eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (۵) دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (۵) حضور در دانشگاه‌ها خيلي مهم است؛ چون ما روحانيون در پي اين هستيم كه مخاطبي پيدا كنيم و آنچه را كه از رسالت الهي بردوش ما است، به آن مخاطب برسانيم. اگر اين نباشد كه روحانيت معنايي ندارد؛ بالاخره اين فكر «العلماء ورثة الانبياء»، يك فكر رايج و قطعي در همه ي مفاهيم ديني است. تحريض به علم، بخش عمده اش براي اين است كه انسان، آن علم را به مخاطبيني برساند كه به آن احتياج دارند. بديهي است كه در معارف اسلامي، آن جايي كه روي علم تكيه شده است، مراد، علم توحيد و معرفت ديني است كه تبليغ آن و عمل ب آن، اين همه اهميت، و كسب آن، اين همه شرافت دارد. پس اصل قضيه اين است كه اين رسالت و اين پيامبري را در اين سطح نازلي كه ما برعهده دارمي تحقق ببخشيم؛ به اين كه به مخاطبين خودمان برسانيم. خوب، امت‌ها مختلفند، مخاطبين و شنوندگان پيام و رسالت پيغمبران مختلف اند؛ بهترينشان كساني هستند كه جوان باشند كه اين تبليغ شما براي مدت سي سال، چهل سال، پنجاه سال در زندگي او اثر بكند؛ اين طوري است ديگر بالاخره امر دائر است بين اين كه به كسي ياد بدهيم كه پنجاه سال مي‌خواهد از آن استفاده كند، يا كسي كه مدت كوتاهي مي‌خواهد استفاده كند. پس جوان بودن، يك امتياز است براي طول مدت استفاده. دوم اين كه همين جوان بودن، اميتاز است براي خوب فراگيري و شكل گيري ذهن، به آنچه كه ما به او مي‌دهيم. فرق مي‌كند كه كسي ذهن شكل گرفته اي داشته باشد، يا اين كه ذهن آماده ي شكل گيري داشته باشد. جوان، امين امتياز دوم را هم دارد. امتياز سوم اين است كه جوان، حق پذير است و آنچه به او گفته بشود -در وهله ي اول براي همه ي جوان‌ها بايد اين طور فرض كرد- گوش مي‌كند، براي يادگرفتن و عمل كردن؛ مگر در موارد استثنايي كه عواملي وجود دارد كه بناي بر گوش نكردن و عمل نكردن دارد، و الا به طور طبيعي، جوان اين گونه است و آمادگي پذيرش و عمل كردن هم دارد. مخاطب شما غير از اين سه امتيازي كه مربوط به جواني است، امتياز ديگري هم دارد، و آن اين كه با سواد و اهل معرفت است؛ او ترجيح دارد بر كسي كه انسان براي فهماندن به اومشكل دارد و مطلب را درست درك نمي كند، جوان با سواد، اين هم امتياز چهارم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
امتياز پنجم اين است كه آينده ي كشور در درست اوست. يعني شما چنانچه بخواهيد مخاطبين را در كل كشور، مرتب و تقسيم و از هم جدا و افراز كنيد، شايد بشود گفت بهترين و اشرف مخاطبين، اين مخاطبيني هستند كه شما با آنان در دانشگاه‌ها مواجه اي؛ جوان، با سواد، اهل معرفتف آ? ينده دار و مؤثر در آينده ي كشور. ببينيد چقدر مهم است! (۱) خصوصيات روحانيوني كه در دانشگاه‌ها فعاليت دارند دانشگاه‌هاي ما به حضور شما آقايان علما و حضور روحانيوم احتياج دارند؛ و روحاني يي كه بايد در اين دانشگاه‌ها برود، بايد حتما خصوصياتي در خود به وجود بياورد. بحمدالله شما حالا اين خصوصيات را بعضي كمتر، بعضي بيشتر داريد. يك خصوصيت، خصوصيت علم و معرفت است. بايد با دست پر رفت؛ به قدري كه او احتياج دارد. و تا انسان تواني در حد بالا نداشته باشد، نمي تواند كسي را از سطوح نازل به يك حدي بالا بكشد؛ «آن دوصد من استخوان بايد كهخ صد من بار بردارد» مثل قديمي عاميانه، حركت كاملا درستي است. شما هر كس را بالا بكشيد، تا سينه ي خودتان مي‌توانيد بالا بكشيد؛ اين است ديگر. پس بايستي انسان، سطح موجودي و تمكن فكري و علمي را در خود بالا بگيرد، تا بتواند اين را بالا بكشد. طرف را نبايستي كوچك ديد، سؤال او را بي ارزش، و نياز او را حقيرف و خودش را كم مؤونه تصور كرد، هر كسي اين طور با مخاطبش برخورد كند، شكست خواهد خورد و در ارتباط گيري و اثر گذاري، موفقيتي به دست نخواهد آورد. حق مخاطب را بايستي به او بدهيد؛ او را مستحق و مستوجب التقات و توجه و اهتمام بدانيد و به آن نسبت عمل كنيد. بنابراين شرط اول، اين است كه از لحاظ معرفت، آدم با دست پر به ميان اين مجموعن برود؛ الحمدلله اين حاصل است، آقايان همه از فضلا هستند. دوم اين كه او روحانيت شما را باور كند روحانيت شما را باور كند روحانيت هم به لباس نيست. اي بسا صاحب لباسي كه روحاني حقيقي نيست، و اي بسا غير صاحب لباسي كه حقيقتا روحاني است! بايد روحاني باشد اهل معنا، اهل روح، با روح و با معنويت سر و كار داشته باشد. بايد سخن او باطني داشته باشد؛ از باطني بربيايد. اگر سطحي و ظاهري وزباني و صوري بود، اثر نخواهد گذاشت. واقعا «اذا خرج من اللسان، لم تجاوز الاذان». اين گونه است ديگر. بايد از قلب برآيد؛ آن هم متوقف است بر ايمان و توجه و معنويت و روحانيت. و اين را مي‌شود به وجود آورد و تقويت كرد. هر وقتي كه كار در اين زمينه‌ها سخت و سنگين مي‌شود، بايد به ذخيره ي فياض تمام نشدني ذكر الله پنهاه برد- به نماز، به نافله، به توجه به خدا، به تضرع -اين‌ها انسان را فيضان مي‌بخشد. اگر بخواهيم اين باران طهوري كه از سخن شما تراوش مي‌كند و نازل ميشود، حقيقتا مطهر باشد و ادناس و ارجاس را از دل‌ها و ذهن‌ها بزدايد، بايد آن را تصفيه كنيم. همان طور كه من مكرر از قول مولوي اين مطلب را نقل كرده ام؛ مي‌گويد: «اين آب‌هاي عالم همه ي پليدي‌هاي عالم را از بين مي‌برد، همه ي كثافت‌ها و دنس‌ها و نجاست‌ها با آب تطهير مي‌شود؛ اما خود آب، متغير و كثيف مي‌شود. بعد اين آب، براي اين كه دوباره طهارت خودش را به دست بياورد، عروج مي‌كند؛ به شكل بخار بالا مي‌رود و دوباره به شكل باران - ماء طهورا- برمي گردد! معراجي لازم است، يك عروجي لازم است، براي اين كه انسان بتواند آن طهارت را بازيافت كند و مطهر بشود و وارد فضاي ذهن و دل و فكر مخاطب بشود، تا بتواند او را تطهير بكند؛ و الا آب آلوده، مطهر هم نيست. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
وقتي در جايي مي‌گفتند مفت خورها، بدون هيچ اشاره و قيدي -مثل ضميري كه مرجع خودش ار پيدا مي‌كند- به روحانيون بر مي‌گشت! اين تبليغاتي بود كه انجام شده بود. هدف از اين تبليغات چه بود؟ هدف از تبليغات، روحانيت نبود-روحانيت كه خصوصيتي نداشت- هدف از اين تبليغات، دين بود. اگر ما بياييم حيثيت روحانيت و فقاهت و رتبه ي علمي فقاهت و تأثير آن را در حركت كلي يك كشور منكر بشويم، يا زير سؤال ببريم، يا دچار خدشه بكنيم، در حقيقت به گرايش ديني طبقه ي كارآمد وعظيمي لطمه زده ايم؛ و اين همان كاري است كه آن‌ها مي‌خواهند، و آبي است به آسياب دشمن ريختن؛ لذا بايد در محيط دانشگاه، به اين نكته خيلي توجه شود. (۵) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نمايندگان محترم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دردانشگاه ها، ۱۳۶۹/۹/۲۸. ۲-زيرنويس= سوره ي آل عرمان: آيه ۱۵۹. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با نمايندگان محترم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، ۱۳۷۶/۷/۱۶. ۴-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۷۰/۹/۲۰. ۵-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۷۰/۹/۲۰. /س ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (۶) دانشگاه از ديدگاه مقام معظم رهبري (۶) دانشجو را به كيش مي‌برند! به جاي كيش، سفر اصفهان يا مشهد را تدارك ببينيد؛ بگذاريد سفر او دستاورد معنوي داشته باشد. جوان هر جا برود، كيف حلال مي‌كند. جوان از خوشي‌هاي جواني لذت مي‌برد. در سنين ما، از غذايي كه ما خيلي لذت نمي بريم، جوان مي‌خورد و لذت مي‌برد؛ از منظره اي كه اصلا براي ما جاذبه اي ندارد، جوان كيف مي‌كند؛ اين خاصيت جواني است. چون پيرمردها اين دوره ار گذرانده اند، مي‌دانند آن جا چه خبر است؛ دوستاني كه اطلاع ندارند، بدانند. مي‌خواهيد جوان را سفر ببريد؛ يك سفر روستايي هم كه او را ببريد، برايش تنوع است و شادي دارد. آيا بايد حتما او را به كيش ببرند، چون در آن جا بعضي از ضوابط سست است -البته برخلاف حق سست است- و اين جوان بتواند ضابطه شكني كند؟! اسلامي شدن دانشگاه‌ها اين است؟! يا مثلا اردوي مختلط برگزار مي‌كنند! من خيلي تعجب كردم؛ اردوي مختلف دانشجويي؟! نفس اردوي مختلط، بد است. آقاياني كه الان دست اندكار اردوي مختلط اند، همان كساني هستند كه سال‌هاي ۶۳ و ۶۴ در كلاس‌هاي دانشگاه ديورا كشيدند! بنده به دستور امام رفتم در نماز جمعه گفتم اين كار بد است. من نمي فهمم اين‌ها چطور اين گونه عوض مي‌شوند و صدها و هشتاد درجه جهت راهشان را تغيير مي‌دهند. امام به من گفتند اين چه كاري است؛ ما هم رفتيم در نماز جمعه ي تهران گفتيم اين كار، كار مناسبي نيست. ديوار كشيدن، خلاصه ي حرف انقلاب و حرف ما نيست. حالا همان آقايان نه در كلاس، بلكه در اردوي شبانه روزي چند روزي، دختر و پسر را همراه مي‌كنند! يعني چه؟! كار بسيار بي قاعده و غلطي است. در مناطقي از دنيا، معاشرت دختر و پسر و زن و مرد با يكديگر، كاملا عادي است و هيچ گونه حساسيتي وجود ندارد؛ يعني همان طور كخه دو مرد و دو زن با يكديگر تماس دارند، دو تا زن و مرد هم با هم تماس دارند؛ اما در كشور ما و در محيط اسلامي، مطلقا اين طور نيست. در كشور اسلامي، هر قدر به اين جهت نزديك شده ايم، به خاطر رنگ پذيري از فرهنگ بيگانه بوده است. چون آن‌ها از لحاظ تكنولوژي قوي تر از ما بوده اند، اين را به ما داده اند؛ و الا اگر ما از لحاظ علم و تكنولوژي، اين فرهنگ را صاعد ورايج كرده اند؛ آن وقت ما در دانشگاه‌هاي خود، اين را ترويج كنيم؟! ..... ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
