني و هواها و هوسها در او نبود و كمتر سراغ داريم انساني كه اسير هواها نباشد. ولي او امير بر هواهاي خود بود. در عين حال در نهايت تواضع و فروتني و صبر و بردباري بود. سختترين حوادث در اقيانوس وجود او تلاطم ايجاد نمي كرد. ۸/۳/۷۰ * ادامه راه امام فقط با بصيرت و صبر ميسر است. نگذاريد به بهانه‌هاي گوناگون آدمهاي كم بصيرت، يا كم صبر يا خود خواه با بي توجه به مصالح عمومي مردم ميان صفوف مستحكم شما فاصله بياندازد، شما را نسبت به يكديگر يا نسبت به مسئولين دل چركين و نگران كنند آگاه باشيد و بدانيد اين راه به هدف خواهد رسيد. ۱۶/۳/۷۰ * امام بزرگوار ما به اسلام و مسئولين و مسلمين قوت قلب و عزت يخشيد. ۱۶/۳/۷۰ * امام بزرگوار ما با اين انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشيد، اسلام را زنده كرد. ۱۶/۳/۷۰ *امام عظيم الشان روياي بي تعبير تشكيل حكومت اسلامي را در عالم خارج و واقعيت محقق كرد تا انسانها بتوانند در همةابعاد بر اساس اعتقادات خود زندگي كنند و با همت امام بود كه پيام حق اسلام به آفاق عالم رسيد و لازمه ظهور انسانهاي برجسته اي چون امام امت، گذشت از راحتي ها، شهوات نفساني و وسوسه‌هاي گوناگون و آشنا كردن دل با انوار و الطاف الهي است و براي تحقق ابن منظور بايد تلاش و مجاهدت كرد. ۱۸/۷/۷۱ امام پديده اي شگرف بود كه كفايت و كمال توانمندي مكتب را در تربيت نفوس انساني در عصر حاضر به نمايش گذارد. او بهترين گواه، بر عملي بودن برنامه‌هاي اسلام در اعلي مرتبه ايمان، عزم، نظم، هدايت، اخلاص، آزادگي و عدالت خواهي در دوران كنوني بود. امام قرائت عملي اسلام در چگونه زيستن است، همواره دغدغه بودن بر مدار تكليف را داشت و نه ماندن در متون تاريخ، امام در تشخيص تكليف، بصير و تيزبين بود و در انجام تكليف، شجاع و خالص و ثابت قدم، او در لحظه لحظه عمرش زانوي ادب و بندگي در پيشگاه خدا داشت و لحظه اي از عبوديت دائم، رخ برنتافت. امام عبد صالح خدا بود، در عبد بودن با عالي ترين جذبه‌هاي عرفان و عشق، در منازل عاليه سلوك با محبوبش «ملاقات» داشت و در صالح بودن با تماميت عشق و عرفان، در مناسك حيات ابراهيمي اش «يكپارچه عمل بود و عمل» آنچه را كه ما درباره او مي‌گوييم وصفي است شبح گونه و نامأنوس، كه اين خود حاكي از جان دور مانده ما از افق اعلايي است كه امام بدان دست يافته، و از اين رو به سراغ كسي مي‌رويم كه درد و قرابت، يعني جان الهي و جايگاه خدايي با او پيوند دارد. سراغ خورشيد را از جان خورشيد شده، مي‌گيريم و از فرزانه و حكيم و عارف و مدبّر و سياستمداري كه در عالي ترين تقدير ممكن بر جايگاهي جلوه كرد كه امام آن را جان بخشيد، به محضر حضور و آگاهي و عشق و عرفان و بندگي كسي مي‌رويم كه در يك لحظه رمزآميز و با شكوه و الهيِ «ثم انشأناهُ اخرين» بر كالبد نياز امت به هدايت و رهبري، جان بخشيد و روحي، روح اللّه گونه و نگاهي به سان امام با صلابتي عالمانه، ناخداي سفينه نجاتمان شد، تا در امواج متلاطم روزگارمان آن را رهبري كند. اگر چه هميشه دلِمان داغدار دردها، تنهايي ها، مظلوميتها و مشكلات عظيمي است كه بر سر راه زعامت علي گونه اش هست، اما مي‌دانيم سينه باصفا و سينايي امت، صفوف آماده باشي است كه با اشاره او حضور مي‌گيرند و با فرمانش حماسه مي‌سازند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357