eitaa logo
سید محمد تحویلدار (مداح)
180 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◾روز دهم محرم ◾روضه‌ی روز عاشورا آسمان ریخت بهم تا که تنش ریخت بهم با سنان تا که سنان زد بدنش ریخت بهم نیزه‌داران همه با نیزه زدند و دیدم هم سرش ریخت بهم هم دهنش ریخت بهم اربا اربا شدنش قصه‌ی دیگر دارد بوریا تا که رسیده کفنش ریخت بهم صورتش مثل حسن بوده همه میدیدند کوچه شد مقتل و روی حسنش ریخت بهم کربلا گشت مدینه همه از پشت زدند زینبش دید در آنجا وطنش ریخت بهم یازده ضربه زد و مادری از راه رسید فاطمه ناله زد و ضربه‌زنش ریخت بهم بسکه با نیزه تنش زیر و زبر میکردند نامرتب شده و پیرهنش ریخت بهم دو دمه روز عاشورا بند اول زیر سم اسبها صدپاره گشته پیکرت در کجا مانده سرت(۲) بند دوم شمر با خنجر بریده یا حسین جان حنجرت در کجا مانده سرت(۲) بند سوم خواهرت از خیمه‌ها آمد بدنبال سرت غرقه خون شد پیکرت(۲) بند چهارم آمده تا که زند بوسه به زخم حنجرت غرقه خون شد پیکرت(۲) محرم ۱۳ گودال خنجر رسید از راه حنجر را ببُرِّد در پیش چشم فاطمه سر را ببُرَّد خنجر ولے کار بریدن را رها کرد از بوسه گاه مادرش زهرا حیا کرد تا منصرف آن خنجر از زیر گلو شد با یڪ لگد سالار زینب پشت و رو شد  قاتل گرفت از گیسویش در روز روشن وقتے فرو شد دشنه اے بر پشت گردن... ...باضربه ے اول شبیه محتضر شد در زیر چکمه تشنگے اش بیشتر شد با ضربه ے دوم دوباره دست و پا زد خیلے به زحمت مادر خود را صدازد با ضربه ے سوم که قصد حنجرش کرد بالاے سر زهراے هجده ساله غش کرد با ضربه ے چهارم محاسن غرق خون شد فرزند زهرا حا و سین و یا و نون شد با ضربه ے پنجم به جانش رعشه افتاد روے زمین پا مے کشید_ اے داد بے داد _ مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست شش ضربه ے محکم زدے اے شمر بس نیست؟ باضربه ے هفتم شبیه شیرخواره آمد صداے خس خس از حلقوم پاره با ضربه ے هشتم که دل از خواهرش کند زینب میان خیمه ها مو از سرش کند مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست نُه ضربه ے محکم زدے اے شمر بس نیست ؟ مثلتو مشتاق بریدن هیچ کس نیست ده ضربه ے محکم زدے اے شمر بس نیست ؟ وقتینمے بُرد بیا و دست بردار آقاے ما را ذبح کردے یازده بار با ضربه ے آخر که جانش بر لب آمد دیگر صداے ضجه هاے زینب آمد با ضربه ے آخر سرش از تن جدا شد از پنجه هاے شمر گیسویش رها شد با ضربه ے آخر سرے افتاد بر خاک پهلوشکسته مادرے افتاد بر خاک با ضربه ے آخر همه کل مے کشیدند در پیش چشم فاطمه کل مے کشیدند با ضربه ے آخر غم خواهر همین بود کلے رگ پاشیده از هم بر زمین بود با ضربه ے آخر که جان از پیکرش رفت با کیسه اے خولے به دنبال سرش رفت با بغض حیدر ؛ بغض زهرا سر بریدند با حوصله آقاے ما را سر بریدند