نبايد در دانشگاه‌ها موسيقي ترويج شود الان در دانشگاه‌هاي كشور موسيقي ترويج مي‌شود؛ نبايد بشود. ترويج موسيقيف كاري است بر خلاف مذاق اسلام. درستاست كه هر نوع موسيقي اي حرام نيست، اما معناي ترويج موسيقي اين نيست كه با دقت بگردند موسيقي غيرحرام را پيدا كنند و آن را تعليم دهند و ترويج كنند. (۲) جهاد دنشگاهي فقط يك نهاد نيست، بلكه يك فرهنگ است در مورد جهاد دانشگاهي من اعتقادم اين است كه اين تركيب -جهاد و دانشگاه، و تلفيق جهاد كه يك امر رزشي معنوي است با علم و دانش و با دانشگاه- داراي پيام است؛ نشان مي‌دهد كه مي‌توان علم جهادي و نيز جهاد علمي داشت؛ اين همان كاري است كه شماها مشغول ايد. علم شما علم جهادي است؛ با جهاد و با اجتهاد همراه است؛ دريزوه گري و منتظر نشستن براي هديه شدن علم از اين سو و آن سو نيست؛ دنبال علم مي‌رويد تا آن را به دست بياوريد؛ اين علم جهادي و علم برخاسته ي از مجاهدت و اجتهاد و تلاش است. از طرفي شما مشغول جهاد هستيد. جهاد يعني مبارزه براي يك هدف والا و مقدس. (جهاد) ميدان‌هايي دارد؛ يكي از ميدان هايش حضور در نبردهاي مسلحانه ي رايج جهاني است. ميدان سياست هم دارد؛ ميدان علم هم دارد؛ ميدان اخلاق هم دارد. ملاك در صدق جهاد اين است كه اين حركتي كه انجام مي‌گيرد، جهت دار و مواجه با موانعي باشد كه همت بر زدودن اين موانع گماشته ميشود؛ اين مي‌شود مبارزه. جهاد يعني يك چنين مبارزه اي، كه وقتي داراي جهت و هدف الهي بود، آن وقت جنبه ي تقدس هم پيدا مي‌كند. شما مبارزه ي علمي مي‌كنيد؛ زيرا اين كار شما به وطر واضح دشمنان بسيار سختي دارد كه نمي خواهند اين حركت علمي و تحقيقي انجام بگيرد. لذا به نظر من جهاد دانشگاهي فقط يك نهاد نيست، بلكه يك فرهنگ است؛ يك سمتگيري و حركت است. هرچه بتوانيم ما اين فرهنگ را ر جامعه گسترش دهيم و آن را پايدار و استوار كنيم، كشور را به سمت سربلندي و عزت و استقلال حقيقي بيشتر پيش برده ايم. (۳) اهميت كار فرهنگي در دانشگاه ها ما فرهنگ را بستر اصلي زندگي انسان مي‌دانيم؛ نه فقط بستر اصلي درس خواندن و علم آموختن. فرهنگ هر كشور، بستر اصلي حركت عمومي آن كشور است. حركت سياسي و علمي اش هم در بستر فرهنگي است. فرهنگ، يعني خلقيات و ذاتيات يك جامعه و بومي يك ملت؛ تفكراتش، ايمانش، آرمان هايش؛ اين‌ها تشكيل دهنده ي مباني فرهنگ يك كشور است؛ اين هاست كه يك ملت را يا شجاع و غيور و جسور و مستقل مي‌كند، يا سرافكنده و ذليل و فرودست و خاك نشين و فقير مي‌كند. فرهنگ، عنصر خيلي مهمي است. ما نمي توانيم از فرهنگ و رشد فرهنگي وپرورش فرهنگي صرف نظر كنيم. فرهنگ هم مثل علم است؛ فرهنگ هم گياه خودرو نيست. همه ي آنچه شما از نشانه‌ها و مظاهر فرهنگي در جامعه ي خودتان و در ه رنقطه اي از دنيا مي‌بينيد، بدون ترديد اين بذر را دستي افشانده است. البته انسان بعضي از دست‌ها را مي‌بيند، اما بعضي از دست‌ها را نمي بيند؛ از داخل خانه، تا درون مدرسه، تا فضاي خيابان، تا راديو و تلويزيون، تا ماهواره، تا تبليغات جهاني؛ تا اينترنت، و از اين قبيل چيزها. فرهنگ، هدايت و پرورش دادن مي‌خواهد. بنابراين در دانشگاه‌ها كارفرهنگي بسيار مهم است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
استاد ايده آل استاد چون مي‌تواند محيط دانشجويي را تحت تأثير قرار دهد، بايدهايي دارد؛ اين بايد‌ها را حتما بايد رعايت كنيد؛ منتها در حد مقدور؛ لااقل به نبود مطلق اش راضي نشويد، يا به هيچ وجه به ضدش راضي نشويد. استاد بايد سرشار از عشق به اسلام و انقلاب و غرور ملي و ديني باشد؛ استاد ايده آل اين است. استاد واقعا بايد احساس غرورملي و غيرت ديني بكند و سرشار از روحيه ي خدمت باشد؛ يعني حقيقتا بخواهد كار كند و اين جوان‌ها را مثل بچه‌هاي خودش پرورش دهد. حالت بي تفاوتي، بي اعتنايي، از سر واكردن و كلاس را به هرچه گذراندن، مطلقا در يك استاد قابل قبول نيست. استاد بايد مدافع خلاقيت و نوآوري و ابتكار باشد... استاد بايد از جريانات جهان آگاه باشد. استاد ما در محيط كلاس، به خاطر اثر گذاري اش بايد اين چيزها را بداند. استاد بايد سياست زده نباشد؛ نه اين كه سياست نفهمد. فقره ي قبلي كه عرض كرديم، لازمه اش دانستن سياست است؛ اما سياست دانستن و سياسي بودن، غير از سياست زده بودن و سياسي كار بودن است. سياسي كاري بد است. بايد بفهمند چه كار دارند مي‌كنند؛ اما اين كه مرتب همه ي كارهايشان بر محور يك انگيزه ي سياسي باشد، بسيار بد است؛ به خصوص وقتي كه انگيزه‌هاي سياسي جنبه‌هاي جناحي و شخصي و حزبي پيدا مي‌كند، كه اين ديگر بد اندر بد مي‌شود! استاد بايد براي دانشجو وقت بگذارد. (۵) استاد مي‌تواند دانشجوي خود را متدين بار بياورد، چنان كه مي‌تواند منكر همه ي مقدسات هم بار بياورد! من خلائي را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده مي‌كنم كه اين خلاء بايد به وسيله ي شما پر شود. دانشجوي ما در محيط علمي ضمن اين كه علم مي‌آموزد، مي‌تواند خيلي از درس‌هاي غير آن علم مورد نظر را هم از استاد بياموزد و فراگيرد؛ از جمله ي آن ها، غرور ملي، علاقمندي به ميهن، دلبستگي به آينده ي كشور و افتخار به تاريخ و گذشته ي كشور است. اين‌ها عواملي است كه مي‌تواند در يك جوان دانشجو تأثيرات بسيار عميق و مثبتي بگذارد. البته من در صدد انكار عوامل گوناگوني كه ممكن است جواني را دلسرد يا مأيوس و دلخسته كند، نيستم، اين‌ها هم عواملي است در جاي خود محفوظ اما اين بخش هم ناديده گرفته نشود كه استاد در كلاس درس مي‌تواند دانشجوي خود را متدين و معتقد به دين بار بياورد؛ چنان كه مي‌تواند ملحد ومنكر همه ي مقدسات هم بار بياورد؛ ولو كلاس، كلاس علم و دين نباشد؛ كلاس فيزيك و طبيعي و تاريخ و هر درس ديگري باشد. استاد، هم مي‌تواند دانشجو را يك انسان دلبسته و مباهات كننده ي به كشور بار بياورد؛ هم مي‌تواند يك انسان الاابالي، بي علاقه، نادلبسته ي به ميهن و به گذشته و آينده ي كشور بار بياورد. اعتقاد من اين است كه در زمينه ي تبليغ دين، مؤثرترين وسيله اي كه مي‌تواند دانشجو را ديني و علاقمند به مباني ديني بار بياورد، همين نكته‌ها واشاره‌ها و كلمه‌هايي است كه يك استاد مي‌تواند در كلاس با شاگردان خود در ميان بگذارد. اشاره اي از يك استاد، گاهي اوقات تأثيرات عميقي در دل مي‌گذارد؛ اما گاهي عكس آن ديده مي‌شود. (۶) با چنين استادي بايد برخورد خشن بشود من خواهش مي‌كنم آقايان رؤساي دانشگاه‌ها به اين توجه داشته باشند و دستگاه هردو وزارتخانه هم توجه كند كه چنين چيزي امكان ندارد كه يك پسر دانشجوي ما به خاطر ظاهر مذهبي بودن مورد بي مهري قرار بگيرد، يا دختر دانشجوي ما به خاطر حجابش مورد بي مهري يا خداي نكرده مورد اهانت قرار بگيرد. البته اين‌ها گزارش‌هايي است كه تا حالا به من ريده و قطعي ندشه و شايد يكي دو مرود چندي پيش در حد نزديك به يقين بود، بنده هم يك عكس العملي نشان دادم. اما اين طور نباشد كه استادي را كه نسبت به مسائل انقلابي خيلي اهميت نمي دهد و ما چندي براي او شفاعت كرديم و به دانشجويان گفتيم عيبي ندارد بگذاريد اين استادها بيايند درس بدهند و بروند، حالا اين استاد بيايد در كلاس يا در محيط امتحان طوري برخورد بكند كه دانشجوي مسلمان و انقلابي احساس ناامني بكند. اين اصلا قابل قبول نيست. اين را آقايان توجه بفرمايند كه اگر چنانچه يك استاد اين چنين پيدا كرديد بايد برورد خشن با او بشود. يعني مسئله ضديت با مباحث و مسائل انقلابي تا اين حد كه موجب بشود يك استاد كه شاگرد خودش را بايد مثل فرزند خودش دوست بدارد به خاطر چادر داشتن با او برخورد بكند، اينجا معلوم مي‌شود اين استاد نسبت به دين ومسائل اسالمي و مسائل انقلابي، خيلي دردل عناد دارد. لهذا اگر يك چنين معانديوجود دارد، چه لزومي دارد كه شما از چنين استادي استفاده كنيد؟! (۷) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۸۱/۹/۲۶. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۷۰/۹/۲۰. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار هيأت علمي و كارشناسان جهاد دانشگاهي، ۱۳۸۴/۴/۱. