هدایت شده از تنها مسیر
1_16021294.mp3
زمان:
حجم:
1.48M
هدایت شده از کافه فیروزه
وقتی دعا میکنی،
دعای تو از این جهان خارج میشود و به جایی میرود که هیچ زمانی نیست،
دعایت به قبل از پیدایش عالم میرود
دعایت به آنجا که دارند تقدیرت را مینویسند میرود..
و تقدیر نویس مهربان عالم تقدیرت را با توجه به دعایت مینویسد..
و مولانا میگوید :
تا در طلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی..
🍃@kafefirouzeh
صالحین تنها مسیر
#برنامه_جامع_تربیت_دین40 ✅➖✔️🌍🌎 #برای_عبد_شدن ۱۱ "ترک تکبر" مبارزه با تکبر، یه کار همیشگی هست. ✔️
#برنامه_جامع_تربیت_دین41
✅➖✔️🌍
#برای_عبد_شدن 12
"ترک تکبر"
🔷تکبر یعنی برتری جویی بر دیگران
🔴متاسفانه بعضی از رفتار های پدر و مادر ها توی خونه باعث میشه که بچه ها دچار تکبر بشن.
مثلا اون پدر و مادری که به بچش میگه "درس بخون تا روی پسر خالت رو کم کنی!! "
❌این داره ناخواسته بچش رو "متکبر" بار میاره.
بابا تو چرا میزنی بچه رو داغون میکنی؟!
😒
⛔️کسی که متکبر باشه ، فهمش کم میشه، درکش کم میشه. درساش ضعیف میشه. آدم متکبر احمق میشه.
❌نکن این کار رو با فرزندت! 😒
🔶یا توی خانواده ای که پدر و مادر هی برای همدیگه قیافه بگیرن و کلاس بذارن! این بچه رو متکبر میکنه.
🔴یا مثلا طرف میره یه جایی مهمونی، میزبان یه سفره ی خوب میندازه
اینم میگه پس من باید سفره ام از اونا بهتر باشه!😖
🔴این یه نوع برتری جویی است. یه نوع تکبر هست که آدم رو احمق میکنه.
اتفاقا شما سفره ی ضعیف تری بنداز. اشکالی نداره بذار بگن تو سفره ی ضعیف تری انداختی. عوضش تو متکبر نشدی. این خیلی با ارزش تره. فهمت کم نشده. این خیلی بهتره.👏✅🌺
یا میره مجلس عروسی، هر کسی میخواد تا میتونه "بیشتر پز بده! " بگه من خوشکل ترم! من لباسام گرون تره! من طلا بیشتر دارم!
🔷اینا آدم رو خنگ میکنن.
🔴بعد میبینی طرف توی زندگیش در هر لحظه میمونه! نمیدونه تصمیم درست چیه!
خب عزیزم تو چرا انقدر خودت رو متکبر کردی؟! این برتری جویی های تو خنگت میکنه. حواست هست؟!
مراقب تکبرت باش....
🌱✅➖➖💖
🌺تنهامسیر آرامش
بخشی از نظرات دانشجویان درمورد کلاس های دانشگاه حیات برتر
👇🔷📥
#ارسالی_کاربران
📮سلام وتشکرازمطالب عالی وکاربردی ومفیدتون..چرا کاربردی چون واقعن در زندگی قابل درک واستفاده هستن.
اززمانی که من با تشکیلات تتنها مسیر آشنا شدم و اونا رو بازندگیم تطبیق میدم کاملا معنی ومفهوم اونا رو درک میکنم..ومتوجه شدم که سالهای زیادی ازعمرم با نا آگاهی وتبعیت ازهوای نفس ومخصوصا راحت طلبی وعدم تحمل رنج خوب وتحمل رنج بد هدر رفت....ان شاالله بتونیم با یاری خداوند در راه خودسازی ودر ادامه گسترش این مبانی بسیارمهم و وحیاتی گامهایی استوار برداریم...
📮سلام
از مطالب عالیتون متشکرم
ان شاالله خدا در مسیر خودسازی توفیقات زیادی به همگی ما عنایت بفرمایند
در پناه حضرت حق باشید
📮سلام خدمت استاد گرامی
من هم در طول روز بسیار مشغله دارم و اصلا فرصت نمیکنم پیام ها رو بخونم ،و هر شب اخر شب میشینم درس های اموزنده ی شما رو میخونم ،بسیار عالی و ارزشمند هستند.امیدوارم بتونم در زندگی ام هم به طور کامل این درس های ارزشمند رو عملی کنم.
