🌷 وقتی شیطان فشار زیادی آورد ، بفهمید که متاع قیمتی در دست دارید...
☘ آنجایی که امتحان سخت میشود ، گنج و خیرات الهی همانجاست.
👌 متقی کسی است که وقتی شیطان فشار میآورد ، میفهمد که متاع قیمتی [در دست] دارد ؛ پس اگر استقامت کنید به آن گنجها و بهای قیمتی آن میرسید.
📝 استاد سیدمحمدمهدی میرباقری
🌺 @s_digar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک روش آموزشی جالب برای شهروندانی که از هر جای خیابان عبور میکنند و به خطرات این کار متوجه نیستند☝️
🌺 @s_digar
📝 #یادمون_باشه
✖️ از بالای شهر بریم پایین شهر؟ فامیلها چی میگن!
✖️ ماشینمون رو بفروشیم، مدل پایینتر بخریم؟ همسایهها چی میگن!
✖️ میخوای از شغلت استعفا بدی، مشغول یه شغل درجه پایینتر بشی؟ مامانم اینا چی میگن!
✖️ میخوای حجاب بگیری؟ رفیقهات چی میگن؟
و ....
💥توئی که سالهاست، نگران اینی که مردم چی میگن ؛ یه روزی متوجه میشی که اهل آسمون درموردت چیا میگن، که دیگه خیـــلی دیر شده!
آدمایی نگران حرفِ مردمند که ؛
نگرانی بزرگتری ندارند!
اندازهشون، اندازهی همون مردمه ...
🌺 @s_digar
🔴 #تشویق_شغلی
💠 مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانهی آنها تاثیر مثبتی بر جای میگذارد و از با رضایتِ کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست میآورند.
💠 وظیفهی شما این است که هم در داخل و هم خارج از منزل، او را برای کاری که انجام میدهد و برای تلاشی که میکند تشویق کنید.
💠 این کار، مرد را در کار خود با انگیزه کرده و ابهت و اقتدار او را تقویت میکند. مطمئن باشید بازتابِ حفظ ابهت مرد، شیرین و لذتبخش است.
🌺 @s_digar
📖رهبر انقلاب: دین و دنیای بشر و جسم و جان انسان، به برکت #کتاب تأمین و تغذیه میشود و فرآیند کمال بشری به وسیله کتاب تحقق مییابد.
#ترویج_کتابخوانی
📙📙📙📙📙
🌺 @s_digar
🌷 معرفی 📗 کتاب « تولد در لس آنجلس» به ✍🏻 قلم آقای «بهزاد دانشگر» از 🖨️انتشارات«عهد مانا»
👈کتاب حاضر،حکایت یک خواننده ساکن لس آنجلس که پس از آشنایی با قرآن, زندگی اش تغییر کرد و در برنامه ماه عسل هم حضور یافت. همیشه خواندن خاطرات کسانی که یک شبه مسیر زندگی شان عوض می شود و از بی راهه به راه درست می رسند جذاب و آموزنده است.
👌برخی تصمیم های یک شبه و تغییر و تحول های لحظه ای، دنیای آدمی را آباد می کند و برخی برعکس؛ از دنیا می گذری و به دنیای بعدی می رسی.
📃برشی از کتاب:
« از زیر قرآن که رد شدم دوباره جلوی در ایستادم و گفتم: «فریبا قرآن را بده همراهم باشد.» فریبا با تعجب نگاهم کرد؛ اما با این حال قرآن را داد دستم و من هم گذاشتم توی کولهام. با خودم فکر کردم دخترهٔ خرافاتی خجالت هم نمیکشد. آمده اینجا، در آمریکا، توی مرکز علم و دانش، مثل آمریکاییها میخورد، میگردد و میرقصد؛ اما، هنوز دست از این خرافات برنداشته. انگار یک کتاب هم میتواند آدم را از بلا حفظ کند. بگذار سر فرصت چند صفحهاش را بخوانم و چند مطلب غیرعلمی و خرافاتیاش را پیدا کنم تا وقتی برگشتم، توی صورتش بزنم و بگویم: «دخترهٔ کمعقل! اینجا دیگر دست از این عقاید خرافاتیات بردار. اگر قرار بود با این چیزها زندگی کنیم پس چرا آمدیم اینجا؟ میماندیم همان ایران و مثل بقیه زندگیمان را میکردیم.»
برای تهیه کتاب به سایت mataf.ir
مراجعه نمایید.
🌺 @s_digar