eitaa logo
🥀شهدای گمنام_غواص🇮🇷
412 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
9 فایل
💠کانال رسمی حرم #شهدای_گمنام_غواص و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 💠اطلاع رسانی مراسمات 💠گزارشات 💠راه ارتباطی: 09913616455 🆔 @fath_khyber
مشاهده در ایتا
دانلود
ــ🍃ــ دلـم گرفتھ بـہ وسعتـ آسمان... زندگـۍ دنیایۍ سختـ روحـم را آزرده ؛ دلـم هـ‌واے دارد... تُ را جان مادرتـان هوایمـ را داشتہ باشید نظری بر این دل خسـَتہ کنید :) 💠کانال رسمی یادمان و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 📿خادم الشهدا👇🏻: 🆔 @amamhasanim 🆔https://eitaa.com/joinchat/1984561317C5ce82162d4 💐شادی ارواح طیبه شهداء
معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند، و می رفتند، ما چه می دانیم جانبازی چیست... ــــــــــــــــ 💠کانال رسمی یادمان و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 📿خادم الشهدا👇🏻: 🆔 @amamhasanim 🆔https://eitaa.com/joinchat/1984561317C5ce82162d4 💐شادی ارواح طیبه شهداء
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله ✍️در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد ❌گناهان یک هفته او اینها بود؛ شنبه: بدون وضو خوابیدم. یکشنبه: خنده بلند در جمع دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم. سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم. چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت. پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم. جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات. 📝راوی که یکی از بچه‌های تفحص شهدا بوده می‌نویسد: ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گردان‌غواصی‌جعفرطیار(علیه السلام ) قبل‌ازعملیات ۴ 🌾🕊 ⊰❀ 👣 💠کانال رسمی یادمان و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 📿خادم الشهدا👇🏻: 🆔 @amamhasanim 🆔https://eitaa.com/joinchat/1984561317C5ce82162d4 💐شادی ارواح طیبه شهداء
با تــــو از مرگ نـدارم به خــدا واهمه‌ای جان من پیشکش سید علی خامنه ای... ♥️ 💠کانال رسمی یادمان و #۱۱۰شهید شهرامیرالمومنین علیه‌السلام (امیرآباد) 📿خادم الشهدا👇🏻: 🆔 @amamhasanim 🆔https://eitaa.com/joinchat/1984561317C5ce82162d4 💐شادی ارواح طیبه شهداء
و سلام بر او که میگفت: دنیا مثل شیشه ای میماند که یک دفعه دیدی از دستت افتاد و شکست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خوشا آنان که با عزت زگیتی بساط خویش برچیدندو رفتند 🌹 ز کالاهای این آشفته بازار شهادت راپسندیدند و رفتند
🌼 آلـــــــــوده ایم حضرت باران ظهور کن آقا تو را قسم  به شهیدان ظهور کن همیشه دلم برای شما تنگ می شود  پیـــــــــداترین ستاره ی پنهان ظهور کن امام خوب زمانم هر کجا هستی با هزاران عشق سلام اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
「💚」 حس خوووب...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍این روزها با هر بهانہ ای، درمیان بغض هاے گاه و بیگاه ما همچنان دلتنگےتان می بارد ... _
❤️ حدیث عاشقی 🔹 1374 🌓 آن شب در سالن تهران، وقتی باقی مانده پیکر شهید را روی زمین کردند، همسرش گفت: - اگر اجازه بدهید، می خواهم مقداری از خاک بدن شوهرم را بردارم. که اجازه دادند. جلو که رفت، شروع کرد به گشتن میان ها. وقتی پرسیدیم: - چیکار می کنی؟ گفت: می خوام از این هایی که ازش باقی مونده، مقداری بردارم. گفتیم: خب بردار، ولی دنبال چی می گردی؟ گفت: می خوام از اون جایی که بوده، خاک بردارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاجی کاش ماهم مثل شما وسط گرفتاری‌هامون به‌ جایِ نا امیدی، یه لبخند می‌زدیم و با اطمینان می‌گفتیم: یَقینا کُله خِیر :) دعا کن برامون✨ + از دیدنِ این فیلم سیر نمیشم..   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …
در خواب و خیال هم نرفتیم به جنگ ....
♥️🍃 🌱 اے كاش آگاه بودم که آیا مرا از اهل سعادت قرار داده‌اے، و به قرب و جوار خودت اختصاص داده‌اے تا به این‌خاطر چشمم روشن و جانم آرام گيرد؛🕊 لَيْتَني‌عَلِمْتُ‌اَمِنْ‌اَهْلِ‌السَّعادَةِ‌جَعَلْتَني، وَبِقُرْبِكَ‌وَجِوارِكَ‌خَصَصْتَني، فَتَقَِرَّبِذلِكَ‌عَيْني، وَتَطْمَئِنَّ‌لَهُ‌نَفْسي.../•°🍃 "فرازےازمناجات‌الخائفین"
آخرین چیزی بود که زمین گیرش کرده بود آخرین حُبّ دنیایی‌! پلاک را در آورد و به اروند سپرد ... 👣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر از حفاظت این انقلاب و این خاک ذره ای عقب نشینی کنیم جواب خدا که جای خود جواب را هم نمی توانیم بدهیم   ⊰ 👣 …
را برای ما جا گذاشتن تا روزی بدانیم از ما بودن هویتشان بود اما دلشان را به زدن راستی خوبی بوده ایم؟ 🕊  ⊰❀⊱ ۴ 👣
🥀مواظب باشید ✨مواظب منافقین داخلی باشید ،نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایمان را پایمال کنند.   ⊰❀⊱ ۴ 👣 …
بابڪ‌نور؎‌میگفت: جورۍزندگۍڪن‌کہ‌هرکۍدیدت‌بگہ توزمینۍنیستۍحتماًشھـ♥️ـیدمیشۍ!
انسان امروز از غایات آـ؋ـرینش خویش در غـ؋ـلت است و در سایۀ این غـ؋ـلت بهشت خویش را در زمین مے جوید. 💭 شهیدآسیدمرتضی آوینی •|🕊 ⊰❀⊱ ۴ 👣 …