بسیار سپاسگذارم
📮حاج آقا دست شما درد نکنه مطالبتون واقعا مفید و آموزنده هستن اجرتون با سید الشهدا
ان شاالله این مباحث تنهامسیری از کودکی و نوجوانی در مدارس تدریس بشن تا نسل جدید از کودکی عادت کنن به زدن راحت طلبی هاشون
📮سلام .خداقوت...
🌺من مدتی هست که باتشکیلات شماآشنا شدم.همین ابتدای صحبتم اول ازپروردگارمهربانم و ازامام زمان(عج ا..)سپاسگزارم که باشماآشناشدم.
مدتهاست وشاید بگم سالهاست که به دنبال راه میگردم ودر پیچ وخم های زندگی راه روگم کرده بودم..ودر مبارزه باهوای نفس موفق نمیشدم
🍀چندین ماهه که عضو تشکیلات تنها مسیرم ودنبال دانشگاهتون بودم والحمدلله عضوشدم.والان تمام مطالب شما رو یادداشت میکنم وروزی چند بارمطالعه میکنم.✅
افسوس میخورم که سالهای زیادی ازنوجوانی تاحالا ..که دنبال این مسیربودم وکسی نبود این طوری راه رونشون بده..واقعن باید تلاش کنید بچه ها ونوجونها رو .ومخصوصا در مدارس تنها مسیر تدریس بشه وخییییلی ازمشکلات خانواده ها وجامعه حل میشه
من الان هر چه بیشتر جلو میرم به اشتباهاتم پی میبرم .وخدا وندمهربان من چند روزی هست که توفیق داده وصبح زود همراه باهمسرم راحت طلبیمو میزنم...واقعن مباحث مفید شما دیدگاه منو عوض کرده😊
سالهای زیادی ازعمرم به دلیل ناآگاهی با این مباحث حیاتی هدر رفت انشاالله که خداوند رحیم ببخشایدما را وتوفیف بده تا درراه راست وبه سوی اوگام برداریم...
استاد گرامی به یاد دارم حدیث ویا آیه ای که پروردگار عالم میفرمایند هرکس ازبنده ی من تشکرنکند گویاازمن تشکر نکرده است..من به نازطرف خودم وتمام دانشجویان ازشما واعضای تشکیلاتتون تشکر فراوان دارم وتوفیق روز افزون شما رو از خداوند خاستارم..
وخواهش میکنم تلاش کنید تا این مفاهیم در جامعه بیشتر جابیفته وهرچند من هم سعی میکنم با اصلاح خودم ومبارزه باهوای نفس درجهت تبلیغ تنها مسیر قدمی هرچند کوچک بردارم.
والبته آرزوی من ازهمه این تلاشها و...اینه که بتونم سرباز امام زمان (ع)باشم ...وقدمی برای ظهور ایشون بردارم🌹
💭 بزرگواران، شما هم میتونید برای شرکت توی کلاسای دانشگاه
در "ایتا و گپ" به آی دی زیر کلمه ی ←ثبت نام→رو بفرستین و ثبت نام کنید 👇
🆔 @Shamimgolnarges
و برای ثبت نام توی دانشگاه در "سروش" به آی دی زیر پیام بدین👇
🆔 @jehad
توی سروش بهشون پیام بدین👆
💠✨💠✨
نبی مکرم اسلام میفرمودند:
«افضل اعمال أمّتی انتظار الفرج»؛ (کمالالدین/2/644) یعنی بهترین اعمال عبادی امت من انتظار فرج امام زمان است.
بایست پشت پنجره و با چشمهای منتظر به انتهای جاده نگاه كن تا در بهشت برای تو ثواب بنویسند. آیا قضیه به همین سادگی است!؟
اگر باور كنی كه غیبت فاصله زمانی نیست بلكه تفاوت بیش ازحد ارتفاع روح تو با روح اوست، آنگاه همه چیز فرق خواهد كرد
غیبت میشود پنجرهای كدر و مات بین تو و او و تو میدانی كه او آنسو ایستاده است، ازحسرت سرت را به پنجره میچسبانی، التماس میكنی اما باز هیچ پیدا نیست. باز همان پنجره ی كدر و مات بین تو و او فاصله انداخته است
در یك قدمی كوزه له له میزنی، نور در یك قدمی است و تو در تاریكی قرار داری.
