eitaa logo
کانال سید مجید موسوی
2.5هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
7.1هزار ویدیو
309 فایل
دورهمی http://eitaa.com/joinchat/222887953Cd2cc5260f6 مدیر @majd_h1365 گسترده یار: @gostardehyar با من بصورت ناشناس سخن بگو https://6w9.ir/Harf_8161333
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت على اصغر عليه السّلام وقتى كه امام حسين عليه السّلام ديد همه جوانان و دوستانش كشته شدند، تصميم گرفت خود به ميدان رفته و با دشمن بجنگد، به ميدان آمد و صدا زد: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه، هل من موحّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللَّه في اعانتنا ، آيا دفاع كننده اى هست كه از حريم حرم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم دفاع كند؟ آيا خداپرستى هست كه در مورد ما از خدا بترسد؟ آيا دادرسى هست كه به اميد آنچه در نزد خدا است از ما دادرسى كند؟ آيا ياورى هست كه به اميد آنچه در نزد خدا است، به ما كمك كند؟ با شنيدن صداى مظلومانه امام حسين عليه السّلام، ناله و شيون بانوان حرم بلند شد، امام حسين عليه السّلام به در خيمه آمد، به زينب عليها السلام فرمود: ناولينى ولدى الصّغير حتّى اودّعه ، كودكم را به من بده تا با او خداحافظى كنم. امام حسين عليه السّلام كودك را [كه عبد اللّه يا على اصغر نام داشت گرفت، همين كه خواست او را ببوسد، در همين هنگام، بن كاهل اسدى او را هدف تير قرار داد، آن تير بر حلقومش نشست، و سر آن كودك را از بدن جدا نمود. امام حسين عليه السّلام به زينب عليها السلام فرمود: اين كودك را بگير، سپس هر دو كف دستش را به زير گلوى كودك گرفت، كف دستهايش پر از خون شد، آن را به سوى آسمان افكند و فرمود: «هوّن علىّ ما نزل بى انّه بعين اللَّه ، آنچه اندوه مصيبت را برايم آسان كند، اين است كه خداوند مى بيند.» امام باقر عليه السّلام فرمود: «از اين خون، قطره اى به روى زمين نريخت.» در روايت ديگر مطلبى ديگر آمده كه به عقل نزديكتر است، زيرا آن وقت، وقت وداع با كودك نبود، چه آنكه امام عليه السّلام به كار جنگ اشتغال داشت، بلكه خواهرش حضرت زينب عليها السّلام از خيمه بيرون آمد و به برادر گفت: «برادرم! اين پسر تو است كه سه روز از عمرش گذشته كه هنوز آبى نچشيده است، براى اين نوزاد اندكى آب تحصيل كن.» امام حسين عليه السّلام آن نوزاد را به دست گرفت، و به دشمنان خطاب نموده و فرمود: يا قوم قد قتلتم شيعتى و اهل بيتى، و قد بقى هذا الطّفل يتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء ، اى مردم! شما شيعيان من و خويشان مرا كشتيد، و از آنها همين كودك باقى ماند، كه از شدّت تشنگى، دهان را باز و بسته مى كند، او را با اندكى آب، سيراب كنيد. هنوز گفتارش تمام نشده بود كه يكى از دشمنانش او را هدف تير قرار داده، به طورى كه آن تير سرش را از بدنش جدا نمود، در اين هنگام امام حسين عليه السّلام دشمنان را به مجازاتهاى سخت الهى به همان گونه كه بعدا مختار و غير او با آنها رفتار نمود، نفرين كرد.