صالحین تنها مسیر
🌌 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۷ "ثبات قدم" 🔹مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی ک
🌌 رمان شب #بدون_تو_هرگز 19
هم راز علی
🔺حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ...
زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...😢
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ...
از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...😒⁉️
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤
🔷 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️
💢 با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟😤
می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔
🔺نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ...
بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ...
با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓
🔷خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین!
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ 😒
خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️😊
خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...
توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...😊❣️
🌺
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز 20
"شکنجه های ساواک"
🔷 سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب، دومین دخترمون هم به دنیا اومد ...👼
این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ...
🔺 این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ...
به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ...
🔷 تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ...😭
🔸مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ...
زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ...
🔸از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ...
💢یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ...
هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ...
همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 😭
🔸 چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ...
🔷 روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ...
پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ...
درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...
ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ...
اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ...
چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ...
کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...
💢 چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...
⭕️ اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ...
💢 دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ...
🔺 چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... 😢
بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ...
@ saLhintanhamasir
📝
💠نیایش شبانه
خدای من
در هر ثانیه ای که میگذرد
بی شمار نعمت بر من ارزانی میکنی
تپش قلب
دم و بازدم
دیدن
شنیدن
لمس کردن
نبض زدن ها
پلک زدن
فکر کردن
و...
نعمات بیشماری که ازشمردن آن ناتوانم
و من چقدر بی تفاوت میگذرم
و مدام از نداشته هایم پیش تو گله و شکایت میکنم
خدایا برای ناشکری ها و کم طاقتی هایم
برای فراموشکاری ها و بی توجهی هایم
مرا ببخش
خداوندا
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد
تقصیری ندارد
قاصر است
کم می آورد
در برابر بزرگی ات
ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺨﺸش ها
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی امروز و فرداهای ما ﻣﻘدر فرما
آمین یا رب العالمین
شب تان نورانی ✨
@saLhintanhamasir
بــــســــم الله الـــــرحـــمن الــــــرحــــیـــــم
📖 فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَیٰ
💠 و با او کمال آرامی و نرمی سخن گویید، باشد که متذکر شود یا (از خدا) بترسد (و ترک ظلم کند).
#طه_آیه_۴۴
#تفسیر_صفحه_۳۱۴
🔑برای اهداف بزرگ باید افرادی را تربیت کرد.
@saLhintanhamasif
💠فرازی از زیارت جامعه✨
یا مولای (عج)
يا وَلِىَّ اللهِ✨
اِنَّ بَينى وَبيْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لا يَاْتى عَلَيْها اِلاَّ رِضاكُمْ،
فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ،
وَاسْتَرْعاكُمْ اَمْرَ خَلْقِهِ،
وَقَرَنَ طاعَتَكُمْ بِطاعَتِهِ،
لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى،
وَكُنْتُمْ شُفَعآئى،
فَاِنّى لَكُمْ مُطيعٌ،
مَنْ اَطاعَكُمْ فَقَدْ اَطـاعَ اللهَ،
وَمَنْ عَصاكُمْ فَقَدْ عَصَى اللهَ،
وَ مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللهَ،
وَ مَنْ اَبْغَضَكُمْ فَقَدْ اَبْغَضَ اللهَ،
🔆 اى ولى خدا
همانا ميان من و خداى عزوجل گناهانى است كه
محو و پاك نكند آنها را جز رضايت شما
پس به حق آن خدايى كه شما را امين به راز خود كرده
و سرپرستى كار خلق خود را به شما واگذارده
و فرمانبردارى شما را به فرمانبردارى خود منوط کرده
كه شما بخشش گناهانم را (از خدا) بخواهيد
و شفيعان من گرديد
زيرا كه من فرمانبردار شمايم،
هر كه از شما فرمانبردارى كند خداى را فرمانبردارى كرده
و هر كه نافرمانى شما كند خداى را نافرمانى كرده
و هر كه شما را دوست دارد خداى را دوست داشته
و هر كه شما را دشمن دارد خداى را دشمن داشته
✨💠✨
💠کلام امیر المو ءمنین
با مطالعه روزانه ده دقیقه نهج البلاغه روح و جان خود را بیمه کنید✨
💠 #کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌴 #شماره_68
وقال عليه السلام : الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ، [والشُّكْرُ زِينَةُ الغِنَى].
خويشتن دارى زينت فقر است، و شكر گزارى زينت بى نيازى است.
