تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 #فریاد_مهتاب #خاطرات_مظلومانه_مادر_م
🔲◻️◾️◽️▪️🔘▪️◽️◼️◻️🔲 @zohoreshgh ❣﷽❣ 📚 قسمت 6⃣2⃣ عُمَر رو به على (ع) مى كند و مى گويد: «تو هيچ چاره اى ندارى، تو حتماً بايد خليفه بيعت كنى». 138 على (ع) رو به او مى كند و مى گويد: «شيرِ خلافت را خوب بدوش كه نيمى از آن براى خودت است، به خدا قسم، حرصِ امروز تو، براى رياست فرداى خودت است». 139 آنگاه رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: «اگر ياورانى وفادار داشتم هرگز كار من به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه53) اينجا نمى كشيد». 140 در اين هنگام يكى از ميان جمعيّت بلند مى شود و نزد على (ع) مى آيد و چنين مى گويد: «اى على! ما هرگز علم و مقام تو را انكار نمى كنيم، ما مى دانيم كه تو از همه ما به پيامبر نزديك تر بودى، امّا تو هنوز جوان هستى! نگاه كن، ابوبكر پيرمرد و ريش سفيد ماست و امروز شايستگى خلافت را دارد، تو امروز با او بيعت كن، وقتى كه پير شدى نوبت تو هم مى رسد، آن روز، هيچ كس با خلافت تو مخالفت نخواهد كرد. 141 آرى، اشكال در اين است كه على (ع) جوان است، سنّ زيادى ندارد، ريش هاى صورتش سفيد نشده است. اين سخن، خيلى چيزها را براى تاريخ روشن مى كند، بعد از وفات پيامبر سنّت هاى جاهليّت زنده شده اند، عرب هاى آن زمان، هميشه رياست پيران را قبول مى كردند و براى آنها قابل تحمّل نبود كسى بر آنها حكومت كند كه سنّ او از آنها كمتر است. امروز مولاى تو حدود سى سال دارد، درست است كه او همه خوبى‌ها و كمال‌ها را دارد، امّا براى اين مردم هيچ چيز مانند يك مشت ريش سفيد نمى شود، براى آنها ارزش ريش سفيد از همه خوبى‌ها بيشتر است. البتّه بعضى از اين مردم، فكر مى كنند كه خليفه بايد خيلى جدّى باشد و هميشه قيافه اخمو داشته باشد تا همه از او بترسند، امّا على (ع) هميشه لبخند به لب دارد و اهل شوخى است و براى همين به درد خلافت نمى خورد. 142 * * * آن خانم كيست كه وارد مسجد مى شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه54) ؟ او اينجا چه مى خواهد؟ آيا او را مى شناسى؟ او امّ سَلَمه، همسر پيامبر است. او به اينجا آمده است تا يارى حق را نمايد. او رو به عُمَر مى كند و مى گويد: «چقدر زود حسد خود را نسبت به آل محمّد نشان داديد؟ » همه اهل مسجد به سخنان اُمّ سَلَمه گوش مى كنند، عُمَر مى ترسد كه اگر او به سخن خود ادامه بدهد همه چيز خراب شود، براى همين فرياد مى زند: «ما چه كار به سخن زنان داريم؟ » نگاه كن! عُمَر دستور مى دهد تا اُمّ سَلَمه را از مسجد بيرون كنند. 143 مگر اُمّ سَلَمه همسر پيامبر نيست، مگر احترام او بر همه واجب نيست، مگر او امّ المؤنين (مادر مؤنان) نيست، پس چرا بايد با او اين گونه برخورد كرد؟ چرا بايد ناموس پيامبر را اين گونه از مسجد بيرون كرد؟ ابوبكر بار ديگر فرياد مى زند: «اى على! برخيز و بيعت كن، زيرا اگر اين كار را نكنى ما گردن تو را مى زنيم». هنوز ريسمان بر گردن على (ع) است، او نگاهى به قبر پيامبر مى كند و آيه 150 از سوره اعراف را مى خواند: (إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِى). «مردم مرا تنها گذاشتند و مى خواستند مرا به قتل برسانند ». آرى، تاريخ تكرار مى شود، موسى (ع)، برادرش هارون را به جاى خود در قوم بنى اسرائيل قرار داد و خود به كوه طور رفت. بعد از رفتن او، قوم بنى اسرائيل، گوساله پرست شدند و هارون هر چه به آنها نصيحت كرد سخنش را نپذيرفتند. آنها هارون را تنها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌(صفحه55) گذاشتند و او را در مقابل دشمنش يارى نكردند. وقتى موسى از كوه طور بازگشت و ديد همه مردم دچار فتنه شده و كافر شده اند از هارون توضيح خواست. هارون به موسى گفت: «مردم مرا تنها گذاشتند و مى خواستند مرا به قتل برسانند». امروز هم على (ع) همان سخن هارون را به زبان مى آورد، آرى امروز، امّت اسلامى، على (ع) را تنها گذاشتند. 144 📚پینوشتها👇 138. لباب النقول في أسباب النزول، أبو الفضل جلال الدين عبد الرحمن السيوطي (ت 911 )، تحقيق: أحمد عبد الشافي، 139. لسان الميزان، أبو الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (ت 852 ه)، بيروت140. اللمعة البيضاء في شرح خطبة الزهراء، المولى محمّد علي بن أحمد القراچه داغي التبريزي الأنصاري (ت 1310 ه)141. المبسوط، شمس الدين محمّد بن أحمد بن أبي سهر السرخسي (ت 483 ه)، تحقيق: جماعة من المحقّقين، بيروت دار المعرفة. 142. مثالب النواصب في نقض بعض فضائح الروافض (النقض)، 143. مجمع البحرين، فخر الدين الطريحي (ت 1085 )، تحقيق: السيّد أحمد الحسيني، طهران: مكتبة نشر الثقافة الإسلاميّة، الطبعة الثانية، 1408 144. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي (ت 807 )تحقيق: عبد اللّه محمّد درويش 📚🖊نویسنده 👈 .... 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️