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۱) دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۱) كلمه ي دانشجو از لحاظ بار معنايي، از جهت ديگري حامل معناي خيلي جالب توجه و مهمي است. دانشجو يعني جوان طالب علمي كه آينده در دست اوست. اين خصوصيات، در كلمه ي دانشجو هست. دانشجو، يعني جوان؛ چون دانشجويي، قهرا مربوط به دوران جواني است. طالب علم بودن و جستجوي از دانش هم در كلمه ي دانشجو هست. چون فرض اين است كه آينده ي كشور، به سمت اداره ي علمي كشور پيش مي‌رود ديگر؛ يعني به سمت اداره ي عالمانه و مننطبق بر وازين دانش پيش مي‌رود، و هر كشور و هر جامعه اي كه علم و فهم و محاسبه ي دقيق، در همه ي شؤون آن دخالت داشته باشد، وضعش بهتر است. بنابراين دانشجو يعني كسي كه ناظر به آينده، و متعلق به آينده است؛ آينده هم متعلق به اوست. ببينيد، اين عناوين و مفاهيمي كه در كلمه ي دانشجو گنجانده شده، خيلي مهم است. به همين دليل، فورا اين جا استفاده كنيم؛اگر دانشجو از لحاظ جهت گيري فكري و سياسي دچار انحراف باشد، مصيبت بزرگي خواهد بود. درست است؟ اگر هدف دانشجو اين باشد كه درس بخوانم، براي اين كه زندگي شخصي خودم را مثلا آباد كنم، بقيه هرچه شد، بشود؛ خطر خيل بزرگي است. اگر جهت زندگي دانشجو گفته شود كه بخشي از نيروهاي كشور، دچار آفات عقيدتي و فكري اند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! همچنان كه اگر بگويند بخشي از مردم در فلان جا دچار زلزله شدند و از بين رفتند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! بخشي از مردم از لحاظ وضع معيشتي دچار دشواري و مشكلند، شانه بالا بيندازد و بگويد به من چه!! اين حالت بي تفاوتي، مصيبت خيلي بزرگ است. كسي كه بناست فردا امور مملكت در دست او باشد، اين قدر نسبت به مسائل جامعه و سرنوشت مردم بي اعتنا باشد، خيلي نگران كننده است. از اين نگران كننده تر، اين است كه بي تفاوت نيست، حساس است منتها حساسيت منفي؛ يعني درست علاقه مند به اين است كه بخشي از مردم جامه فرضا در يك زلزله نابود بشوند! حالا زلزه، يك مثال واضح، و يك نوع آفت جسماني و مادي است؛ از اين بدتر، آفت معنوي است كه كسي به آن توجه نمي كند. مثلا دلش بخواهد كه مردم، غرق در شهوات بشوند، دلش بخواهد كه مردم، غرق در بي ايماني بشوند؛ خودش هم اصلا اين طور باشد و به اين سمت بتازد! ببينيد مسئله دانشجو چه قدر حساس مي‌شود! اگر ما معناي دانشجو و مافهيمي كه منطوي و مندرج در عنوان دانشجو است، به دقت مورد ملاحظه قرار بدهيم، بايد نسبت به سرنوشت قشر دانشجو خيلي حساس بشويم هر كه هستيم؛ چه خودمان دانشجو باشيم، چه استاد، چه از مسئولان آموزش عالي كشور، چه از مسئولان كشور و چه آدمي معمولي باشيم كه داريم در خيابان راه مي‌رويم راه مي‌رويم اگر بدانيم دانشجو يعني چه، بايد نسبت به سرنوشت دانشجو خيلي حساس باشيم... (۱) دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو دو عنصر اصلي در تربيت دانشجو هست، كه هيچكدام نبايستي مغفول عنه بماند؛ اگر مغفول غنه ماند، ما ضرر خواهيم كرد: يكي عنصر علم و تحقيق و كارايي علمي و جوشيدن استعدادهاي علمي و اين قبيل چيزهاست؛ يكي هم عبارت است از روحيه و تدين و حركت صحيح و سالم سازي معنوي وروحي دانشجو. در دانشگاه ها، اين دو عنصر بايستي بدون تفكيك از يكديگر، با قدرت و با ظرفيت كامل كشور، تعقيب بشود. اگر در كار عنصر اول كوتاهي كرديم، نتيجه چيست؟ همه مي‌دانند. دانشگاهي كه نتواد علم و تحقيق را به دانشجو منتقل بكند، و نتواند دانشجو را يك عالم، يك استاد، يك صاحب صلاحيت، يك مبتكر، و بالاخره يك مدير بالفعل براي بخشي از بخش‌هاي بي شمار اداره ي جامعه بسازد، آن دانشگاه، ديگر دانشگاه نيست. در اين زمينه، مسئله استاد، مسئله كتاب درسي، فضاي آموزشي، آزمايشگاه و مجلات علمي هست؛ از اين چيزهايي كه دائم ورد زبان ماهاست و همه ي ما هم آن را دنبال مي‌كنيم. همه ي شماها هم تقريبا دانشاهي هستيد و به اين مسائل خيلي خوب توجه داريد و دنبال مي‌كنيد. ان شاءالله روزبه روز هم بايد به قدر امكانات كشور پيشتر برويم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
بزرگي است... ارزش ديگري كه خيلي مهم است و تلاش مي‌شود تا در محيط دانشجويي، اين ارزش هم از بين برود، عبارت است از اميد و اعتماد به آينده. چگونه به آينده اي كه نمي دانيم چيست، اعتماد كنيم؟ اعتماد به آينده، از طريق اعتماد به خودتان. آينده بايد خوب باشد. از راه تصميم گيري، فكر كردن، عمل كردن و اقدام پي در پي، شما مي‌توانيد به اينده اميدوار باشيد. آينده اي كه مي‌خواهيد به آن اميد ببنديم، تصوير كلي آن اين است كه نظام اسلامي همه ي ضعف‌هايي را كه بر اثر بد عملي و بي عملي پيش آمده كه اثرش در معيشت و فرهنگ و اخلاق مردم، جابه جا مشخص است برطرف كند. اين كار را چه كسي بايد بكند؟ شماها بايد بكنيد. زمان هم خيلي طولاني نخواهد بود. اين‌هايي كه الان سر كارند، ده، پانزده سال قبل مثل شما دانشجو بودند. شما مي‌توانيد بنيه ي حقيقي ديني و سياسي، قدرت تحليل، تصميم گيري، شناخت و ايستادگي در مقابل فشارهاي گوناگون دشمن را -كه تا حايي كه بتواند، فشار وارد مي‌كند و انسان بايد مثل صخره در مقابل او بايستد- از حالا در خودتا ن به وجود بياوريد و ذخيره كنيد و نگه داريد؛ براي اين كه بتوانيد آينده را بسازيد. و بدانيد، مثل شما، همدل و همفكر و هم آرزوي با شما، در اين كشور فراوان هستند. شما كار خودتان را بكنيد؛ ديگراني هم هستند كه دارند كار خودشان را مي‌كنند. (۳) خودسازي فكري، اخلاقي و انقلابي براي دانشجويان يك فريضه است به شما دانشجوها مي‌گويم، سنگربان اين سنگر (دانشگاه) شماييد؛ مواظب باشيد خاكريزهاتان سست نشود؛ دئم خاكريزها را ترميم كنيد. خاكريزها، خاكريزهاي فرهنگي و فكري است؛ اين‌ها را ترميم كنيد. خودسازي فكري و اخلاقي و انقلابي دروني دانشجويان يك فريضه است-چه هر دانشجويي نسبت به خودش، چه به معناي درون دانشگاه و محيط دانشگاه- اين خودسازي، همان ترميم خاكريزها و سنگرهاست. (۴) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجوي متدين و حزب اللهي كسي است كه به نظرم به دانشجويان هم اين نكته را گفتم كه هر كس شب بيست و يكم، قرآن سرش گرفت و «بك ياالله» گفت، از نظر من او همان دانشجويي است كه من مي‌ويم متدين و خدايي و مسلمان و حزب اللهي است؛ كاري ندارم از كدام حزب و جناج و تشكيلات است. (۵) برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است كه برداشت و توقع بنده و نظام اسلامي از جماعت دانشجو اين است كه فكر مي‌كنيم دانشجو يك روشنفكر تمام عيار مسملان است؛ متدين است. در سطح دنيا جرياناتي وجود دارند كه بعضي شان در ايران شعبه هم دارند كه دانشجو را نه روشنفكر مي‌پسندند، نه مسلمان. روشنفكر نمي پسندند، زيرا او را دچار تعصب‌ها و تحجرهاي حزبي و سياسي و وارداتي مي‌كنند. ما وقتي مي‌گوييم تحجر، فورا ذهنمان مي‌رود به تحجر مذهبي؛ بله آن هم يك نوع تحجر است، اما تحجر مذهبي نيست، بلكه خطرناك تر از آن، تحجر سياسي است؛ تحجرهاي ناشي از شكل بندي تحزب و سازمان‌هاي سياسي است كه اصلا امكان فكر كردن به كسي نمي دهند. اگر ده دليل قانع كننده براي حقانيت يك موضوع ذكر كنيم، قبول مي‌كند، اما در عمل طور ديگري عمل مي‌كند! چرا؟ چون حزب، -آن تشكيلات سياسي بالاي سر- مثل پدرخوانده ي مافيا از او اين گونه خواسته؛ اين را انسان متأسفانه در برخي از گوشه كنارهاي حتي محيط دانشگاهي مي‌بيند. پس آن مجموعه اي كه دچار يك چنين تحجري باشد، ديگر روشنفكر نيست، چون روشنفكري لازمه اش حق طلبي است، چشم بازف تكيه ي به منطق و استدلال است. اين كه مسلمان هم نمي خواهند باشد، براي اين است كه مي‌دانند مسلماني، خطرناك است. امروز عمده ي دردسرهايي كه اردوگاه استكبار و مشخصا آمريكا و صهيونيسم دجارش هستند -كه اين دردسرها خيلي زياد هم است به خاطر اين است- كه مسلمان‌ها به يك خودآگاهي ريده اند كه در اين خودآگاهي، اما بزرگوار و ملت ايران و انقلاب و نظام ما نقش فراواني داشته است. عمده ي دردسر آن‌ها از اين ناحيه است؛ لذا مي‌خواهند اين را بكوبند. به همين جهت از مسلمان بودن دانشجو به شدت ناراضي به شدت ناراضي و ناخشنودند. (۶) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي بسيج دانشجويي دانشگاه تهران، ۱۳۷۶/۱۱/۱۱. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۷۰/۹/۲۰. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، ۱۳۸۱/۶/۱۶. ۴-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي امير كبير، ۱۳۷۹/۱۲/۹. ۵-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي۱۳۸۱/۹/۲۶. ۶-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان نمونه و ممتاز دانشگاه ها، ۱۳۸۱/۹/۷. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۲) دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۲) مشكل اول، مشكل دچار شدن به ابتذال و بي تفاوتي و نفوذپذيري در مقابل فرهنگ‌هاي بيگانه و مضر است. دانشجو در معرض اين فرهنگ‌ها قرار مي‌گيرد و اين مشكل دانشگاه هاست. من كرارا در اين اجتماعات دانشجويي و دانشگاهي گفته‌ام كه چرا وقتي كسي وارد حوزه مي‌وشد، قاعدتا متدين خارج مي‌گردد؛ اما وقتي داخل دانشگاه مي‌شود، قاعدتا متدين خارج نمي گردد؟! چرا بايد اين طوري باشد؟ واقعا هم توقع درستي است وبايد در نهايت اين باشد؛ اما واقعيت قضيه غير از اين است. واقعيت قضيه اين است كه دانشگاه محيطي است كه به خاطر كثرت جوان در سنين خاص و وجود زن و مرد، در معرض انوع و اقسام انگيزه‌ها و گرايش‌هاي اخلاقي فرهنگي ناسالم قرار گرفته است. دانشجو، غير از آن جوان در بازار است كه نه از مجله ي خارجي، نه از كتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلا مطلع نيست. دانشجو، قاعدتا اطلاع پيدا مي‌كند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح مي‌شود. پس اين فرد، در معرض نفوذ آسيب‌هاي فرهنگي و بي مبالاتي در مقابل دين و بي تفاوتي در مقابل ارزش‌هاي ديني و انقلابي است. اين، يكي از مشكلات محيط دانشجويي ودانشجوست. يكي از مشكلات ديگر كه نزديك به مشكل قبلي است آسيب پذيري در مقابل لغزش‌ها و انحرافات فكري است. در گذشته كه ماركسيسم خيلي فعال و پرنشاط بود، هر كسي كه با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا اين را به روشني مي‌يافت. اصلادر دانشگاهف حتي آن دانشجوي مسلماني كه سوهان تفكرات ماركسيسم به مغزش نخورده بود، خيلي به ندرت مي‌شد پيدا كرد. بعضي از اين عناصر روشنفكر نام و نشانداري كه جزو مسلمانان هستند -زنده و مرده- و شما امروز به افكارشان اعتراض ي كنيد- كه اعتراض‌هاي بجايي هم هست- نقطه ي اشكال فكري اين ها، همان چيزي است كه خاصيت دوران دانشجويي و دانشگاهي آن‌ها بود. تفكر ماركسيستي وارد مي‌شد، زيد مي‌ديد كه مي‌خواهد ماركسيسم را رد بكند؛ براي رد آن، از معارف ماركسيسم استافده مي‌كرد؛ يعني «يؤتي من حيث يفر منه»! اين، در تفكرات و بيانات كساني كه در دو دهه قبل از انقلاب، بدون اطلاع و آگاهي‌هاي كامل اسلامي، در ميدان ماركسيسم وارد مي‌شدند، زياد ديده مي‌شد. اصلا تفكرات ماركسيستي در آن‌ها نفوذ كرده بود و در همه ي مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان، چنين چيزي محسوس بود؛ اما امروز نيست و يا لااقل به شكل مكتبي اش وجود ندارد؛ اگر چه ته مانده هايش باز هم هستند و هنوز زائل نشده اند. در عين حال، امروز انحرافات جديدي وجود دارد. دنيا كه تنها با انحراف ماركسيسم، منحرف نشده است؛ قبل از ماركسيسم هم تفكرات غلط و انحرافي و ضداسلام بوده، بعد از ماركسيسم هم وجود دارد و الان هم هست. همين تفكراتي كه امروز به وسيله ي بعضي از فيلسوفان يا فيلسوف نمايان اروپايي در دنيا پخش مي‌شود-كه البته نمي خواهم اسم بياورم، تا حرف كلي ما به جايي نزديك نشود-حمالة الحطب دمكراسي به نوع سوسيال دمكراسي‌هاي غربي است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
الان در دنيا تفكراتي هست كه جاده صاف كن تسلط استعماري نوع جديدآمريكا و اروپا بر همه ي دنياست؛ يعني ايجاد جوامع دمكراتيك به سبك غربي و همين چيزي كه شما مي‌بينيد دينا رويش حساس است. اگردر جهت ايجاد حجاب، يك ذره نسبت به لباس افراد اين جوامع تعرض بشود، همه ي دنيا را غوغا بر مي‌دارد؛ ولي اگر در جهت كشف حجاب، به لباس كسي تعرض بشود، يك صدم آن در دنيا غوغا نمي شود! اين واقعيتي است. امروز يكي از نشانه‌هاي تمدن و نظام جديدي كه دنياي استكبار مي‌خواهد بي سرو صدا بر همه ي عالم حاكم بكند، همين است. مشكل سوم، همين مشكل مدرك گرايي و توجه وافر به زندگي مادي و اضغاث و احلام جواني است. در حوزه ها، به شكل سنتي چنين چيزي نيست اگر چه گاهي به شكل عارضي هست اما جوا دانشجو كه كارش تحصيل علم است، به اين سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آينده و دكان آينده و كار آينده و پول و اين كه كدام رشته، پر درآمدتر است و كدام رشته توانايي‌هاي بيشتري به آدم مي‌دهد، باشد. اين هم مشكل بزرگي است كه بايستي به فكرش بود؛ چون به علم لطمه مي‌خورد. مشكل ديگر، مشكل آلت دست جريانات سياسي شدن و سياسي كاري در دانشگاه است. گاهي اوقات، دانشجو خودش هيچ ايده و انگيزه ي سياسي خاصي ندارد؛ اما آلت دست يك جريان و يك گروه سياسي كار قرار مي‌گيرد كه آن‌ها از او، چماق مي‌كنند و به سر هر كسي كه مي‌خواهند، مي‌زنند. اين هم يك مشكل بسيار بزرگ و حساس است. مشكل ديگر، مشكل ابهام در جريانات و عملكردهاست. دانشجو، به طورطبيعي روشنفكر است؛ يعني جزو گروه‌هاي روشنفكر قهري است و نسبت به اوضاع جاري كشور، صاحب نظر و صاحب فكر و صاحب عقيده است و مي‌خواهد اظهار نظر بكند. دانشجو، به اين قانع نيست كه بگويد ما اينطور تشخيص داده ايم و ميخواهيم عمل بكنيم. دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد. تعبد هم مي‌كند، اما دلش مي‌خواهد وجه اين كاري را كه به آن تعبد كرده است، بداند. اگر ندانست، تدريجا دچار شبهه و ابهام مي‌شود. اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف مي‌كند و تعبدش رفته رفته ضعيف مي‌شود. پس، يكي از مشكلات دانشجو، اين است. دانشجويان، چون غالبا از جريانات هم بي خبراند و از بطون كارها اطلاع ندارند، چنانچه خبري در راديويا در روزنامه پخش شود، ذهنشان شروع به كار مي‌كند. اين در صورتي است كه مؤثر خارجي هم نباشد؛ اگر باشد، كه ديگر واويلاست! و بالاخره، آن مشكلي كه به نظر بعضي ها، شايد مهم ترين مشكل است، مشكل بي هويتي و عدم درك رسالت واقعي در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تارخي و آينده است. دانشجو، حقيقتا نمي داند كه چه كاره است. او نمي داند كه الان چه كاره است و در آينده چه نقشي خواهد داشت؛ مثل كاسبي كه به دنبال نان و نام مي‌دود و زندگي مي‌كند. به عبارت ديگر، رسالت حقيقي دانشجو، براي خود او درست روشن نيست. اين‌ها مشكلات دانشجوست. بخشي از اين مشكلات را گفتيم اما يقينا بيش از اين هاست و مسائل و مشكلات ديگر و ريزه كاري‌هاي فراواني نيز وجود دارد: ارتباطات گوناگون استاد و دانشجو، مدير و دانشجو، گروه‌هاي گوناگون دانشجويي، تعارض بين دانشجوي بي دين و دانشجوي بادين، حتي تعارض بين خود ديندارها و انواع و اقسام مشكلات ديگري كه وجود دارد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجو بايد فكر كند و اين فكر را مطرح و مطالبه نمايد ما مي‌خواهيم جوان ما احساس كند كه بايد فكر كند و بايد اين فكر را مطرح و آن را مطالبه كند. نمي خواهيم كار نمايشي كنيم و نيازي هم به كار نمايشي نداريم؛ اما به اين كه جوان ما -به خصوص مجموعه ي دانشجويي كه در سطح كشور بسيار گسترده و وسيع است- اين احساس را در خودش تقويت كند كه در آينده ي كشور نقش و مسئوليت دارد و بايد تعهدي در اين زمينه در خود احساس و براي آن تلاش كند، نياز داريم. (۲) بايد روحيه عدالت خواهي را در دانشجويان تقويت كنيم اين كه ما بايد دانشجوها را به سياست بكشانيم، اين «بايد»را هم من قبول ندارم؛ اصلا «بايد» ندارد. جوان دانشجو احساساتي دارد، تحركي دارد، خودش تمايل به اين معنا دارد؛ لزومي ندارد ما «بايد» داشته باشيم؛ منتها جوان دانشجو احساساتش در درجه ي اول متوجه عدالت خواهي است. آنچه بيش از همه چيز دانشجو را به خود متوجه مي‌كند، عدالت خواهي است؛ اين جهت را در او تقويت و تحكيم كنيد. البته ممكن است به خيلي از مسئولان كشور اعتراض هم داشته باشد؛ اما اعتراض او، اعتراض يك جوان است و هيچ اشكالي هم ندارد. بنده وقتي در مجامع دانشجويي شركت مي‌كنم -شماها يا بوده ايد و از نزديك ديده ايد، يا از تلويزيون مشاهده كرده ايد- مي‌بينيد كه چندين هزار دانشجو چه ابراز احساساتي مي‌كنند. من مي‌دانم در همين مجموعه ي چند هزار نفري، درصد قابل توجهي هستند كه به شخص من اعتراض دارند؛ ولي اگر بنا باشد محبت خودم را بين اين مجموعه تقسيم كنم، سهم آن‌ها را يك مثقال كمتر نخواهم گذاشت. اين‌ها هم جوان اند، اين‌ها هم فرزندان و بچه‌هاي من هستند، اين‌ها هم دانشجوهاي اين كشورند. گيرم به مسئله اي -به حق يا ناحق- اعتراض دارند؛ چه اشكال دارد؟ اعتراض داشتن ايرادي ندارد، اما مبنا و پايه ي كارش بايد درست باشد.. (۳) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراي مركزي نمايندگان ولي فقيه در دانشگاه‌هاي كشور و مسئولان دفاتر نمايندگي، ۱۳۶۹/۸/۷. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي تشكل‌ها و نخبگان دانشجويي، ۱۳۸۲/۸/۱۵. