#رویداد_نگاری #داستانک 💬 برق بیمارستان که رفت، فکر کردم بعد از المعمدانی حالا نوبت بیمارستان ماست که بمباران شود... 🕯 شهادتین را که خواندیم، مادر شمعی روشن کرد 🕊 و سایه‌ی کبوتری روی دیوار بال زد... 🌱 این یعنی آزادی نزدیک است، چه آزادی روح از قفس تن، چه آزادی قدس از دست دشمن... ☺️ لبخند زدم؛ در هر دو حالت ما پیروزیم. 🖼 داستانی به مناسبت روز غزه #داستانک #فلسطین #امام_زمان #اندیش_سرای_کودک_نوجوان_قلب_سلیم 🪴🪴🪴🪴🪴 🪴 اندیش سرای کودک و نوجوان اندیشکده ی قلب‌‌‌سلیم https://eitaa.com/joinchat/182452241C3c7c4df40b

#داستانک ❇️ داشتن نماز می‌خوندن، بچه داشت توی حیاط بازی می‌کرد... 🥲یهو پاش لیز خورد افتاد ته چاه آب! خانوم‌ها نمی‌تونستن کاری بکنن... جیغ کشیدن و پناه بردن به پدرش که داشت سلام نمازش رو می‌داد: «آقا بچه افتاد توی چاه!» 😌 پدرش لبخند زد و با طمأنینه گفت: ««نگران نباشین. پسرم چیزی‌ش نمی‌شه.» 🙂 زن‌ها سر از کار پدر درنیاوردن و سراسیمه دوباره دویدن سمت چاه دیدن آب بالا اومده، تا لب هرّهٔ چاه... 🥰 دیدن آب عین گهواره، بچه رو در آغوش گرفته و بچه داره روی آب بازی می‌کنه! ✅✅ امام هادی علیه السلام می‌دونستند پسرشون، حسن عسکری علیه السلام، حجت بعدی خدا روی زمینه... ✅ می‌دونستند قاعده ی الهیه که امام زنده بمونه... #تمدن_سازی #قلب_سلیم #نفس_مطمئنه انــــدیــش‌ســـرای کـودک و نــوجــوان @s4k_ghalbesalim