#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
چهل روز است گریانم حسین جان
چو مویِ تو پریشانم حسین جان
چهل روز است می خوانم حسین جان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
تویی ذکر لبم الحمدلله
حسینی مذهبم الحمدلله
همین جا شیرخواره گریه می کرد
ربابِ بی ستاره گریه می کرد
گهی بر گاهواره گریه می کرد
گهی بر مشکِ پاره گریه می کرد
خدایا از چه طفلم دیر کرده؟
مرا بیچاره کرده ، پیر کرده ...
همین جا دورِ اکبر را گرفتند
زِ ما شبه پیمبر را گرفتند
ولی از من دو دلبر را گرفتند
هم اکبر هم برادر را گرفتند
به تو گفتم که ای افتاده از پا
ز جا بر خیز ور نه معجرم را ...
همین جا بود که سقایِ ما رفت
به سمتِ علقمه دریای ما رفت
پناهِ عصمتِ کبرای ما رفت
پی او گوشواره هایِ ما رفت ...
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین بن علی با اشک برگشت
همین جا بود که دل ها گرفتُ ...
کسی رویِ تن تو جا گرفتُ ...
سرت را یک کمی بالا گرفتُ ...
و از پشتِ سرت سر را گرفتُ ...
همین که بر گلویت خنجر آمد
صدایِ نالۀ زهرا در آمد ....
همین جا بود الف را دال کردند
تنت را بارها پامال کردند
ته گودال را گودال کردند
تو را با سّم مرکب چال کردند
اگر خواندم قلیلت علت این بود
که یک تصویری از تو بر زمین بود
تو ماندی و کبوتر رفت کوفه
تو را کشتند و خواهر رفت کوفه
خودم در راه و معجر رفت کوفه
چه بهتر زودتر سر رفت کوفه
و گر نه دردها می کشت ما را
نگاه مردها می کشت ما را
بهاری داشتم اما خزان شد
قدی که داشتم بی تو کمان شد
عقیق تو به دستِ ساربان شد
طلایِ من نصیب کوفیان شد
خبر داری مرا بازار بردند
میان مجلس اغیار بردند
همین جا بود افتادند تن ها
همین جا بود غارت شد بدن ها
تمامی کفن ها، پیرهن ها
بدون تو کتک خوردند زن ها
همین جا بود گیسو می کشیدند
به هر سو دخترانت می دویدند
همین جا بود تازیانه باب گردید
رخ ما در کبودی قاب گردید
ز خجلت خواهر تو آب گردید
که معجر بعد تو نایاب گردید
سکینه معجر از من خواست اما
خودم هم بودم آن جا مثل آن ها ...
ز جا برخیز غم خواری کن عباس
دوباره خیمه را یاری کن عباس
برای عزتم کاری کن عباس
علم بردار علم داری کن عباس
سکینه می کند زاری ابالفضل
چه قبر کوچکی داری ابالفضل
علی اکبر لطیفیان
اگر چه پیر اگرچه خمیده ام بابا
دوباره بر سر خاکت رسیده ام بابا
رسیده ام که بگویم چه آمده به سرم
رسیده ام که بگویم چه دیده ام بابا
ببین که پیرتر از روز قبل آمده ام
نفس نفس ز فراغت چکیده ام بابا
بخوان ز چشم کبودم که چند روزی هست
که روی دختر خود را ندیده ام بابا
از آن زمان که به دنبال مرتضی در خون
میان مردم شهرت دویده ام بابا
ببین که زخم جسارت نشسته بر رویم
ببین که طعم حرارت چشیده ام بابا
دلم هوای تو و یاد محسنم کرده
مرا ببر به کنارت بریده ام بابا
شاعر : حسن لطفی
پیامبر اکرم (ص)
روضه
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#زیارت_اربعین
از هرچه و هرکه غیر تو سیر شدیم
در خدمت بارگاه تو پیر شدیم
تا حال «نمک گیر» تو بودیم، امّا
با چای عراقیات «شکر گیر» شدیم
#محمدحسین_رشیدی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
هرچند زلال و ساده اینجا آمد
افتاده شبیه جاده اینجا آمد
در محضر حق، سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده اینجا آمد
حجتالاسلام #علی_مقدم
@
#اربعین_حسینی__ع__روضه
خیز ازجا لحظه ای چشم پر آبم راببین
سیل اشکم رانگر حال خرابم راببین
ای که ازفرط عطش دیدی فلک رانیلگون
حال چشمی واکن وچشم پرآبم راببین
من نمی گویم نظر کن برتن نیلی من
این قد خم گشته وقلب کبابم راببین
برنثار تربت تو ای گل پرپر شده
کن نظر برچشم من جام گلابم راببین
گرچه درهجران روی توصبوری کرده ام
بهر وصل تو دل بی صبرو تابم راببین
من که دیدم زخم های بی شماری برتنت
تو ز جا برخیز و رنج بی حسابم راببین
چون زدم سر را به محمل یاد داری گفتمت
از سر نیزه سر ازخون خضابم راببین
غیر یک آیه که درشام بلا جا مانده است
