eitaa logo
صالحین تنها مسیر
219 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙‍ لیله الرغائب 🌙 فردا پنجشنبه ١۴٠١/١١/۶ 📢📢از دست ندهید و زودتر برای دوستانتون بفرستید. فردا شب لیله الرغائب هست حتما روزه بگیرید و نماز این شب خوانده شود که بسیار بسیار با ارزشه🔻 🌿 مراقبات لیله الرغائب 🕋 اولين شب جمعۀ ماه رجب را لیله الرغائب می‌گويند. 💫 برای این شب نمازی بسیار با فضيلت از حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله و سلّم نقل شده است که اگر کسی آن را به جا آورد، پس از مرگ هنگامی که در قبر گذاشته شود، خداوند تبارک و تعالی ثواب نمازش را به سوی او به بهترین صورت می‌فرستد تا همدم او شود و او را از تنهایی بیرون آورد و با روی گشاده و درخشان و زبانی شیوا و فصیح به او می‌گوید: 🌷 اى حبيب من تو را بشارت باد كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى. بنده می‌گويد تو كيستى؟ به خدا سوگند من چهره‌اى زيباتر از چهرۀ تو نديده‌ام و سخنى شيرين‌تر از سخن تو نشنيده‌ام و بويى بهتر از بوی تو نبوییده‌ام! پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نماز هستم كه در فلان شب، از فلان ماه، از فلان سال به جاى آوردی. امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا كنم و مونس تنهايى تو باشم و هراس را از تو برگيرم و هنگامی كه در صور دميده شود، در عرصۀ قيامت سايه‌اى بر سرت خواهم افكند، پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو جدا نخواهد شد. 🌷 💎 كيفيّت اين نماز چنين است: ▫️اولين پنجشنبۀ ماه رجب را روزه می‌دارى. ▫️و چون شب جمعه داخل شود، مابين نماز مغرب و عشاء، دوازده ركعت نماز بجاى مى‌آورى، هر دو ركعت با يک سلام، و در هر رکعت می‌خوانی: ▪️سوره «حمد» یک مرتبه ▪️سوره «قدر» سه مرتبه ▪️سوره «توحيد» دوازده مرتبه ▫️پس از پایان نماز هفتاد مرتبه مى‌گويى: ▪️ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ ▫️سپس به سجده می‌روى و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️آنگاه سر از سجده برداشته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ ▫️دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه می‌گويى: ▪️سبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوح ▫️سپس حاجت خود را می‌طلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد. ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
بهار نارنج: قسمت(۱۵۰) #دختربسیجی اونشب کسی از جریان آوا و مدرسه نرفتنش چیزی به بابا نگفت و آرام ان
قسمت(۱۵۱) با صدای خانمی سرم رو بالا گرفتم بهش نگاه کردم که رو به آرام گفت : سلام آرام  خانوم! چه عجب که ما شما رو دیدیم! دیگه داشتیم از اومدنت ناامید می شدیم.  آرام با خانمه دست داد و باهاش احوالپرسی کرد و با اشاره به من گفت : منتظر بودم آقامون از مسافرت برگرده و با هم بیایم اینجا.  خانمه یه نگاهی به من انداخت و بهم سلام کرد و رو به آرام گفت :مبارکه عزیزم ان‌شالله به پای هم پیرشین نمیخوای آقاتون رو معرفی کنی ؟  _ایشون آقا ی آراد جاوید هستن .  خانمه رو به من گفت "خوشبختم " و ناگهان رو به آرام گفت :آرام نکنه ایشون پسر آقای جاوید....  آرام با لبخند گفت : آره ایشون پسر آقای جاویده.  با تعجب از حرفاشون بهشون نگاه می کردم که خانمه رو به من گفت : ببخشید  که شما رو نشناختم! خیلی خوش اومدین! چرا اینجا وایستادین بفرمایین بریم  توی دفتر! خانم شاه ملکی خیلی خوشحال میشن شما رو ببینن.  _نه! اینجا راحت ترم.  _ولی آخه اینجا که خوب نیست! _گفتم که اینجا راحت ترم.  _باشه هر جور که شما راحتین.  آرام که تا اون لحظه با لبخند به من نگاه میکرد رو به خانمه گفت :خانم محبی ما  یه مقدار اسباب بازی برای بچه ها خریدیم ومی خوایم اگه اجازه بدین  خودمون بهشون بدیم.  خانم محبی: اختیار دارین خانوم! الان به آقا رحیم می گم بیاد و بهتون توی  آوردنشون کمک کنه.  خانم محبی برای صدا زدن آقا رحیم رفت و من رو به آرام گفتم : آرام جریان  چیه؟ این خانم از کجا بابا رو می شناسه؟  _می دونی من و آقاجون اینجا با هم دیگه آشنا شدیم؟!  _اینجا؟!  _آقاجون یکی از خیرینه که به این مرکز کمک مالی میکنه و هر چند وقت یک بار برای دیدن بچه ها به اینجا میاد و از قضا یک روز که من هم اومده بودم اینجا هم دیگه رو دیدیم و این شد زمینه ی آشنایی من و ایشون.  _یعنی بابا می دونست تو دختر دوست مامانی ؟  _نه نمی دونست!
