صالحین تنها مسیر
🏡 #نکات_تربیتی_خانواده 135 خیلی مهم! ✅ طبیعتا آدم باید طوری زندگی کنه که وقتی پیر شد بازم بتونه از
#نکات_تربیتی_خانواده 137
✅ کسی که طبق دستور خدا موسیقی های حرام گوش نده، قدرت شنوایی بالایی خواهد داشت...😊
✅ کسی که طبق امر خدا پرخوری نکنه و هر غذایی رو مصرف نکنه، از سلامتی توی دوران پیریش لذت خواهد برد...💪
🌹 کسی که مطابق امر خدا ورزش و تفریح داشته باشه، بدون هیچ ضرری، بیشترین لذت رو خواهد برد...
🔷 حالا دیگه اختیار با خودتونه؛ اگه فکر میکنید آدم بهتره که همۀ عمرش رو لذت ببره، میتونید از دستورات خدا برای زیباتر شدن زندگیتون و دائمی کردن لذت هاتون استفاده کنید. 😊🌺
قبول دارید که اگه دین رو به آدما قشنگ معرفی کنن همه عاشق دین میشن؟!
💎 #نکات_تربیتی_خانواده 138
💖 ماه عسل 30 ساله! 💖
⭕️ نگاه غیر دینی به انسان ها میگه که دوران شیرین زندگی متاهلی شما همون سی روزِ ماه عسل هست و بعدش دیگه یه عمر باید بشینید و حسرت اون یه ماه رو بخورید! 😒
✅ ولی نگاه دینی به انسان میگه ماه عسل تو به جای سی روز باید سی سال باشه و بعد از این سی سال باید زندگی عاشقانۀ خودت رو با همسرت عمیق تر کنی.✔️✔️✔️
💝💞 در واقع آقا داماد باید همۀ عمر رو داماد باشه و عروس خانم همیشه باید عروس خونه باشه.😊
🚫 معنا نداره این رابطۀ شیرین محدود به یه مدت خاص باشه.
ماه عسلی که به انسان میگه تو فقط به اندازۀ یه ماه باید خوش باشی، این "یه نگاه حیوانی" به انسان هست....
صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ١٨ در ادامه مطلب 👇 . اين آدم ها عملاً مي خواهند از «خود»شان فرار كنند وگرنه ا
ریپلی.
اشتی. با. خدا
جهت یاد آوری دوستان
✨💠✨
صالحین تنها مسیر
#برنامه_جامع_تربیت_دین50 🔵💖⚜️🔷🔹 #برای_عبد_شدن 21 🌺عبد که باشی دربست در اختیار مولایی منتظری تا مو
#برنامه_جامع_تربیت_دین51
💖⚜️➖🌸🌺
#برای_عبد_شدن 22
🔰در مورد رابطه ی عبد و مولا باید یه نکته خیلی مهم رو تقدیم کنم.
ببیند وقتی ما میگیم مولا داریم، یعنی خداوند متعال مدام و 24 ساعته حواسش به ما هست.
🔹عبد یعنی چی؟
"عبد یعنی کسی که خداوند برنامه ریزی زندگیش رو میکنه".
👆✅
به محض اینکه شما یه مدت دستور گوش بدید و عبد بشید
خدا برنامه ی زندگیتون رو میچینه براتون.
👌✔️
واقعا ترک گناه بسیار آسون میشه. خیلی آسون...
🌺
ببینید ما انسان هستیم و مهمترین چیزی که داریم
"قدرت اختیار" ماست
و ما باید طی عبد شدن، "این اختیار رو بدیم به دست مولا".
✔️✔️✔️
و خیلی برای "هوای نفس" سخته که بخواد افسارش رو به دست کسی بده.
👿
برای همین
"انسان ها عموما میترسن از اینکه اختیار خودشون رو به خداوند متعال بدن"❌
خدا به ما اختیار داده و ما برای اینکه رشد کنیم "باید این اختیار رو دوباره به صاحب اصلیش بدیم "
✅👆
✔️تا صاحب اصلیش دنیا و آخرت رو بهمون بده. همه چیز مال ما بشه.😊
👈یه مقدار با خودت کلنجار برو.
ببین میتونی هوای نفست رو قانع کنی برای اینکه اختیارت رو بدی به دست مولا یا نه؟
آغاز این موضوع
آغاز دنیای جدید شماست...
چیکار میکنی؟! حاضری؟☺️
💠🌐🔵⚪️⚪️
#مراحل_عبد_شدن
تنهامسیر آرامش...