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار وزير علوم و رؤساي دانشگاه ها، ۱۳۸۳/۱۰/۱۷. /س ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۳) دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۳) وقتي مشا سؤال مي‌كنيد و پاسخ مي‌خواهيد، بايد سؤالي بكنيد كه پاسخ آن - ازسوي هر كسي- قابل تشخيص و ارزيابي كمي باشد؛ و الا اين كه شما بگوييد «آيا مي‌دانيد كه از قل بيكاري چه مشكلاتي پيش مي‌آيد؟ »، جوابش اين است كه بله، «چه كار مي‌كنيد؟ » همين كارهايي كه مي‌بينيد داريم مي‌كنيم. اينطور طرح پرسش، چيزي عايد نخواهد كرد. يا از قوه ي قضائيه بپرسيد «شما براي رفع اين ويرانه پنج سال گذشته چه كار كرديد؟ » آن‌ها چند صفحه به شما آمار خواهند داد كه اين كارها را كرده ايم. پاسخگويي مقوله ي بسيار حساسي است. چيزي كه شما بايد به آن اهتمام داشته باشيد، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسيار مهم است. اين خواست‌ها بايد وجود داشته باشد. در كنار اين خواست ها، اينطور هم نباشد كه همه ي كارهايي را كه مسئولان كرده اند، انسان زير سؤال ببرد و مورد ترديد قرار دهد؛ نه، واقعا در همين زمينه‌هايي كه شما مطرح كرديد، كارهاي خوب و زيادي صورت گرفته؛ منتها اداره ي كشور در مقطع امروز كار بسيار مشكلي است. مي دانيد امروز ما در يك چالش عظيم قرار داريم با مراكز قدرتي كه فكر آن‌ها اين است كه اگر اين نظام كارآمدي خود را به طور كامل اثبات كند، عرصه براي آن‌ها تنگ خواهد شد؛ كما اين كه همين الان هم آن‌ها مي‌بينند در مقابل نظام جمهوري اسلامي كم كاري كرده اند كه نظام ما توانسته به پيشرفت‌هايي كه دوستان اشاره كردند، نايل آيد. البته به شما عرضه بكنم؛ پيشرفت‌ها در بخش‌هاي مختلف، بيش از اين هاست. گفتمان عدالت، يك گفتمان اساسي است و همه چيز ما است. منهاي آن، جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي گفتن نخواهد داشت؛ بايد آن را داشته باشيم. اين گفتمان را بايد همه گير كنيد؛ به گونه اي كه هر جرياني، هر شخصي، هر حزبي و هر جناحي سركار بييد، خودش را ناگزير ببيند كه تسليم اين گفتمان شود؛ يعني براي عدالت تلاش كند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگيرد؛ اين را شما بايد نگه داريد و حفظ كنيد؛ اين مهم است. اما در برخورد با آنچه شده، بايد خانگي برخورد كنيد؛ نه بيگانه وار و معترض. بالاخره كارهاي زيادي انجام گرفته، احيانا كوتاهي‌هايي هم شده؛ اما بايد مشكل را حل كرد. نبايد نتيجه ي قهري نحوه ي بيان اين باشد كه بعد از چندي انسان احساس كند كه به كل مجموعه به شدت معترض است؛ نه، شما براي موفقيت كل مجموعه داريدتلاش مي‌كنيد؛ اصلا همه ي تلاشتان اين است ك نظام را پيش ببريد. هرچه مي‌توانيد، جزئيات را تكميل كنيد. در بخش‌هايي كه خلأ وجود دارد، هرچه مي‌توانيد، كمك كنيد تا خلأ برطرف شود. هرچه مي‌توانيد، شعار اصلي عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقويت و همگاني و در ذهن‌ها تعميق كنيد و روي پشتوانه و فلسفه ي فكري آن كار كنيد -اين‌ها لازم است- اما كاري نكنيد كه مخالفان شما اين ترديد را دامن بزنند كه آيا نظام اسلامي مي‌تواند؟ آيا نظام اسلامي توانسته؟ البته كه مي‌تواند؛ البته كه توانسته! مدعي دستگاه‌هاي مختلف از لحاظ كارآمدي، خود بنده هستم. من دائما نسبت به كارآمدي، از اين سرال و مطالبه مي‌كنم؛ اما بنده اعتقادم اين است كه نظام اسلامي از همه ي دولت‌هايي كه در دوران استعمار و دوران نزديك به استعمار در كشور ما وجود داشته، قوي تر عمل كرده است. بدون ترديد نظام جمهوري اسلامي در همه ي بخش‌ها قوي عمل كرده است. عناصر مؤمن و كارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه ي مردم هم به آن‌ها كمك كرده است. در بخش‌هايي ما با قدرت وارد ميدان شده ايم كه فكرش را نمي توانستيم بكنيم. در همه ي بخش‌هاي اينطور است. الان جاي توضيح و بيان آمار نيست. البته اقتضاي اين دوره ي از نظام جمهوري اسلامي، اقتضاي كار بيشتر، انقلابي تر، مؤمنانه تر و همه ي امكانات را بيش از اين به ميدان آوردن است؛ اين را قبول داريم. البته كم كاري وجود دارد، اما ناكارآمدي وجود ندارد؛ بين اين‌ها بايد تفكيك قائل شد. ناكارآمدي وجود ندارد؛ نظام اسلامي كارآيي دارد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
يك نشانه ي كارآيي نظام، وجود شما است. جوان دانشجوي مؤمن و معتقد به نظام مي‌تواند حرف و انگيزه ي خودش را قوي در فضاي جامعه مطرح كند. حرف شما فردا در تمام فضاي جامعه منتشر مي‌شود؛ اين نكته ي خيلي مهمي است؛ اين خودش كارآمدي اين نظام است. كارآمدي نظام غير از كارآمدي اين دستگاه با آن دستگاه است؛ نظام، نظام كارآمدي است. البته كارآمدي نظام، مجموعه ي عملكرد مثبت و منفي اي است كه دستگاه‌هاي نظام دارند؛ اما اين برآيند مثبت است. (۱) دانشجويان و انگيزه‌هاي نامبارك دشمنان مجموعه ي جوان دانشجو، يك نيروي بالفعل و بالقوه است. خواست شما، كار شما، ايمان و اعتقاد شما، در وضع حال و آينده ي كشور، داراي اثر است. يقينا كسان زيادي هستند كه انگيزه‌هاي نامباركي در آن‌ها وجود دارد چه دشمنان صريح اين ملت، چه كساني كه در دشمني خيلي صراحت ندارند، اما دشمن اند و مايل اند دانشجو يا به بي عملي و انفعال بيفتد؛ مثل پركاهي در مسير جريانات زندگي؛ هرجايي او را مي‌برند، ببرند. كار ديگري كه ممكن است بكنند، اين است كه اگر در دانشجو انگيزه اي براي تلاش و تلاش و اقدام وجود دارد، از آن براي مبارزه ي با نيروي اصلي مقاومت اسلامي كه امروز سايه اش نه فقط بر ايران، بلكه بر كل دنياي اسلام گسترده است استفاده كنند؛ يعني از نيروي جوان و فهميده و آگاه دانشجو، درست در عكس جهتي كه عقل و دين و فهم موقعيت سياسي اقتضا مي‌كند، استفاده كنند. اگر دشمنان نتوانستند دانشجو را در جهت خود خواسته به راه بيندازند، يقينا كار و تلاش و تبليغي مي‌كنند تا شايد بتوانند دانشجو را به انفعال و بي عملي بيندازند. شما در مقابل هر دو انگيزه بايد مقاومت و ايستادگي كنيد. (۲) تلاش كنيد كشورتان را از همه جهت مستقل كنيد امروز وظيفه شماست كه تلاش كندي و هدف اين تلاش هم عبارت است از عزت بخشيدن به اسلام و استقلال بخشيدن به ايران اسلامي. كشورتان را از همه جهت مستقل كنيد. البته مستقل بودن به معناي اين نيست كه در استفاده از خارج ار مرزها را ببنديم. اين كه معقول نيست؛ هيچ كسي هم به اين كار دعوت نمي كند. در طول تاريخ، افراد بشر از همه استفاده كرده اند؛ اما فرق است بين تبادل فكر و انديشه و دارايي‌ها ميان دو موجود همسان و هموزن و همقدر، و دريوزگي يك موجود از موجود ديگر از راه التماس و اعطاي به او همراه با تحقير. اين، آن چيزي است كه كم و بيش تا قبل از انقلاب بوده است. بايستي كشور را به آن پايه اي كه لازم است، برسانيد. اين، مسئوليت عظيم نسل جوان روشنفكر تحصيلكرده اين كشور است. (۳) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
عقب ماندگي‌هاي كشور، نتيجه ي بي اعتقاد كردن قشر تحصيل كرده به فرهنگ ودانش خودي است امروز آن دوراني است كه بايد به ابزار دانش و معرفت و تلاش علمي، كاري كنيم كه عقب افتادگي‌هاي تحميلي دوران طولاني سلطه استبداد در اين كشور، جبران شود؛ آن دوراني كه نگذاشتند استعدادها شكوفا گردد؛ نگذاشتند هويت اصلي و حقيقي اين ملت، خود را نشان دهد؛ به تبع ورود كالاهاي صنعتي - كه نتيجه پيشرفت علم و صنعت غرب بود- در همه چيز، آن را به غرب وابسته كردد؛ كالاهاي فكري و فرهنگي را وارد اين كشور كردند و به اولين كاري كه دست زندند، بي اعتقاد كردن قشر تحصيلكرده اين كشور به موجودي خودش بود؛ به فرهنگ خودي، به رسوم و آداب خودي، به دانش خودي، به استعداد شكوفا و درخشاني كه در نسل ايراني وجود داشت. اين بي اعتقادي، در طول سال‌هاي متمادي، اثر خودش را بخشيد. از روزي كه اين فكر -فكر تحقير ايراني- وارد اين كشور گرديد و موجب شد كه اين احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاي برگزيده اين كشور نفوذ كند، تا وقتي كه غرب محصول اين حالت را چيد، البته سال‌هاي طول كشيد؛ ولي بالاخره آن‌ها موفق شدند و نتيجه آن، همين عقب افتادگي‌هايي است كه شما در كشورمان مشاهده مي‌كنيد. با اين همه منابع انساني، با اين همه منابع مادي، با اين موقعيت جغرافيانيي ممتازي كه ما داريم، با آن سابقه درخشان علمي و فرهنگي وميراث عظيم گنجينه علمي كه ما داريم، وضع ما امروز از آنچه كه بايد در ميدان علم و صنعت و پيشرفت‌هاي گوناگون علمي باشد، بسي عقب تر است. (۴) دانشجو بايد فهم سياسي داشته باشد، تا فريب نخورد دانشجوها بايستي سياسي بشوند؛ يعني فهم سياسي پيدا كنند. فهم سياسي، غير از سياسي كاري و سياست بازي است، غير از دستخوش جريان‌هاي سياسي شدن است. اتفاقا فهم سياسي موجب مي‌شود كه آدم، دستخوش جريان‌هاي سياسي نشود. من اين را مي‌خواهم. من مي‌خواهم كه وقتي دانشجو نگاه مي‌كند به آن كسي كه آمده است و دارد برايش حرف مي‌زند و شعار مي‌دهد