چه زجری است این زجر، این رنج یعنی انتظار و این انتظار یعنی بهترین اعمال. خودشان خوب میدانند تو در این انتظار چه دردی میكشی.
میدانند كه نمیتوانی ساكت بنشینی، تنها ذكر بگویی و منتظر بمانی. میدانند كه میافتی به جان پنجره تا پنجره را باز كنی و اگر نتوانستی حداقل یك روزنة كوچك از پنجره را از كدورت و آلودگیها پاك كنی. همه اینها را میدانند كه میگویند: فجدوا و انتظروا. (كوشش كنید و منتظر باشید.) مگر میشود ایستاد و تماشا كرد.
آنها میدانند كه با تمام وجودت به آن پنجره خواهی کوبید تا باز شود، حتی میدانند این كوبیدن چه دردی دارد. همه اینها را میدانند كه میگویند:«برترین اعمال انتظار فرج است»
وگرنه خمیازه كشان، دعای فرج خواندن ظهور هیچكس را نزدیك نمیكند.
✨💠✨✨💠✨
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... ۲۹ با مرجان رفتیم خونه ما و بعد شام رفتیم تو اتاق. -راستی گفتم مامانمینا قبول نکردن
🔹 #او_را ... ۳۰
دم ظهر بود که با صدای زنگ گوشی چشامو باز کردم.
یه شماره غریبه بود
باصدای خش دار و خواب آلود جواب دادم
-الو؟
یه پسر بود!صداش ناآشنا بود
-سلام ترنم خانوم
-سلام.بفرمایید؟
-ببخشید انگار از خواب بیدارتون کردم☺️
علیرضا هستم،دوست عرشیا
-اهان...
نه خواهش میکنم...
بفرمایید؟
-عذرمیخوام من شمارتونو از گوشی عرشیا برداشتم!
باید باهاتون صحبت کنم😅
-بی اجازه؟؟
-بله؟؟
-بی اجازه شمارمو برداشتید؟😒
-بله خب....باید باهاتون حرف میزدم...
-اوکی
بفرمایید😏
-ببینید...
عرشیا خیلی شمارو دوست داره...
-خب؟😏
-چیزی راجع به زندگیش بهتون گفته؟
-نه،چیز خاصی نمیدونم ازش.
-عرشیا واقعا تو زندگیش سختی کشیده.
مادرشو تو بچگی از دست داده،
پدرشم یه زن دیگه گرفته که خیلی اذیتش میکرده،
اونم از بچگی در کنار درس کار میکرده و خونه گرفته و چندساله از پدرش جدا زندگی میکنه...
و شما اولین شخصی هستید که بهش دلبسته شده....💕
-پس عرشیا میخواد من کمبوداشو براش جبران کنم؟😏
چرا؟!حتما شبیه مادرشم😂
-اینطور نیست خانوم....
عرشیا واقعا عاشق شماست....
شما عشق اول و آخرشید
-ولی دستای زخم و زیلیش و رد تیغ اسمایی که رو بازوش هست،چیز دیگه ای میگه😏
-امممم...نه...خب...چیزه...
بالاخره برای هرکسی پیش میاد...
حتی خود شماهم قبل عرشیا دوست پسر داشتین😉
-برای اونا هم خودکشی میکرده؟؟
-ترنم خانوم...
گذشته ها گذشته...
مهم الانه که عرشیا عاشق و دیوونه شماست
-عرشیا ذاتا دیوونست آقا😠
چیزی نمونده بود دیروز بلا سرم بیاره😡
-نه...باورکنید پشیمونه...
بهش یه فرصت دیگه بدید...
ازتون خواهش میکنم....
لطفا...🙂
-باشه،به خودشم گفتم،فعلا هستم تا ببینم چی میشه...
-ممنونم😊
لطف کردید😉
"محدثه افشاری"
🔹 #او_را ... 31
کلافه گوشی رو پرت کردم و چشمامو بستم.
خوابم پریده بود و اعصابم خورد بود.
