₪❅🔷❅₪══❈══₪❅🔷❅₪
@zohoreshgh
❣﷽❣
#احسن_القصص
قصه های زیبای قرآن
#داستان_اصحاب_کهف
#قسمت 5⃣
🌴 شاه گفت : ای جوان ‼️
نترس و حقیقت مطلب را بگو . ما با تو کاری نداریم . پیامبر ما عیسی بن مریم به ما دستور داده که از پیدا کننده گنج ، خمس آن را دریافت کنیم . اینک تو یک پنجم آن را به ما بده و به سلامت برو .
🌴 جوان گفت : اعلی حضرتا ‼️
به عرض من گوش کنید من مردی از اهل این شهرم و دو روز قبل با چند از رفقای خود برای عبادت خداوند به غار کوهی رفتیم . روزی که ما از این شهر رفتیم پادشاه این شهر ، دقیوس بود و مردم را به پرستش خود دعوت می کرد . ما از نظر اینکه معتقد به خدائی او نبودیم ، از شهر گریختیم و به غار کوهی پناهنده شدیم . رفقای من هم اکنون در آن غار چشم به راه من هستند .
🌴 شاه گفت : ما همراه تو می آئیم تا رفقای تو را از نزدیک ببینیم و راستگوئی تو بر ما آشکار شود ، زیرا مطلبی که تو اظهار می کنی بسیار عجیب است و سلطنت دقیوس مربوط به سیصد سال قبل می باشد .
🌴 شاه با جمعی از درباریان به همراهی آن جوان به راه افتادند . جمعی از اهل شهر هم که کم و بیش از جریان با خبر شده بودند به دنبال آنها از شهر خارج شدند .
🌴 چون کناره کوه رسیدند،جوان گفت : اگر شما ناگهان بر رفقای من وارد شوید ، آنها دچار ترس خواهند شد و ممکن است خطری متوجه آنها شود ، شما همین جا توقف کنید تا من نزد رفقایم بروم و آنها را از چگونگی مطلب مطلع سازم سبس شما وارد شوید .
🌴 جوان تنها قدم در درون کهف گذاشت و به رفقای خود گفت : رفقای عزیز ‼️ خواب شما آنطور که گمان می کردید یک روز و یا نیم روز نبوده بلکه شما چندین قرن در آن غار بوده اید . من به شهر رفتم . همه چیز را دگرگون دیدم‼️
و دقیوس جنایت کار حدود سیصد سال است مرده و بساط او بر چیده شده است . پیغمبری از جانب خداوند به نام عیسی بن مریم برانگیخته شده و مردم پیرو آن پیغمبر عالی مقام اند .
#ادامه_دارد...
💙أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیڪْ ألْفَرَجِِِ 💙
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
₪❅🔷❅₪══❈══₪❅🔷❅₪