#خاطرات_شهید
🌹وقتے ضارب علی رو زد
و ما اون رو به گوشهای از خیابون کشیدیم،
یک پیرمرد اومد گفت:
خوب شد همینو میخواستی؟
به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟
علی با همان بدن بیجان گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست،
من از ناموس شما دفاع کردم.
🦋🕊شادی روح بلندش صلوات
@s_a_r_d_a_r_a_m