و قربان صدقه مي‌رود، بفهمد كه او كيست و چه كاره است؛ از حرف‌هاي او حقيقت او را درك كند و از كار او ممشا و هدف او را به دست بياورد. من اين را مي‌خواهم؛ دنبال اين هستم. اگر سياسي نباشيد، نميتوانيد؛ بايد سياسي باشيد. من باز هم هميشه روي اين حرفم تكيه مي‌كنم كه دانشگاه، بايد سياسي باشد، تا دانشجو فريب نخورد و وسيله اي براي كساني نشود كه مي‌خواهند سر به تن نظام اسلامي و جمهوري اسلامي و هيچ كس ديگر نباشد! فقط دنبال قدرت اند، هر طور مي‌خواهد بشود! به قول معروف براي يك دستمال، حاضرند قيصريه را آتش بزنند! (۵) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجويي كه تحليل سياسي نداشته باشد، مرد زمان خودش نيست! دانشجويي كه اصلا نفهمد در دنيا چه مي‌گذرد، اين دانشجو دانشجوي زمان خودش نيست، مرد زمان خودش نيست. دانشجو بايد احساس سياسي، درك سياسي و تحليل سياسي داشته باشد. بنده در قضاياي تاريخ اسلام، اين مطلب را مكررا گفته ام؛ آن چيزي كه امام حسن مجتبي را شكست داد، نبودن تحليل سياسي در مردم بود، مردم تحليل سياسي نداشتند. آن چيز كه فتنه ي خوارج را به وجود آورد و اميرالمؤمنين را آن جور زير فشار قرار داد و قدرتمندترين آدم تاريخ را آن گونه مظلوم كرد و علي مظلوم شدف نبودن تحليل سياسي در مردم بود؛ والا مردم كه همه بي دين نبودند، تحليل سياسي نداشتند. دشمن شايعه اي مي‌انداخت، فورا اين شايعه همه جا پخش مي‌شد، همه قبول مي‌كردند! چرا بايد اين جور باشد؟! (۶) سياسي بودن دانشجو يعني سياسي بودن يعني دانشجو از آنچه كه در جهان ودر كشور خودش مي‌گذرد، آگاه باشيد، بينش داشته باشد. اگر اين نشد ممكن است فردي به حد اعلاي علم هم برسد، خيلي هم متدين باشد، اما دشمن اورا به قيمت بسيار ارزاني بخرد! او را زير بال خودش بگيرد. در دوران رژيم طاغوت، اساتيدي داشتيم متخصص، متدين وخوب. اما چون فهم سياسي نداشتند، به راحتي در اختيار هدف‌هاي آن رژيم قرار مي‌گرفتند، بدون آنكه خودشان بدانند. دانشجوها را هم به سمتي مي‌كشاندند كه آن رژيم مي‌خواست. كساني داشتيم كه عالم و متدين بودند؛ ولي نداشتن فهم و آگاهي و شعور سياسي، موجب شد كه جزو يكي از مهره‌هاي همان رژيم فاسد و ضد دين بشوند. پس، دانشجو بايستي آگاهي و فهم و درك سياسي داشته باشد، مباحث سياسي را بداند؛ آنچه در جهان مي‌گذرد، بداند. امروز جمهوري اسلامي، از يك دولت مردمي صددرصد وابسته ي به مردم خودش برخوردار است. خوب، اين دولت چه كاري مي‌كند؟ در مسائل سياسي دنيا، كجاي كار است؟ هدف هايش چيست، اقداماتش كدام است؟ چرا در فلان جهت حركت مي‌كند؟ چرا در فلان جهت ديگر، حركت نمي كند؟ بايد اين‌ها را بدانيد. (۷) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان در ماه مباره رمضان، ۱۳۸۳/۸/۱۰. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي جامعه ي اسلامي دانشجويان، ۱۳۸۱/۶/۱۶. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در مراسم التحصيلي گروهي از دانشجويان دانشگاه ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۴) دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۴) گاهي در يك جامعه، جو از يك جهت خيلي سنگين مي‌وشد؛ فرق هم نمي كند؛ هر انحرافي فضاي تنفس فكري يك جامعه را مسموم و آلوده مي‌كند. هر گونه انحرافي باشد؛ انحراف سياسي همين طور است؛ انحراف اخلاقي - شهواني، يا گرايش به ماديان هم همين طور است. فرض بف ماييد در يك جامعه، غفلت همه ي اعضاي جامعه را گرفت است... در يك چنين فضايي كه غفلت، مهم ترين بليه ي مردم آن كشور است، ناگهان يك حركت، يك فرياد، يا يك جهت گيري دانشجويي، به كلي فضا را عوض مي‌كند... حال آن محيط دانشجويي كه اين خصوصيت مثبت و مهم را دارد، يكي دوتا خصوصيت منفي هم دارد كه بايد به آن‌ها هم كاملا توجه داشته باشيد. يكي اين است كه چون محيط دانشجويي، محيط احساسات است- جوان احساساتي است- هميشه يك عده ي رند ناقلاي كمين گرفته، مايل اند كه اگر بتواند، براي كارهاي مختلف، از اين مجموعه ي حساس آماده ي به تحرك استفاده اي بكنند... حساس و قابل اشتعال و زود پذير بودن و نرم و لطيف بودن روح و دل جوان، مثل يك شمشير دو لب است. هم تفكرات صحيح مي‌توانند اين فرصت را مورد بهره برداري قرار بدهند؛ وارد دانشگاه بشوند و آن را به كي بهشت برين تبديل كنند؛ هم تفكرات و روش‌هاي غلط مي‌توانند وارد دانشگاه بشوند. اين يك نقطه ي ضعف است. يعني نقطه اي است كه بايد در معاشرت و در برخورد دانشجويي به آن توجه داشت. دانشجو، جوان و آزاد فكر است. به طور طبيعي حساس و احساساتي است. ممكن است تحت تأثير هر حرف پر هيجان، يا حرف خوش ظاهري قرار گيرد. بايد به اين توجه داشته باشيد. اين يك نقطه ي ضعف است. البته عمده هم همين است؛ نمي خواهم نقاط ضعف را رديف بكنم. فعلا در محيط دانشجويي، اين نقطه ي قابل توجه است. (۱) بيداري دانشج. يي (جنبش دانشجويي) مقوله اي است صددرصد دانشجويي حركت دانشجويي، يا جنبش دانشجويي يا به تعبير بهتر و رساتري كه مي‌توان برايش انتخاب كرد: بيداري دانشجويي و احساس مسؤليت دانشجويي، مقوله ي بسيار مهمي است؛ صددرصد هم دانشجويي است. چرا مي‌گوييم صددرصد دانشجويي است؟ چون بسياري از احساسات، در خواست‌ها و انگيزه‌ها ممكن است در قشر دانشجو وجود داشته باشد، اما به خصوصيت دانشجويي او ارتباط مستقيمي نداشته باشد؛ مثل دغدغه ي شغل. شايد دانشجويي وجود نداشته باشد كه دغدغه ي شغل و آينده نداشته باشد؛ ليكن اين به حيثيت دانشجويي دانشجو ربطي ندارد؛ اين مربوط به هر جواني است؛ دانشجو هم نباشد، اين دغدغه را دارد. يامثلا دغدغه ي ازدواج و تشكيل خانواده، كه البته از اين مورد، حضار بيشتر هم خوششان مي‌آيد! هر دانشجويي چه دختر وچه پسر اين دغدغه را دارد؛ اين مطالبه و ميل را دارد؛ چون مسئله اساسي زندگي است؛ اما اين لازم ذاتي دانشجو نيست؛ اين لازم انسان بودن و جوان بودن اوست؛ دانشجو هم كه نباشد، اين احساس را دارد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
اما آن چيزي كه من اسمش را «بيداري دانشجويي» مي‌گذارم و امروز دربين دانشجويانو غير دانشجوويان معمول است و به آن «جنبش دانشجويي» مي‌گويند، مخصوص قشر دانشجو به حيث دانشجو است؛ يعني متعلق به همه ي جوانان نيست؛ متعلق به همين جوان قبل از محيط دانشجويي هم نيست؛ متعلق به اين جوان بعد از دوره ي دانشجويي هم نيست؛ اين متعلق به محيط داشنگاه است؛ متعلق به همين چهار سال، پنج سال، شش سال است؛ همين مدتي كه شما در دانشگاه درنگ دريد؛ اين حقيقي است كه وجود دارد. جنبش دانشجويي -يا به همان تعبير درست تر، بيداري دانشجويي- چيز جديدي نيست؛ يك چيز مخصوص ايران هم نيست؛ چون همان طور كه گفتيم، متعلق به محيط دانشگاه است. اين بيداري، خصوصياتي دارد؛ انگيزه‌هايي در آن هست و نتايجي بر آن مترتب مي‌شود. اگر اين خصوصيات، درست شناسايي شود مي‌تواند به عنوان يك منبع غني و سرشار و فياض براي كشور و آن محيط (دانشگاه) و جامعه به كار گرفته بشود؛ اما اگر درست شناسسايي نشود، ممكن است تضييع بشود؛ مثل ثروتي كه شما از وجود آن و يا از كاربرد آن اطلاع نداريد. بدتر از اين، آن صورتي است كه شما كه صاحبش هستيد، اطلاع نداريد؛ اما يك دزد و يك دغل اطلاع درد كه زير اين مخفي گاه، اين گنج هست؛ كاربردش هم اين است؛ لذا او مي‌آيد و استفاده مي‌كند؛ اين ديگر مي‌شود خسارت فوق خسارت! يكي از فرايض اوليه ي اولا خود دانشجو، ثانيا مجموعه ي مديران دانشجويان و دانشگاه ها، و ثالثا مجموعه ي مديران كشور، شناسايي اين پديده ي ذاتا دانشجويي است؛ يعني بيداري دانشجويي، يا جنبش دانشجويي، يا حركت دانشجويي؛ به هر اسمي آن را بناميد، حقيقتش را مي‌شناسيم كه چيست. (۲) علل و منشأ بيداري (جنبش) دانشجويي منشأ چنين پديده اي، خصوصياتي است كه در دانشگاه و مجموعه ي دانشجويان هست. سن و انرژي وتوان و نيروي جواني، معارف و دانش‌هايي كه دانشجو در اين دوره با آن‌ها آشنا مي‌شود (چه معارف علمي، چه معارف سياسي، چه معارف اجتماعي- فراغت دانشجويي كه گرفتار زندگي و نان و دربند گرفتاري‌ها و باري‌هاي زندگي نيست و يك آزادي نسبي دارد و در جايي مسئوليتي ندارد، مجتمع بودن دانشجويان در يك محيط خاص، تأثير گرفتن از امواج عمومي جامعه و بازتاب آن‌ها را نشان دادن- چه مثبت و چه منفي- از عوامل اين پديده ي بسيار مهم و در عين حال بسيار مبارك است كه در صورتي كه از آن استفاه نشود و يا بد استفاده بشود، بسيار خطرناك هم خواهد بود.. .. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