شرح و تفسير
زينت فقر و غنا
امام(عليه السلام) در اين گفتار حکيمانه اش از زينت فقر و زينت غنا سخن مى گويد و مى فرمايد: «خويشتن دارى و عفت زينت فقر و شکرگزارى زينت غناست»; (الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ، وَالشُّکْرُ زِينَةُ الْغِنَى).
فقير در معرض آفات مختلفى قرار دارد: اظهار حاجت توأم با ذلت، دست بردن به سوى اموال حرام، ناسپاسى در برابر خداوند و مانند اينها. اما اگر خويشتن دار باشد نه دست حاجت به سوى لئيمان مى برد و نه عزت نفس خود را زير پا مى گذارد، نه آلوده حرام مى شود و نه زبان به ناشکرى مى گشايد، بنابراين عفت به معناى خويشتن دارى، زينت فقر است، از اين رو خداوند از اين گونه فقيران در قرآن مجيد با عظمت ياد کرده و مى فرمايد: «(لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الأَْرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لاَ يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا); (انفاق شما مخصوصاً بايد) براى نيازمندانى باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفتند (از وطن خود براى شرکت در ميدان جهاد آواره شده و در تأمين زندگى وامانده اند) آنها نمى توانند (براى تأمين روزى) مسافرتى کنند و از شدت خويشتن دارى افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند; اما آنها را از چهره هايشان مى توانى بشناسى. آنان هرگز با اصرار چيزى از کسى نمى خواهند».(1) اين همان عفت است که زينت فقر است.
البته بايد توجه داشت که عفت معناى عام و معناى خاصى دارد: معناى خاص آن پاکدامنى در مقابل آلودگى هاى جنسى و معناى عام آن هر گونه خويشتن دارى در برابر گناه و کارهاى زشت و پست است.
در حديث ديگرى از امام(عليه السلام) در غررالحکم مى خوانيم: «مَنْ عَفَّ خَفَّ وِزْرُهُ وَعَظُمَ عِنْدَاللّهِ قَدْرُهُ; آن کس که عفاف پيشه کند بار گناهش سبک و قدر و مقامش در پشگاه خدا افزون مى شود».
اما در مورد غنا که بهترين زينت شکرگزارى است; نه تنها شکر لفظى بلکه شکر عملى. اغنيا و ثروتمندانى که شرک عملى به جا مى آورند، به نيازمندان کمک مى کنند، در کارهاى خير و عام المنفعه سرمايه گذارى مى نمايند، به آنها که وام مى خواهند وام مى دهند و حتى به کسانى که محتاجند و روى سؤال ندارند به طور پنهانى کمک مى کنند آنها برترين زينت را در زندگى براى خود فراهم کرده اند، در پيشگاه خدا آبرومندند و در برابر خلق خدا نيز داراى شخصيت و آبرو و چه زينتى از اين بالاتر.
اما اگر غنىّ راه طغيان پيش گيرد، در کمک به ديگران بخل بورزد، آلوده شهوات و عيش و نوش گردد، در نظر همه زشت و منفور خواهد شد.
البته همه بايد شکر نعمت هاى خدا را به جا آورند; ولى اين کار براى آنها که مشمول نعمت بيشترى هستند زيبنده تر، بلکه لازم تر است.
شکر نعمت را بايد از پيامبران بزرگ الهى ياد گرفت; سليمان که ملک و حکومت بى مانندى داشت و جن و انس سر بر فرمان او بودند و بسيارى از قواى زمين و آسمان در خدمت او قرار داشتند هنگامى که مى بيند يکى از شاگردانش به نام «آصف بن برخيا» چنان مقام والاى روحانى پيدا کرده که مى تواند تخت «بلقيس» را در يک چشم بر هم زدن از شهر سبأ به شام نزد وى حاضر کند مى گويد: «(هَذَا مِنْ فَضلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ); خداوند چنين نعمتى را در اختيار من گذاشته تا مرا بيازمايد که آيا شکر نعمت به جاى مى آورم يا نه (و به يقين من شاکر و سپاس گزار اويم».(2)
شکرگزارى نه تنها براى غنىّ زينت، بلکه موجب فزونى نعمت است. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)» فرمود: «مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْد بَابَ شُکْر فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ; خدا درِ شکرگزارى را به روى کسى نگشود که زيادى نعمت را از او باز دارد».(3)
(1). بقره، آيه 273.
(2). نمل، آيه 40.
(3). کافى، ج 2، ص 94، ح 2.
💠✨💠