هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
📸 اسناد جلوگیری از برپایی مراسم عزاداری محرم در دوره پهلوی
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنان حجتالاسلام انصاریان درباره حجاب در مراسم روز هشتم محرم حسینیه هدایت
♦️دشمن میخواهد زنان و دختران مسلمان را نیمه عریان کند و آنها را به بانکها، مدرسهها، پارکها،دانشگاهها و ادارات ببرد و همین کار کمک مهمی در جهت ریشهکن کردن اسلام است.
♦️حالا فهمیدید وجوب حجاب را؟ با طرحی که دشمن دارد تا کل زنان شیعه را نیمه عریان کند و همه جا ببرد و مردان را تحریک کند.
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از نکات و تمثیلات آیت الله حائری شیرازی
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸نجاستخواری🔸
علوم انسانی غرب که در حال وارد شدن به مزاج جامعه است، #نجاستخواری است. نباید آنرا اینقدر با #ولع مصرف کنیم! چه فایده دارد در حالیکه غرب غذای نجس به ما میدهد، ما متکفّل آداب غذا خوردن باشیم؟! آیا این #طلبگی است؟!
اگر یک کشتی، از نور به ظلمت حرکت کند و ما مسئول انتظامات اهل کشتی باشیم به گونهای که حتی یک رکعت نماز اهل کشتی هم قضا نشود ولی کلّ کشتی همچنان به ظلمت حرکت کند، چه فایدهای دارد؟
@haerishirazi
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از سربازان گمنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفاوت چادر سر کردنِ امروز با گذشته...تفاوت لباس مشکی پوشیدن امروز با دیروز
#حجاب
#چادر
☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/251724058C42c8a5adc1
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | رجزخوانی "دختران آرمان حسینی" در محکومیت اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم
شما میخواهید نور خدا را با فوت ضعیفتان خاموش کنید. تلاش بیهوده نکنید؛ چراکه قرآن نوریست که روزبهروز روشنتر و عالمگیرتر میشود.
@HawzahNews | خبرگزاریحوزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی مسامحه ها خیانت و اهانت است
شل بگیری میخوری
رقص زن هتاک در مجلس روضه اباعبدالله
دقت کنید یکی از خادمان به قصد جذب مانع تذکر خادم دیگر میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرا به آن بانویی که در اغتشاشات مظلومانه و در همهمه مثل مادرمان زهرا کتک خورد و مثل اسرای کربلا معجر از سرش کشیدند
به آن بانویی که در گرمای سوزان تابستان مجاهدانه چادر سر میکند ببخش
شرف المکان بالمکین
تا حسین ازجان گذشت وسوی قربانگاه رفت
اززمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت
چون قدم در وادی سرخ منا می زد حسین
«ازحرم تا قتلگه، زینب صدا می زد حسین
امام سجاد عليه السلام گويد:
و نظر الحسين عليه السلام يمينا و شمالا و لايري أحدا
(پس از آن كه ياران امام حسين عليه السلام يكي پس از ديگري شهيد شدند)، امام حسين عليه السلام نگاهي به چپ و راست كرد، اما كسي را نديد.
تنها شدی و هیچ کس دور و برت نیست
جان سوزتر از بانگ هل من ناصرت نیست
چشمی به خیمه داری و چشمی به میدان
عباس و اکبر نه! که حتی اصغرت نیست
فرفع رأسه إلي السماء فقال: اللهم إنك تري ما يصنع بولد نبيك. و حال بنوكلاب بينه و بين الماء و رمي بسهم فوقع في نحره و خر عن فرسه،
سرش را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا تو ميبيني كه با فرزند پيامبرت چه ميكنند. بنوكلاب ميان او و آب، حايل شدند. تيري زدند كه در گلويش نشست و از اسبش افتاد.