(۳) خصوصيات بيداري (جنبش) دانشجويي در حركت دانشجويي يا بيداري دانشجويي، خصوصياتي هست كه تقريبا مي‌شود گفت در اغلب جاها يكسان است -با تفاوت فرهنگ‌ها و تاريخ‌ها و زيرزمينه‌هاي هر كشوري و هر ملتي و هر مجموعه انساني -ليكن مشتركاتي بالاخره در همه جا هست آن چيزي كه من در مورد كشور خودمان مي‌توانم به عنوان ويژگي‌هاي حركت دانشجويي ازقبل ازانقلاب تا اوان انقلاب و از اين جا به بعد عرض بكنيم، اين خصوصياتي است كه ذكر مي‌كنم. خصوصيت اول، آرمان گرايي در مقابل مصلحت گرايي است؛ عشق به آرمان‌ها و مجذوب آرمان‌ها شدن. انسان وقتي كه در محيط تلاش و كار معمولي زندگي قرار مي‌گيرد، گاهي موانع جلوي چشم او را مي‌گيرد؛ آرمان‌ها را دور دست و غيرقابل دستيابي به انسان نشان مي‌دهد؛ و اين خطر بزرگي است. گاهي آرمان‌ها فراموش مي‌شوند. در محيط جوان، آرمان‌ها محسوس، ملموس، زنده، قابل دسترسي و دستيابي است؛ لذا براي آن‌ها تلاش مي‌شود؛ خود اين تلاش، تلاش مباركي مي‌شود. خصوصيت دوم، صدق و صفا و خلوص است. در حركت دانشجويي، كلك، تقلب، حيله و شيوه‌هاي غيرانساني يي كه معمولا در محيط‌هاي زندگي رايج به كار مي‌رود، در اين جا كمرنگ است و يا به طور طبيعي نيست. در محيط معمولي زندگي، در محيط سياست، در محيط تجارت، در محيط بده بستان‌هاي اجتماعي، هر كسي هر حرفي كه مي‌زند، مواظب است بيند از اين حرف چه گيرش مي‌آيد و چه از دست مي‌دهد؛ حالا بسته به اين است كه چه قدر زرنگ، چه قدر پشت هم انداز و چه قدر عاقل باشد يا در نقطه ي مقابلش قرار گرفته باشد تا چيزي از دست بدهد، يا چيزي به دست بياورد؛ اما در محيط حركت دانشجويي، نه؛ حرف را براي خوب بودنش، براي درست بودنش، براي جاذبه داشتنش براي خود و براي حقيقت بيان مي‌كنند و دنبال و تعقيب مي‌كنند. نمي خواهم تعميم بدهم و بگويم كه هر نفر از آحاد دانشجو، هر تك تكي از اين حرف‌هايي كه مي‌زند، اينطور است؛ نه، اما اين رنگ غالب است. خصوصيت سوم، آزادي و رهايياز وابستگي‌هاي گوناگون حزبي و سياسي و نژادي و امثال اين هاست. در اين مجموعه حركت دانشجويي، انسان مي‌تواند اين خصوصيت را مشاهده كند؛ كه اين هميك شعبه از همان مصلحت گرايي است. غالبا در اين جا از تقيداتي كه معمولا مجموعه‌هاي گوناگون سياسي و غيرسياسي براي افراد خودشان فراهم مي‌كنند، خبري نيست؛ جوان حوصله ي اين قيد و بندها را ندارد؛ لذا در گذشته ي پيش از انقلاب، احزابي بودند و كارهايي مي‌كردند؛ اما به دانشگاه كه مي‌رسيدند، ضابطه از دستشان درمي رفت! ممكن بود چهار نفر عضو هم يارگيري بكنند، اما نمي توانستند انضباط‌هاي مورد نظر خودشان را انضباط‌هاي حزبي خيلي شديد كه در احزاب دنيا معمول بود و هست در محيط دانشجويي به درستي اعمال كنند؛ زيرا دانشجو بالاخره در جايي به اجتهاد مي‌رسد. آن زمان‌ها حزب توده، حزب فعالي بود؛ تشكيلات خيلي وسيعي هم داشت؛ با شوروي‌ها هم مرتبط بود؛ اصلا براي آن‌ها كار مي‌كرد؛ اما به دانشگاه كه مي‌رسيد، مجبور بود بسياري از حقايق جزبي را از چشم دانشجو پنهان كند! چهارمين خصوصيت اين حركت، مبتني بر اشخاص نبودن است؛ يعني اين حركت در دانشگاه صنعتي شريف هست، امروز هم هست، ده سال پيش هم بود، ده سال بعد هم هست؛ اما نه سال پيش شما بوديد، نه ده سال بعد شما اين جا هستيد؛ اما اين حركت هست، ولي مبتني بر اشخاص نيست؛ متعلق به فضا و مجموعه ي حاضر است. پنجمين خصوصيت بسيار مهمش اين است كه در مقابل مظاهري كه از نظر فطرت انساني زشت است مثل لم، زورگويي، تبعيض، بي عدالتي، تقلب، دورويي و نفاق حساسيت منفي دارد و آن را دفع مي‌كند. يك وقت در اول انقلاب، همين گروه منافقين، با اسفتاده از فرصت انقلاب توانستند در ميان جوانان و دانشجويان نفوذي پيدا كنند؛ اما وقتي معلوم شد كه اين‌ها منافقند، غالبا روي برگرداندند. چرا به آن‌ها منافق مي‌گفتند؟ چون ادعايشان اين بود كه بر اساس ايدئولوژي دين تشكيلات دارند، تلاش مي‌كنند و آينده معين مي‌كنند؛ اما در عمل معلوم مي‌شد كه نه، از ايدئولوژي دين هيچ خبري نيست؛ تفكرات، تفكرات التقاطي ماركسيستي است؛ آن هم نه ماركسيستي يك دست؛ التقاطي، مخلوط و آشفته؛ و در عمل خارجي و فعاليت و مبارزات هم آن چيزي كه حاكم بر بيشترين فعاليت‌هاي آن هاست، قدرت طلبي است؛ تلاش براي اين كه به قدرت دست پيدا كنند؛ قدرتي كه در پديد آمدنش نقش زيادي نداشتند؛ بلكه به عنوان يك مجموعه اصلا نقش نداشتند؛ هرچند ممكن بود افرادي از آن‌ها هم در خلال ملت نقش داشته باشند. لذا چون نفاق آن‌ها معلوم شد كه ظاهرشان با باطنشان؛ رفشان با دلشان؛ ادعايشان با آنچه كه حقيقتا آن را دنبال مي‌كنند، يكي نيست مجموعه ي جوان دانشجويي از اين‌ها اعراض كرد و روي برگرداند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
به هر شعاري، به هر حرف گرمي، به هر دهان گرمي، به هر نقلي، نمي شود اعتماد كرد؛ بايد فكر كرد. اساس قضايا فكر است. آن چيزي كه انتظار عمده از انسان‌هاي فرزانه و هوشمند است، اين است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
يكي ديگر از آفات، به دام احزاب و گروه‌ها افتادن است؛ كه اين را قبلا هم گفتم. مواظب باشيد؛ اختاپوس خطرناك احزاب وگروه‌هاي مختلف به سراغتان نيايد و شما را به دام نيندازد. از آن مجموعه ي آزادانديش، اغلب خصوصيات مثبت را خواهند گرفت؛ كه اگر اين شد، آن وقت انسان در خدمت دشمنان انقلاب قرار مي‌گيرد و چيز خطرناكي مي‌شود و زندگي و سرمايه و آينده ي انسان حقيقتا به باد مي‌رود و انسان دچار حسرت مي‌شود. (۵) پي نوشت ها: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي تشكل‌ها و نخبگان دانشجويي، ۱۳۷۵/۹/۱۵. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۷۸/۹/۱. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۷۸/۹/۱. ۴-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۷۸/۹/۱. ۵-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار از دانشگاه صنعتي شريف، ۱۳۷۸/۹/۱. /خ دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۵) دانشجو از ديدگاه مقام معظم رهبري (۵) من دو نكته را به (دانشجويان المپيادي و دانشجويان برجسته ي علمي) بگويم: نكته ي اول اين است كه دولت و مسئولان بايد قدر اين‌ها را بدانند و برايشان امكنات فراهم كنند. برجسته‌هاي ذهني و فكري، فقط هم آن‌ها نيستند؛ در ميان دانشجويان و اساتيد جوان و غيرجوان افراد زايدي داريم كه اين گونه اند كه در امتحان‌ها و تجربه‌ها و مسابقه‌هاي گوناگون، اين برجستگي كاملا آشكار شده است. دولت بايد قدر اين‌ها را بداند و وسائل را براي پيشرفت علمي اين‌ها فراهم بكند تا نيازي احساس نكنند كه از محيط خودشان دور بشوند. نكته ي دوم اين است كه خود آن‌ها اين ضريب هوشي و حافظه و استعدادشان را ملي بدانند؛ اين‌ها ثروت‌هاي ملي است؛ ثروت‌هاي شخصي كه نيست؛ از آن براي كشور و ملت و خانواده شان استفاده كنند؛ اين‌ها امانت و سرمايه‌هاي خداداد است؛ ملك خصوصي نيست. نگونيد دولت به ما نرسيد؛ اگر هم دولت نرسيده باشد، اين عذر نمي شود. (۱) خروج از كشور براي ادامه تحصيل را با اين شرايط قبول دارم سؤال: مسئله اي كه اين روزها زياد مطرح مي‌شود، ولي عملا مخاطبان واقعي كمتر به آن توجه مي‌كنند، فرار مغزهاست. من نمي دانم چه طور مي‌توان از مهاجرت جوانان با استعدادي كه با اين همه زحمت وتلاش تحصيل كرده اند، جلوگيري كرد. براي نمونه، من خودم در يكي از دانشگاه‌هاي پيشرو يعني دانشگاه اميركبير و در سطح فوق ليسانس يكي از رشته‌هاي سنگين تحصيل كرده ام؛ اما با اين همه تلاش علمي، هيچكار مناسبي پيدا نمي كنم. مشكل فقط در نبود پارتي نيست؛ بلكه اصولا كار مناسبي وجود ندارد. غالب شركت‌ها و كارخانه‌ها به يك سري تكنولوژي‌هاي قديمي بسنده كرده اند و مسئولان امر كه بايد مديرت كنند، مشغول باندبازي و قدرت طلبي هستند... ما براي چه كساني همت و تلاش كنيم؟... به نظر مي‌رسد با استناد به آيات متعددي كه در قرآن براي هجرت آمده، وظيفه ي ما براي سالم ماندن، رفتن است! جواب: اين كه گفته بشود براي سالم ماندن، ناچاريم برويم؛ نخير، بنده اين را قبول ندارم. سالم ماندن يعني چه؟ شما خيال كرده ايد كه در خارج از كشور به مهاجران كشور‌هاي ديگر چندان بهايي داده مي‌شود؟ شما فكر مي‌كنيد در هر كشوري از اين كشورها، ارزش و شخصيت و شرف شما را به عنوان يك جوان ايراني رعايت خواهند كرد؟ شما پاي صحبت‌ها و درد دل‌هاي كساني كه رفته اند، بنشينيد تا ببينيد چه مي‌گويند. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