صالحین تنها مسیر
💟فصل دوم💟 🔹 #او_را ... ۵۳ افتادم رو زمین و دیگه هیچی نفهمیدم ـــــــــ ! نیم ساعت بعد، صداهای م
نگرانن!!
-نگران آبروشونن نه من!
الان دیگه به خونمم تشنه ان!!
-چرا؟؟
-چون به همه برچسبای قبلی،دختر فراری هم اضافه شد!
-مگه چه کار دیگه ای کردین؟؟
-مهم نیست...!
-هست!
بگید تا بتونم کمکتون کنم!
دیگه چیزی نگفتم و خیابونو نگاه کردم.
ماشینو روشن کرد و راه افتاد....!
"محدثه افشاری"
❤️✨
صالحین تنها مسیر
💟فصل دوم💟 🔹 #او_را ... ۵۳ افتادم رو زمین و دیگه هیچی نفهمیدم ـــــــــ ! نیم ساعت بعد، صداهای م
🔹 #او_را ... ۵۵
نشست رو زانوش،
-حالتون خوبه؟؟
میخواید پرستار خبر کنم؟
-نه...
نمیخوام😭
-اتفاقی افتاده؟😳
چرا گریه میکنید؟
اگر کمکی از دست من برمیاد،حتما بگید
تو چشماش نگاه کردم
-واقعا میخوای کمکم کنی؟؟😢
سرشو انداخت پایین!
-بله...
اگر بتونم حتما!
-من باید از اینجا برم...!
-برید؟؟😳
یعنی فرار کنید؟؟
-آره بااااید برم
-چرا؟
نکنه بخاطر....
اممممم
مشکلتون هزینه ی درمانه؟؟
-نه😡
من با پولم کل این بیمارستانو میتونم بخرم😠
منم برم بابام پولشو میده😒
-عذر میخوام...
ببخشید
خب گفتم شاید بخاطر این مسئله میخواید برید!
-نخیر😒
-خب پس چی؟
-آقا مگه مفتشی؟؟؟😏
اصلا به تو چه؟
میتونی کمک کن،نمیتونی برو بذار یه خاک دیگه تو سرم بریزم😠
-نه نه قصد جسارت ندارم
من فقط میخوام کمکتون کنم!
اگر از اینجا برید بیرون و حالتون بد شه چی؟؟
همین الانشم مشخصه حالتون خوب نیست!
-من خودم دانشجوی پزشکیم!
میفهمم حالم خوب هست یا نه!
کمکم میکنی؟؟
-آخه...
-آقا خواهش میکنم!!
حالم خوب نیست
لطفا
فقط منو از در این بیمارستان رد کن!همین!!
یکم مِن و مِن کرد و اطرافو نگاه کرد...
میدونستم دو دله،
قبل اینکه حرفی بزنه دوباره گفتم
-خواهش میکنم...😭
اشکامو که دید سریع دست و پاشو گم کرد!
-باشه!باشه!
گریه نکنید!
الان باید چیکار کنم؟؟
-منو از در ببرید بیرون!
با این لباسا نمیذارن خارج شم!
-برم لباساتونو بیارم؟؟
-نه آقا...
وقت نیست!
تا نفهمیدن باید برم!!
-خب چجوری؟؟
-ماشین داری؟؟
-آره!
-خب خوبه!
من میخوابم رو صندلی عقب،
یه پارچه ای ،پتویی،چیزی بکش روم،
زود بریم!
-ها😳
باشه...
صبر کنید برم ماشینو بیارم نزدیک!
-ممنونم😢
رفت و بعد دو سه دقیقه با یه پراید برگشت!!😕
چنان راجع به پول بیمارستان پرسید گفتم پورشه سواره😒
سریع درو باز کردم و نشستم تو ماشین،
یه پتو داد گرفتم و کشیدم روم و خوابیدم رو صندلی!
حرکت کرد و از بیمارستان خارج شد و یکم دور شد،
فهمیدم که پیچید تو یه خیابون دیگه!
-خانوم؟؟
بلند شدم و اطرافمو نگاه کردم و یه نفس راحت کشیدم!!
-ممنونم آقا😍
-خواهش میکنم،همین یه کارمون مونده بود که اونم انجام دادیم😅
-ببخشید ...
ولی واقعا لطف بزرگی در حقم کردی🙏
-خواهش میکنم.
