eitaa logo
کانال نهضت صحیفه خوانی
543 دنبال‌کننده
666 عکس
330 ویدیو
21 فایل
کانال رسمی که نهضت صحیفه خوانی همراه با شرح صحیفه و نکاتی پیرامون آن بیان میشود آیدی استاد @srf1356 مطالب توسط« ادمین» ارسال میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
2.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 توصیه حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف به مرحوم مجلسی اول پدر علامه مجلسی قدس سرهما: ☝️صحیفه سجادیه را بخوان ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج ╭┅─────────┅╮ 🌺 @s_Sahifeh_Sajjadieh ╰┅─────────┅╯
🌻 داستان واقعی و شنیدی در خصوص معجزات صحیفه سجادیه؛ مرحوم ملا محمد تقى مجلسى (ره ) مى فرماید: « در اوایل بلوغ در پى کسب رضایت الهى بودم و همیشه به خاطر یاد او ناآرام بودم , تاآن که بین خواب و بیدارى حضرت صاحب الزمان (ع ) را دیدم که در مسجد جامع قدیم اصفهان تشریف دارند. به آن حضرت سلام کردم و خواستم پاى مبارکشان راببوسم, ولى نگذاشتند. پس دست مبارک حضرت را بوسیدم و مشکلاتى که داشتم، از ایشان پرسیدم.... آنگاه عرض کردم: مولا جان، براى من امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم , لذا تقاضا دارم کتابى که همیشه به آن عمل کنم، عطا بفرمایید. فرمودند: "کتابى به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام، برو و آن را از او بگیر. من درهمان عالم مکاشفه آن شخص را مى شناختم." از در مسجد خارج شدم و به سمت دار بطیخ (محله اى در اصفهان ) رفتم وقتى به آن جا رسیدم مولا محمد تاج مرا دید و گفت: حضرت صاحب الامر(عج ) تورافرستاده اند؟ گفتم: آرى. او از بغل خود کتاب کهنه اى بیرون آورد, آن را باز کردم وبوسیدم و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم و متوجه حضرت ولى عصر (ع ) شدم. ودر همین وقت به حال طبیعى برگشتم و دیدم کتاب در دست من نیست . به خاطر ازدست دادن کتاب، تا طلوع فجر مشغول تضرع و گریه و ناله بودم. بعد از نماز وتعقیب، به دلم افتاده بود که مولا محمد تاج، همان شیخ بهایى است و این که حضرت او را تاج نامیدند به خاطر معروفیت او در میان علما است، لذا به سراغ ایشان رفتم. ساعتى نشستم تا از کار مقابله فارغ شد. ظاهرا مشغول بحث و صحبت راجع به سندصحیفه سجادیه بودند، اما من متوجه این مطلب نبوده و گریه مى کردم. نزد شیخ رفتم و خواب خود را به او گفتم و به خاطر از دست دادن کتاب گریه مى کردم. شیخ فرمود: "به تو بشارت مى دهم؛ زیرا به علوم الهى و معارف یقینى خواهى رسید." گرچه شیخ این مطلب را فرمود، اما قلب من آرام نشد. با حالت گریه و تفکر خارج شدم تا آن که به دلم افتاد به آن سمتى که در خواب دیده بودم، بروم . به آن جا رفتم، وقتى به محله دار بطیخ که آنرا در خواب دیده بودم، رسیدم. مرد صالحى را که اسمش آقا حسن تاج بود، دیدم همین که او رادیدم سلام کردم. گفت: "فلانى، کتابهایى وقفى نزد من هست هر کس از طلاب که آنها را مى گیرد به شروط وقف عمل نمى کند، ولى تو عمل مى کنى. بیا و به این کتابها نگاهى بینداز و هرکدام را احتیاج دارى، بردار." با او به کتابخانه اش رفتم و اولین کتابى که ایشان به من داد، کتابى بود که در خواب دیده بودم، یعنى کتاب "صحیفه سجادیه" . شروع به گریه و ناله کردم و گفتم : همین براى من کافى است. ونمى دانم خواب را براى او گفتم یا نه... و به برکت حضرت حجت (ع )، صحیفه کامله سجادیه در شهرها مخصوصا اصفهان مثل آفتاب ظاهر شد ودر هر خانه اى از آن استفاده مى شود، و خیلى از مردم صالح، واهل دعا و حتى بسیارى از ایشان، مستجاب الدعوه شدند. و اینها همه آثار معجزاتى از حضرت صاحب الامر (ع) است و آنچه خداى متعال از برکات صحیفه سجادیه به من عنایت فرمود، نمى توانم به شمار آورم .