البته به مسئولان هم مرتبا سفارش مي‌كنيم و برخودمان هم لازم مي‌دانيم كه از اين جماعت نخبه -كه ذخاير كشورند- استفاده و حمايت كنيم. (۴) يك انسان نخبه زماني سربلند است كه بتواند در بهبود اوضاع كشور و ملت خودش نقش ايفا كند مسئله خروج نخبگان از كشور- من چند بار تا حالا اين را گفته‌ام - به طور مطلق موضوعي منفي نيست؛ زيرا ممكن است نخبه اي از كشور خارج شود و بخواهد معلوماتي كسب كند و بعد برگدد و براي كشور مفيد باشد. البته بهتر اين است كه ما امكاناتي را براي همين نخبه فراهم كنيم، تا در خود كشور آنچه را كه از نظر رشد و شكوفايي استعداد لازم دارد، مهيا شود: كارگاه داشته باشد، محيط مانور علمي و تحقيقي داشه باشد؛ اين بهترين است؛ اما اگر نشد، نخبگان بروند -فضاي دنيا فضاي وسيعي است -منتها اين رفتن بايد با حساب و كتاب انجام بگيرد؛ يعني آن نخبه بداند كه براي چه دارد مي‌رود؛ چه مي‌خواهد بكند و پساز آموزش آنچه را كه لازم دارد، چه استفاده اي مي‌خواهد از آن دانش بكند. آيا از آن دانش براي اعتلاي كشور و براي پيشرفت ملت خودش و براي راه انداختن نخبگان ديگر كشورش مي‌خواهد استفاده كند، يا نه، مي‌خواهد آن را در خدمت يك كارخانه يا شركت متعلق به يك سرمايه دار كانادايي يا آمريكايي يا اروپايي قرار دهد؟ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
اين بزرگ ترين تحقير يك انسان برجسته ي علمي است كه تلاش كند، زحمت بكشد، كار كند و همه ي امكانات كشورش درواقع منتهي شود به پديد آمدن اين انسان نخبه، اما او در خدمت فالن كارخانه دار يا فلان كمپاني دار هيچي ندان و هيچ نفهم ضد بشر فلان نقطه ي دنيا باشد و آن شخصي از اين انسان نخبه به عنوان يك مهره وابزار در مجموعه اش استفاده كند. يك انسان نخبه آن وقتي سرافراز و سربلند است كه بتواند در بهبود اوضاع كشور و خانه و ملت خودش و بهبود زندگي و آينده و تاريخ انسان‌هايي كه ذي حق نسبت به او هستند، نقش ايفا كند. (۵) هرچه عالم تر و نخبه تر مي‌شويد، متواضع تر و مردمي تر شويد نخبه بودن ملازمه اي با نخوت گرايي ندارد؛ البته من در شماها نمي بينم؛ چهره‌هاي نوراني شماها اين جور نشان نمي دهد؛ اما به هر حال مراقب باشيد. فضاي نخبگي در كشور با فضاي تكبر به كلي بايد جدا شود. هرچه شما موفقيت‌هاي علمي تان بيشتر شد، هرجا به تحقيق جديدي دست يافتيد و توفيق بيشتري پيدا كرديدف متواضع تر، مردمي تر و خلاصه، خاكي تر شويد؛ اين است كه مي‌تواند تداوم پيشرفت‌ها و فايده ي وجود شما را بيشتر كند. (۶) پي نوشت: ۱-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي امير كبير، ۱۳۷۹/۱۲/۹. ۲-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجويان و اساتيد دانشگاه صنعتي امير كبير، ۱۳۷۹/۱۲/۹. ۳-بيانات رهبر معظم انقلاب در جمعي از دانشجويان اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي شرق اروپا، ۱۳۸۱/۵/۱۹. ۴-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان در ماه مباره رمضان، ۱۳۸۳/۸/۱۰. ۵-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان، ۱۳۸۳/۷/۵. ۶-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان، ۱۳۸۳/۷/۵. /س ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
علما در كلام مقام معظم رهبري (مدظله العالي) علما در كلام مقام معظم رهبري (مدظله العالي) روحانيّت نهادي برخاسته از متن اسلام و ادامه دهندة رسالت رسولان الهي در امر هدايت خلق به سوي الله است. تلاش دقيق و ژرف علميِ عالمانِ دين در طي اعصار گذشته، غناي فرهنگي تشيّع را بارور ساخته و زهد و پارسائي و قناعت آنان الگوهاي عملي فضيلت را در اذهان و ديدگان ترسيم نموده و جهاد ايشان با ستمگران، مستبدان و استعمارگران «حوزه» را در جبين مبارزات اجتماعي، سياسي قرار داده است. همدلي و همراهي آنان با مردم روحانيت را سنگ صبور درد و رنج مردم نموده و آنان را به رفيق عسرت و راحت ايشان تبديل كرده است. در اين گفتار كوتاه، براي آشنائي بيشتر با نهاد روحانيت، جستارهائي از كلام رهبر معظّم انقلاب حضرت آية الله العظمي خامنه اي (حفظه الله تعالي) را نقل مي‌كنيم. آن كس كه مي‌گويد، اسلام منهاي روحانيت، او اسلام را نمي خواهد؛ او چيزي را مي‌خواهد كه تلفيقي از افكار سلايق و عقائد شخصي خودش، با پشتوانه اي از كتاب و سنّت باشد. (۱) اگر كسي خيال كند كه به غير از جامعة علمي روحانيت تشيّع، كسي خواهد توانست قرآن و اسلام را عَلَم كند و تبيين و تفهيم نمايد در دنيا، ايمان و اعتقاد در دلها به وجود بياورد،... تصور غلط و اشتباهي است. (۲) بيش از هزار سال است كه جامعه ي علمي شيعه و روحانيت شيعه به طور رسمي در دنياي اسلام مشغول كار است، يعني از دوران آغاز فقاهت تا امروز حدود يازده قرن علما و فقهاي ما و شاگردان آنها و مبلّغان دين در مراتب و درجات مختلف تلاش و كار كردند و زحمت كشيدند و محصول زحمت آنها، هزاران هزاران جلد كتاب و مطلب و فقه و تفسير و حديث و معارف و فلسفه است كه در اختيار ما مي‌باشد. نتيجة مهمتر كار آنها، ميليونها مسلمان معتقد به اهل بيت و مكتب آنهاست كه در طول اين سنين متماديه بوده اند و زندگي و كار و تلاش كرده اند و عبادت خدا نموده اند و رفته اند. امروز ما قطعه اي ديگر از همين نوار تاريخي هستيم. (۳) اين حوزه‌ها در طول زمان اولاً توانستند دين را حفظ و تبيين كنند. اگر زحمات حوزه‌هاي علمي از آغاز تا امروز نبود، يقيناً از دين و حقايق ديني چيزي باقي نمي ماند و بقاء دين مديون تلاش علمي حوزه هاست. ثانياً؛ اگر توانستند روحية ديني مردم را تقويت كنند، از اين حوزه‌ها بوده است كه علماء و مبلغّين برخاستند و در ميان مردم دين را تبليغ كردند و روحية ديني را در بين مردم تقويت كردند و همچنين توانستند فكر جامعه را هدايت كنند. (۴) در كشور و تاريخ ما، هر نهضت و حركت و تحوّل و نقطه ي عطف تاريخي كه روحانيت در آن حضور داشت به همان اندازه كه حركت ادامه داشته به پيروزي قطعي نايل شده است و هر جائي كه روحانيت نبوده است و پيش روي مناديان دين و معلمان قرآن، براي مردم حاصل نشده و نتوانستند ايمان اين قشر را به آن كار جلب كنند، آن كار ناكام مانده است. بنابراين در حدوث يك حركت، اگرروحانيون بودند، آن حركت پيشرفت كردند و به جايي رسيد. اگر در بقاي آن حركت روحانيون ماندند، به همان اندازه كه ماندند، به جائي رسيد. وقتي كه روحانيت از آن حركت جدا شد، آن حركت هم مثل چراغي كه خاموش بشود، به تدريج خاموش شد. (۵) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
نقش روحانيون در اين انقلاب، چيز غير قابل انكاري است. هيچ كس هم تاكنون، اين نقش را انكار نكرده است. (۶) آنچه به طور كلي مي‌شود گفت و بدان مطمئن بود اين است كه روحانيون به صورت قشر واحد، شامل بخشها، قشرها و قسمتها و طبقات مختلف، به طور طبيعي طرفدار اين انقلابند و اين انقلاب را از خود مي‌دانند و لذا در خدمت اين انقلاب قرار مي‌گيرند. (۷) حوزه ي علميه، بايد در صف اوّلِ حركت عظيم جامعه قرار داشته باشد. همان طور كه شما ملاحظه كرده ايد، مراجع بزرگ ما، چه در زمان امام (رضوان الله تعالي عليه) و چه بعد از زمان امام تا امروز مثل مرحوم آية الله العظمي گلپايگاني مرحوم آية الله العظمي نجفي و امروز هم آية العظمي اراكي (حفظه الله و ادام الله بقائه الشريف و رحمهم الله) در صف اوّل قرار داشتند. هر حادثة مهمي در جامعه بود اينها مقدّم بر ديگران بودند. (۸) در تشيّع روحانيّت با مردم مرتبط و پيوسته است. (۹) اتصال به توده ي مردم، نقاط مثبت روحانيت ماست. مردمي بودن و درد آنها را احساس كردن و براي آنها دل سوزاندن و كار كردن و به دشمنانشان نزديك نشدن، خصوصيتي است كه هيچ فرقه اي از فرق روحاني در عالم، آن را نداشته است و الان هم ندارد. اگر اين خصوصيت نبود، اطمينان مردم به روحانيت جلب نمي شد كه به خيابانها بيايند و آن طور جان خود را در راه آرمانهاي اين انقلاب در معرض خطر قرار بدهند. (۱۰) من، هر چه كه در تاريخ روحانيت نگاه مي‌كنم جز در موارد استثنائي ملجأ و پناهي جز اهل علم نمي بينم كه براي ضعفاء و فقرا وجود داشته باشد. (۱۱) علماي ما هميشه براي مردم كار و تلاش مي‌كردند، زحمت مي‌كشيدند، فقراء را پاسداري مي‌كردند و به آنها رسيدگي مي‌نمودند. (۱۲) ما روحانيون در طول تاريخ، ملجأ و پناه فقرا بوده ايم؛ نبايد ملجأ و پناه اغنياء بشويم و فقراء را از دست بدهيم... روحانيت بايد ملجأ مظلومان باشد. (۱۳) هر جا روحانيت هست مردم هم هستند. قشرهاي ديگر وجودشان فقط به معناي وجود همان قشر است؛ امّا روحانيت، وجودش به معناي وجود قشرهاي مختلف است به خاطر اينكه او مظهر توجّه و علاقه و ايمان و اعتقاد مردم است، در جامعة ايراني ما روحانيت جزو اصيل ترين بافتهاي اين جامعه است. اگر خواستند روحانيت را از اين ملّت بكنند، مثل اين است كه... نخ يك تسبيح را بگيرند، ديگر چيزي باقي نمي ماند. (۱۴) از زمان رضاخان تا انتهاي رژيم سابق، هر چه كوشش كردند اين نهاد را كه اسمش روحانيت بود از بين ببرند نشد. انواع حيل را هم به كار بردند؛ ولي نشد. اگر چيز زيادي و مصنوعي بود يقيناً تا به حال بارها از بين رفته بود. (۱۵) دستهائي الان براي حذف روحانيت كار مي‌كنند... من مي‌دانم كساني هستند كه حضور روحانيت را دوست ندارند. علّت دوست نداشتنشان هم اين است كه به مبناي فكري روحانيت و به رسالت او اصلاً عقيده ندارند. (۱۶) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357