خب؟
الان میخواید کجا برید؟
موندم چه جوابی بدم!!
-نمیدونم...
یه کاریش میکنم!
بازم ممنون...
خداحافظ!
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ... ۵۶
داشتم در ماشینو باز میکردم که صدام زد!
-خانوم!!
-بله؟؟
-با این لباسا کجا میخواید برید آخه؟؟
معلومه لباس بیمارستانه!
درو بستم.
-خب...
اخه چیکار کنم؟؟
-بعدم شما که چیزی همراهتون نیست!
نه کیف،نه گوشی،
مطمئنا نمیتونید جایی برید!
چندلحظه نگاهش کردم...
-آدرس خونتونو بگید ببرمتون خونه!
-خونه؟؟؟😳
-بله.مگه جای دیگه ای دارید؟؟
-من فرار کردم که نبرنم خونه!!
اونوقت الان برم خونه؟؟😒
-یعنی از خونه فرار کردین شما؟؟😳
-نه آقا...نه‼️
من از زندگی فراریم!
از نفس کشیدن فراریم!
اه...😭
-چرا باز گریه کردین؟؟😳
یه چند لحظه صبر کنید!!
گوشیشو برداشت و یه شماره گرفت!
-به کی زنگ میزنی؟؟😰
از تو آینه نگاهم کرد و انگشتشو گذاشت روی بینیش!
یعنی هیس... !!
-الو؟
سلام آقای دکتر!
بله اومدم،ولی راستش یه کاری پیش اومد،مجبور شدم برم!!معذرت میخوام!
چی؟؟
جدا؟؟
ای بابا...
باشه پس دیگه امروز نمیام!
یاعلی مدد!
گوشیو قطع کرد و گذاشت رو داشبورد!
-پس شمایید!!
-کی؟؟چی؟؟
-فهمیدن فرار کردین!
-شما پزشکید؟؟
-نه ولی تو اون بیمارستان کار میکنم!
ماشینو روشن کرد و راه افتاد!
-کجا میری؟؟
-بذارید یکم دیگه از اینجا دور شیم!
یه ربعی رانندگی کرد
سرمو گذاشته بودم رو صندلی و آروم اشک میریختم!
-حالا میخواید چیکار کنید؟
میخواید کجا برید؟
سرمو بلند کردم و از تو آینه به چشماش نگاه کردم!
چشماشو دزدید و کنار خیابون نگه داشت!
کم کم داشت هوا ابری میشد
با این که دم عید بود اما هنوز هوا سرد بود...!🌦
سرمو تکیه دادم به شیشه ی ماشین و سعی کردم با خنکاش،داغی درونمو کم کنم!
چه جوابی میدادم؟؟
چشمامو بستم
و آروم گفتم
-ببریدم یه جای خلوت...
پارکی،جایی!
نمیدونم!
-چیزی میخورین؟
بنظر میرسه ضعف دارین.
دستمو گذاشتم رو شکمم!
خیلی گشنم بود اما هنوز معدم درد میکرد!😣
ماشینو روشن کرد و جلوی یه رستوران نگه داشت.
-چنددقیقه صبرکنید تا بیام.
رفت و با یه پرس غذا برگشت...
ساعت حوالی شش بود!
با اینکه روم نمیشد اما بخاطر ضعفم غذا رو گرفتم
معدم خیلی درد میکرد!
خیلی کم تونستم بخورم و ازش تشکر کردم!
-حالتون بهتره؟؟
-اوهوم.خوبم!
-نمیخواید برید خونتون؟؟
-نه!
-میشه بپرسم چرا بیمارستان بودین؟؟
-چه فرقی داره!😒
-ببینید...
من میخوام کمکتون کنم!
-هه😏
پس منو ببر یه جهنم دره ای که هیچکس نباشه!
-باشه.امشب میبرمتون جایی که کسی نباشه
اما لااقل یه خبر به خانوادتون بدین،
حتما الان خیلی
سیر در کهکشانها.....
شــــــــــبتان پر نـــــــــــو ر
@saLhintanhamaair
بســم الله الرحمن الرحیم
📖 إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ
💠 به راستی کسانی که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [زشتشان] را در نظرشان آراستیم، پس همواره در حیرت و سرگردانی اند،
#سوره_نمل_آیه_۴
#تفسیر_صفحه_۳۷۷
🔑اگر قيامت را باور كنيم، از كارهاى بسيارى كه به نظر ما زيباست توبه خواهيم كرد.
@saLhintanhamasir