.......: نزول سکینه بر رسول خدا بوده داعی- اگر هر دو مصاحب مشمول الطاف و مراحم الهیه بودند بایستی علی القاعده ضمائر تثنیه در تمام جملات آیۀ شریفه آمده باشد و حال آنکه تمام ضمائر را قبلا و بعدا مفرد آورده تا اثبات مقام شخص خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گردد و معلوم آید که آنچه نزول رحمت و مرحمت از جانب پروردگار می‌شود بشخص آن حضرت می‌باشد و اگر بطفیل آن حضرت بر دیگران هم نازل آید اسم برده می‌شود فلذا در نزول سکینه و رحمت هم در این آیه و سایر آیات فقط پیغمبر را مورد عنایت قرار داده. شیخ- رسول خدا مستغنی از نزول سکینه بوده و احتیاجی بدان نداشته و سکینه هرگز از او مفارقت نمی نموده پس نزول سکینه مخصوص أبی بکر رضی اللّه عنه بوده. داعی- چرا بی لطفی می‌کنید و وقت مجلس را بتکرار مطالب می‌گیرید بچه دلیل می‌گوئید که خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مستغنی از نزول سکینه بوده و حال آنکه أحدی از آحاد خلایق از پیغمبر و امّت امام و مأموم از الطاف و رحمات حق تعالی مستغنی نمی باشند مگر فراموش نموده اید آیه ۲۶ سورۀ ۹ (توبه) را که در قصّه حنین می‌فرماید ثُمَّ أَنْزَلَ اللّٰهُ سَکِینَتَهُ عَلیٰ رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ [۱] و نیز در آیه ۲۶ سوره ۴۸ (فتح) مثل همین آیه شریفه را آورده. همین طوری که در این آیه بعد از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اشاره بمؤمنین نموده در آیه غارهم اگر ابی بکر جزء مؤمنینی بود که باید مشمول سکینه و آرامش قرار گیرد بایستی یا ضمیر تثنیه آورده و یا علی حده بنام او اشاره نموده باشد. این قضیه بقدری واضح است که علمای منصف خودتان هم اقرار دارند که ضمیر سکینه مربوط به ابی بکر نبوده. خوبست آقایان کتاب نقض العثمانیه تألیف شیخ أبو جعفر محمّد بن عبد اللّه اسکافی را که از اکابر علماء و شیوخ معتزله می‌باشد مطالعه نمائید ببینید آن مرد عالم منصف در جواب لاطائلات ابو عثمان جاحظ چگونه حق را آشکار نموده چنانچه ابن أبی الحدید هم در ص ۲۵۳ تا ص ۲۸۱ جلد سیم شرح نهج البلاغه بعض از آن جواب‌ها را نقل نموده است. علاوه بر اینها در خود آیه جمله ایست که کاملا بر خلاف مقصود شما نتیجه می‌دهد و آن جمله ایست که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با بیان لا تحزن أبی بکر را منع از حزن و اندوه نموده از این جمله معلوم می‌گردد که ابی بکر در آن حال محزون بوده آیا این حزن أبی بکر عمل خوبی بوده یا عمل بد اگر عمل نیکی بوده قطعا پیغمبر کسی را از عمل نیک و طاعت حق منع نمی کند و اگر عمل بد و عصیان بوده پس شرافتی برای صاحب این عمل نمی باشد که مشمول رحمت حق و محل نزول سکینه قرار گیرد بلکه شرافت و فضیلت فقط برای مؤمنین و اولیاء اللّه و دوستان خدا می‌باشد. و از برای اولیاء اللّه علائمی می‌باشد که أهمّ از همۀ آنها بنابر آنچه در قرآن مجید است آنکه در پیش آمدهای روزگار ابدا ترس و حزن و غم و اندوهی پیدا نکنند بلکه صبر و توانائی پیشه کنند چنانچه در آیه ۶۳ سورۀ ۱۰ (یونس) می‌فرماید أَلاٰ إِنَّ أَوْلِیٰاءَ اللّٰهِ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ [۱] . «صحبت که باینجا رسید آقایان بساعتها متوجه شده گفتند شب از نصف خیلی» «گذشته جناب نوّاب گفتند هنوز بیان قبله صاحب در اطراف آیه تمام نشده و نتیجه ای بدست» «ما نیامده آقایان گفتند مقتضی نیست بیش از این اسباب مزاحمت شویم بقیۀ صحبتها» «بماند برای فردا شب چون شب عید مبعث و بزرگترین اعیاد اسلامی بود شربت و» «شیرینی مفصّلی بمجلس آمد با مسرت و شادی مجلس خاتمه پیدا نمود». ---------- [۱]: ۱) آنگاه خدای قادر مطلق سکینه و وقار خود را (یعنی شکوه و سطوت و جلال ربانی) بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود. [۱]: ۱) آگاه باشید که دوستان خدا هیچ ترس (از حوادث حال و آیندۀ عالم) و هیچ اندوهی (از وقایع گذشته جهان) در دل آنها نیست. .......: : پیشاور.... https://eitaa.com/zandahlm1357