.......: ۷- نشاط و دوام داشته باشد بی نشاطی در عبادت، نشانه ای از نفاق است. قرآن منافقان را چنین توصیف می‌کند که وقتی به نماز می‌ایستند، نشاط ندارند. (۱۲۲) در مقابل، نشاط بندگی، ارزش است و نیز تداوم عبادت، کمال آفرین است. در احادیث، اعمال اندکی که پیوسته و مستمر باشد، بهتر از عبادت زیاد ولی همراه با تنبلی و ملالت و رها کردن بشمار آمده است. قرآن وعده پاداش‌ها و بهره مندی‌های زیاد در علم و فکر و... به کسانی داده که در طریقت اسلام، پایدار باشند: «وَأَن لَوِ اسْتَقَمُواْ عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْنَهُمْ مَّآءً غَدَقاً» (۱۲۳) ۸ - عبادت خود را بزرگ نشمارد انسانهای مغرور، عبادت خود را بزرگ و مهم می‌بینند و از این راه، دچار تباهی اعمال می‌شوند. شرط کمال عبادت آنست که عابد، عباداتش را زیاد نبیند و مغرور نشود. امام سجّاد در دعای «مکارم الاخلاق» از خداوند چنین می‌طلبد: «اللّهُمَّ عَبِّدْنی لَکَ وَ لا تُفْسِدْ عبادَتی بالعُجْبِ» خدایا به من توفیق عبادت بده و عبادتم را با «عُجب» تباه مساز. احادیث بسیاری به این مضمون است که انسان عبادات و کارهای نیک خود را بزرگ نشمارد. خداوند در قرآن، از عبادت و تسبیح بسیار فرشتگان و ذکر دائمی آنان یاد می‌کند. (۱۲۴) شاید به این جهت که بندگان روی زمین، مغرور چند رکعت نماز و عبادت خود نشوند. ۹- با بصیرت باشد آگاهی عمیق و بصیرت و اندیشه در دین، رمز ارزشمندی کارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است. علی علیه السلام می‌فرماید: «اَلا، لا خَیرَ فیِ عِبادةٍ لَیْسَ فیها تَفَکُرٌ» (۱۲۵) عبادت بدون بصیرت و فکر، بی ارزش است. در حدیث دیگری تعبیر «یقین» آمده است: «اِنّ الْعَمَلَ الدائم الْقَلیل عَلی الْیَقینِ، اَفْضَلُ عِنْدَاللّهِ مِنّ العَمَل الکَثیر عَلی غَیْرِ یَقینٍ» (۱۲۶) عمل اندک ولی همیشگی بر اساس «یقین»، برتر است نزد خداوند، از کار بسیار بدون یقین و بصیرت. به همین مقدار، در بیان شرایط کمال عمل و عبادت اکتفا می‌کنیم. باید بپذیرند و عمل کنند. چرا که خداوند، هم مهربان تر است، هم داناتر و حکیم تر. هم آینده را می‌داند، و هم آثار ظاهری و باطنی و نهان و آشکار را. ۷- اگر گوشه ای از اسرار حکم خدا را دانستیم، نباید خیال کنیم بر همه اسرار واقف گشته ایم. آنکه دست خود را در دریا فرو می‌برد، حق ندارد پس از بیرون آوردن دستش، به مردم بگوید: این، آب دریاست، بلکه باید بگوید: از آب دریا، این مقدار به سرانگشت من رسیده است. آنکه فلسفه حکمی را بفهمد، نمی تواند خیال کند آنچه فهمیده، تمام است و دیگر جز آن چیزی نیست. مگر با عقل و فکر محدود انسانی، می‌توان به عمق احکامی که از علم بی انتهای خدا سرچشمه گرفته، پی برد؟ ۸ - همان عقلی که مارا به فهمیدن فلسفه احکام دعوت می‌کند، همان می‌گوید: اگر جایی ندانستی، از آگاهانِ با تقوا بپرس. این همان تعبّد در مقابل اولیاء دین است. اینک، پس از این مقدّمات، نمونه‌هایی را از قرآن و حدیث نقل می‌کنیم که اشاره به فلسفه احکام دارد. از نماز ✍محسن قرائتی https://eitaa.com/zandahlm1357