فأخذ السهم فرمي به و جعل يتلقي الدم بكفه، فلما امتلأت لطخ بها رأسه و لحيته و هو يقول: ألقي الله عزوجل و أنا مظلوم متلطخ بدمي. ثم خر علي خده الأيسر صريعا
تا تير را كشيد و دور انداخت كف دستش را زير خون گرفت كه پر از خون شد، سر و ريشش را با آن آغشت و گفت: من در حالي كه ستم ديده و در خونم تپيده ام، به لقاءالله ميشتابم، سپس بر گونه ي چپش به خاك افتاد.
از بس که تیر و نیزه و شمشیر خوردی
یک جای سالم در تمام پیکرت نیست
روی بلندی بانویی غرق تماشاست
این بانوی آزاده آیا خواهرت نیست؟
آمد صدای ضربههایی سخت و دیدند
پیکر به روی خاکها مانده، سرت نیست
پیچیده آوای غریبی بین گودال
آیا صدای نالههای مادرت نیست؟
پای حرامیها به خیمه باز گشته
این گوشوارهها مگر از دخترت نیست؟
راه سخن را بر«وفایی» گریه بسته
دیگر مجال شرح زخم حنجرت نیست...
و أقبل عدو الله سنان بن أنس الايادي و شمربن ذي الجوشن العامري في رجال من أهل الشام حتي و قفوا علي رأس الحسين، فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أريحوا الرجل.
دشمن خدا، سنان بن انس ايادي و شمربن ذي الجوشن عامري در ميان مرداني از اهل شام، پيش آمدند تا در بالاي سرش ايستادند و به يكديگر گفتند: منتظر چه هستيد؟ اين مرد را راحتش كنيد.
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد...، جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
فنزل سنان بن أنس الأيادي و أخذ بلحية الحسين و جعل يضرب بالسيف في حلقه و هو يقول:
والله إني لأجتز رأسك و أنا أعلم أنك ابن رسول الله و خير الناس أبا و أما.
سنان بن انس ايادي از اسب، فرود آمد و ريش حسين عليه السلام را گرفت و با شمشير به گلويش زد و گفت: به خدا سر از تنت جدا ميكنم و خود ميدانم كه تو پسر رسول خدايي و از جهت پدر و مادر، برترين مردماني.
و أقبل فرس الحسين حتي لطخ عرفه و ناصيته بدم الحسين و جعل يركض و يصهل،
اسب حسين عليه السلام به پيش آمد و يال و كاكل خود را با خون آغشته ساخت و شروع كرد به دويدن و صيحه كشيدن.
فسمع بنات النبي صهيله، فخرجن فإذا الفرس بلا راكب، فعرفن أن حسينا قد قتل.
دختران پيامبر تا صيحه ي اسب را شنيدند، از خيمهها بيرون آمدند كه ناگهان، اسب بي سوار ديدند و دانستند كه حسين عليه السلام كشته شده است.
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردن دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
****
به گوشه گودال مادر و دیدم من
که رفته بود از حال دیر رسیدم من
صدا زدی من رو خودم شنیدم من
صدای رگهات بود دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
****
افتان و خیزان و نفس بریدم من
پیروهنو بردن دیر رسیدم من
با بوسه از رگهات به خون تپیدم من
میون خاک و خون دیر رسیدم من
عزیز خواهر غریب مادر
.....
دیر آمدم، دیر آمدم سر را جدا کرد
سر را جدا کرد و نظر در خیمهها کرد
**
دیر آمدم، دیر آمدم، سر را بریدند
سر را بریدند و به سوی ما دویدند
و خرجت أم كلثوم بنت الحسين ]اخت الحسين[ واضعة يدها علي رأسها، تندب و تقول: وامحمداه، هذا الحسين بالعراء، قد سلب العامة و الرداء.
ام كلثوم دختر ]خواهر[ امام حسين عليه السلام هم در حالي كه دست را بر سر نهاد بود بيرون آمد، او فرياد ناله ميكرد و ميگفت: وامحمداه! اين حسين است كه چنين در بيابان افتاده و عبا و عمامه اش به غارت رفته است.