آیه های سورۀ ام الکتابم را ببین
شام رامن پایگاه انقلابت کرده ام
درکنارت شاهدان انقلابم را ببین
ازفراقت نبض جانم زود می افتد ز کار
شوق وصل والتهاب واضطرابم راببین
ای «وفایی» گریه کردی درغم من صبر کن
درقیامت جلوۀ یوم الحسابم راببین
حاج سید هاشم وفایی
اربعین حسینی (ع)
روضه
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یا حبیبی یا حسین🔹
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیببنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم
من به خاک غمت امروز معطر گشتم
من چهل روز فقط همسفر شمر شدم
من چهل روز فقط همقدم سر گشتم
هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای
سپر دخترکان تو برادر گشتم
چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش
من چهل روز پی چادر و معجر گشتم
چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد
خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم
نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا
سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا
هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین
پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین
دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم
از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین
نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد
هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین
شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند
پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین
ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین
وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین
قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد
روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد
یادمان هست همینجا کفنت را بردند
گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند
یادمان هست همینجا به زمین افتادی
نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند
سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد
رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند
یادمان هست که گودال قیامت شده بود
با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند
ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت
ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند
دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین
رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین
#وحید_محمدی
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
غمی بزرگ در دلم، مرا عذاب میدهد
تورا صدا که میزنم؛ سنان جواب میدهد
برای بار اوّل است، خودم سوار میشوم
کار رسیده تا کجا! فضّه، رکاب میدهد
مقابل نگاه یک سپاه، میخورم زمین
همینکه شمر ناقهی مرا شتاب میدهد
نداشت فایده قسم به کوفیان؛ تو سوختی
نشسته دخترت، قسم به آفتاب میدهد
شیر درست میشود؛ گریه بلند میشود
همینکه برلب خودش، رباب آب میدهد
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#اربعین
1_20152347022.ogg
زمان:
حجم:
167.1K
#زمینه
#نوحه
#اربعین_حسینی
پای پیاده می روم قدم قدم سوی حرم
قبله نما شده دلم سوی حرم سوی حرم
ازجان ودل زنم ای نورهردوعین
لبیک یا حسین لبیک یاحسین
کبوتران این حرم که دسته دسته می روند
به سوی گنبد حسین چه پرشکسته می روند
برما زمهرخویش دادی تو زیب وزین
لبیک یا حسین لبیک یاحسین
شکر خدا کنم که من برحرم تو زائرم
خاک ره عطیه و غبار راه جابرم
خاک تو زینتی داده برعالمین
لبیک یا حسین لبیک یاحسین
روم که یک سیاهی همایشی زدین شوم
همره زینبین او زائر اربعین شوم
من ذره ی توام ای مهر مشرقین
لبیک یا حسین لبیک یاحسین
سزاست گرطلب کنم زحق امام نور را
نظر کنم به چشم دل جاده ای از ظهور را
ای آفتاب عشق ای نورنیرین
لبیک یا حسین لبیک یاحسین
سیدهاشم_وفایی