خودمو فحش میدادم که چرا اون روز شماره عرشیا رو گرفتم😏
دستمو گذاشتم رو شونه ی مرجان و صداش کردم...
-مرجان؟
مری؟
-هوم😴
-مرجان بلند شو،گشنمه،بریم صبحونه بخوریم...
-ترنم جون اون عرشیا ولم کن،خوابم میاد
-اوه اوه جون چه کسی روهم قسم دادی😒
بلندشو لوس نشو...
-وای ترنم...بیخیال،بذار بخوابم
-باشه،خودت خواستی....
لیوانو برداشتم و رفتم از تو حموم پر از آب سردش کردم،
-مرجان؟
-هووووممممم؟😖
-هنوز میخوای بخوابی؟
-اوهوم😢
-باشه بخواب...
و آب لیوانو خالی کردم روش😂
مرجان مثل جن زده ها بلند شد نشست و با چشمای گشاد زل زد بهم😳
-مگه مرییییییییضیییییی؟😰
بیشعوووووررررر...
خفت میکنم😠
زدم زیر خنده و همینجور که سمت در اتاق میدویدم داد زدم
-تقصیر خودت بود😝😂
همونجور دویدم سمت حیاط و مرجانم به قصد کشت دنبالم میدوید
دم استخر رسید بهم و با یه حرکت هلم داد تو استخر😐
آب یخخخخخ بود،
نمیتونستم تکون بخورم،تمام عضلاتم قفل کرده بود😣
فقط جیغ میزدم و فحشش میدادم
اونم میخندید و میگفت
-تقصیر خودت بود😝😂
تا دو ساعت از کنار شومینه تکون نمیخوردم،بدنم سر شده بود از سرما
مرجان هم میخواست از دلم دربیاره،هم قیافمو که میدید خندش میگرفت😁
با اینکه از دستش حرصم گرفته بود،اما منم از خنده هاش خندم میگرفت...
چقدر دلم میخواست مرجان خواهرم بود و همیشه باهم بودیم...😢
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ... ۳۲
دیگه دلم نمیخواست ریخت عرشیا رو ببینم،
از بعد ماجرای خودکشیش واقعا ازش بدم اومده بود،
اخلاقاش خوب بود
دوستم داشت
ولی برای من،ضعف یک مرد غیر قابل تحمله😒
فعلا رابطمو باهاش قطع نکرده بودم چون از دیوونه بازیاش میترسیدم!
ولی اصلا دوست نداشتم باهاش صحبت کنم😣
خودشم اینو فهمیده بود!
فردا پنجشنبه بود و به مرجان قول داده بودم باهاش برم مهمونی،
رفتم تو فکر...
برم؟
نرم؟
چی بپوشم؟
اصلا به مامانینا چی بگم؟
تو فکر بودم که گوشیم زنگ خورد...
عرشیا بود😒
فقط خدا رو شکر کردم که به این مثل سعید ،رو نداده بودم،وگرنه الان باید یه بهونه هم برای پیچوندن این پیدا میکردم😒
-الو...؟
-الو عزیزم...
خوبی؟
-سلام.ممنون،تو چطوری؟
بهتری؟
-تا وقتی ترنمم کنارم باشه خوبم...💕
دلم برات تنگ شده خانومم...
نمیخوای بیای پیشم؟😢
-عرشیا،ببخشید...
خیلی سرم شلوغه،
کلی درس دارم
-ترنم...
جون من!😉
پاشو بیا برات یه سورپرایز دارم
نزن تو ذوقم...
بیا دیگه گلم...لطفا😢
-پووووفففف...
از دست تو عرشیا...
از دست این زبون بازیات...
اخه کار دارم!
پس بیامم زود باید برگردما!
-باشه خوشگل من...
تو فقط بیا...
خودم اصلا میام دنبالت و برت میگردونم
-نه نه،نمیخواد...
خودم میام
-باشه...😏
نمیام....
فقط تو پاشو بیا
جون به سر کردی منو!
-باشه،نیم ساعت دیگه راه میفتم
فعلا👋
گوشی رو قطع کردم و پرتش کردم رو تخت...
گاهی وقتا دلم میخواست عرشیا رو خفش کنم😑
یه دوش گرفتم و حاضر شدم
رفتم آشپزخونه و چندتا بیسکوئیت برداشتم و راه افتا