افتاده بود روی زمین و،کفن نداشت
آن یوسف شهید، به تن پیرهن نداشت
پیکر بدون سر،به روی خاک مانده بود
سرروی نیزه بود واثر از بدن نداشت
غرق ستاره بودتن آسمان عشق
خورشیدهم فروغ چنین شب شکن نداشت
وقتی که عصرروز غریبی رسیده بود
عالم به قدر زینب کبری محن نداشت
گلبوسه دادچون به گلوی حسین خویش
آن قدرگریه کرد که تاب سخن نداشت
انگشتی ازاشاره به خاتم فتاده بود
ای کاش قتلگاه، دگراهرمن نداشت
هدایت شده از کانال رسمی میثم مطیعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماوا | ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی
🏴 عزاداری شب تاسوعا #محرم۱۴۰۲
🔺 هیأت آیین حسینی
☑️ @MeysamMotiee
هدایت شده از روزنامه جام جم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تاکتیک جنگی سیدالشهدا علیهالسلام در عاشورا
🏴 @JamejamDaily
هدایت شده از روزنامه جام جم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که به کربلا دیر رسید
💢 هفهاف را پهلوانی قوی هیکل و شیرافکن توصیف کردهاند. مردی از شجاعان بصره که دلدادگیاش به امیرالمومنین علیهالسلام شهره شهر بود. او عصر عاشورا بعد از شهادت سیدالشهدا علیهالسلام خودش را به کربلا رساند
🏴 @JamejamDaily
هدایت شده از روزنامه جام جم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روضه روز عاشورا با صدای مرحوم کوثری در محضر امام خمینی (ره)
🆔 @JamejamDaily
هدایت شده از روزنامه جام جم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید ۹ سالهای که ظهر عاشورا مدافع حرم شد
#حسینیه_جامجم
🆔 @JamejamDaily
هدایت شده از بچه کویر | علی سبحانی
نکته✅
درب مسجد و حسینه و هئیت به روی هر گناهکاری باز است...
اما؛برای گناهکاری باز نیست🤚
#بچه_کویر
https://eitaa.com/bache_kavir
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
🌹با دست خودم ریخته بودم... (گفت و شنودی از نوع دیگر )
♦️این روزها که جهان اسلام در شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین و یاران بیتکرارش(علیهمالسلام) به سوگ نشسته است، ستون گفت و شنود را به نوعی دیگر مینگاریم...
♦️ مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید محمد کوثری، پیرغلام حضرت اباعبدالله علیهالسلام که مداحی و نوحهسرایی او در محضر امام راحل(ره)شهرت ویژهای دارد، نقل میکند که؛ یکی از روزهای ماه محرم برای حضور در مراسم عزاداری از خانه خارج شدم. در میانه راه کودکانی را دیدم که موکب کوچکی زده بودند و اصرار کردند برایشان روضه بخوانم. اول قبول نکردم ولی با اصرار آنها به موکبشان وارد شدم و روی منبری که با رویهم گذاشتن آجر ساخته بودند نشستم و چند بیتی برایشان خواندم. برایم چای آوردند و من که از نوشیدن آن اکراه داشتم، بیآنکه متوجه شوند، چای را در گوشهای ریختم و با تشکر از کودکان خداحافظی کردم و به سراغ مجالس عزای معتبری که وعده داده بودم رفتم.
مرحوم کوثری میگوید؛ آن شب وقتی به خانه رسیدم، دیروقت بود و با خستگی به خواب رفتم. در عالم رؤیا حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها را دیدم که روی به من کرده و فرمودند:
ـ «آقای کوثری! تنها روضهای که از تو قبول شد، همان چند بیتی بود که برای آن کودکان خواندی».
و در ادامه گفتند:
ـ «چرا آن چای را دور ریختی؟ من آن چای را با دست خودم برایت ریخته بودم».
🇮🇷کانالهای نشریه عبرتهای عاشورا🇮🇷
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 splus.ir/ebratha.org سروش