قسمت(۱۵۲) _پس از کجا از زیر و بم زندگی تو خبر داشت ؟ _شوهر خانم شاه ملکی مدیر اینجا! خانواده ی ما رو میشناسه و همه چی رو  در مورد ما به خانمش می گه و خانمش هم همه چی رو کف دست آقاجون می زاره  و این جوری می شه که آقاجون همه چی رو در مورد من و خانواده ام می دونست .  با اومدن خانم محبی و مردی که حدس میزدم آقا رحیم باشه دیگه چیزی نپرسیدم و برای آوردن اسباب بازی ها از آرام فاصله گرفتم و سالن خارج شدم.  به همراه آرام اسباب بازیا رو خودمون بین بچه ها تقسیم و مدتی رو باهاشون باز ی کردیم.  بچه ها از دیدن اسباب بازی ها ذوق زده شده بودن ولی من بیشتر از اونا خوشحال  بودم و از اینکه میدیدیم تونسته ام با یه هدیه ی ناقابل دل چند تا بچه رو شاد  کنم حس خوبی داشتم و این رو مدیون آرام بودم که برای اولین بار من رو به جایی  برده بود که متفاوت تر از همه جا بود و اگه آرام نبود من حتی یادم نمیومد که  همچین جاهایی هم وجود داره و آدم می تونه خیلی ساده از خوشحال کردن  چندتا بچه لذت ببره.  محو تماشای پسر بچه ی گوشه گیری بودم که با ماشین کنترلیش بازی می کرد ولی بلد نبود درست باهاش کار کنه. کنارش نشستم و جوری که ناراحت نشه کنترل ما شین رو گرفتم و بهش  گفتم:من هم وقتی هم سن تو بودم مثل همین ماشین یکی داشتم و اولش بلد  نبودم باهاش کار کنم ولی کم کم یاد گرفتم.  همانطور که بهش یاد می دادم چطور باز ی کنه گفتم :اسم من آراده! تو نمیخوای  اسمت رو به من بگی تا با هم دوست بشیم؟ سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت که دوباره گفتم : تو دوست نداری با من دوست باشی؟  همانطور که سرش پایین بود خیلی یوا ش گفت :اسم من امیر محمده.  دستم رو به سمتش دراز کردم که با تعجب نگاهم کرد و من با لبخند گفتم :دوستا به  هم دست میدن! !  دستش رو توی دستم گذاشت و باهام دست داد که کنترل ما شین رو بهش دادم و  گفتم :خب حالا تو بازی کن ببینم چیکار می کنی!  کنترل رو از دستم گرفت و مشغول بازی شد و من هم مثل راوی مسابقات تشویقش کردم و به بازی جَو دادم تا اینکه یاد گرفت خیلی خوب با ماشینش بازی کنه. آرام که تا اون موقع سرش با حرف زدن با بچه ها و جواب دادن به سئوالای ناتمومشون  گرم بود کنارمون وایستاد و گفت : می بینم که خوب تونستی با امیر محمد ارتباط  برقرار کنی!  من که روی زمین نشسته بودم کنارش وایستادم و گفتم :من و امیر محمد دیگه با  هم دوست شدیم.  روبه امیرمحمد ادامه دادم :مگه نه!؟  امیرمحمد سرش رو تکون داد و آرام گفت :میدونی تو اولین کسی هستی که  تونسته با امیرمحمد دوست بشه؟!  _واقعا؟!  _آره واقعا! امیرمحمد خیلی کم حرف و گوشه گیر و خجالتیه و بر ای همین هم دیر با کسی دوست میشه.  به امیرمحمد که مشغول بازی بود نگاه کردم و گفتم: یه جورایی  من رو یاد بچگیای خودم میندازه!  آرام ابروهاش رو بالا انداخت و گفت : نگو که تو هم خجالتی و کم حرف بودی که  اصلا باور نمی کنم! حداقل به من یکی ثابت شده که تو اصلا شرم و حیا نداری.
قسمت(۱۵۳) _خجالتی و کم حرف نبودم ولی همیشه تنها بودم و برای همین هم حتی توی  جمع از بقیه جدا می شدم و خودم تنهایی بازی می کردم، بچه که بودم بهم میگفتن آرومم ولی بزرگتر که شدم گفتن مغرورم و خودم رو از بقیه جدا می دونم.  _حرف مردم همیشه هست! خب دیگه الان وقت ناهار بچه هاست و ما هم دیگه  باید بریم.  برام سخت بود که بخوام با رفتنم بچه ها رو ناراحت کنم به خصوص اینکه میدیدم امیرمحمد با غصه نگاهم می کنه! برای همین رو به بچه ها که جلومون  وایستاده بودن گفتم: خب دیگه بچه ها ما باید بریم ولی قول میدم زود بهتون  سر بزنم ازتون میخوام هر چی که دوست دارین دفعه ی بعد براتون بیارم رو به خانم مربی بگین تا به من بگه.  یکی از پسر بچه ها گفت: یعنی هرچی که بخوایم شما برامون میخری؟  _آره عزیزم هر چی که بخوای!  _حتی دوچرخه ی قرمز گنده؟!  _حتی دوچرخه ی قرمز گنده!  یه دفعه َ یکی از بچه ها که تپل تر از بقیه بود گفت : خولاکی هم بلامون میخری؟ _بله که می خرم شما فقط بگو چه خوراکی ا ی دوست داری تا من برات بخرم. _شوکولات و آبنبات و چیپش و از این بیشکوییت هایی که روشون کاکائو داله.  _چشم عزیزم حتما می خرم! فقط شما می دو نی چیپس و آبنبات برای سلامتیت ضرر داره؟  _شما بخل قول میدم همش لو یه شا نخولم.  با صدای بلند خندیدم و گفتم : خب دیگه بچه ها یادتون نره هر چی که  خواستین رو به خانم مربی بگین مهم نیست کوچیک باشه یا بزرگ من براتون  می خرمش!  همه با هم جواب دادن باشه و من روی پام وایستادم و با دیدن امیرمحمد که عقب تر ازهمه با ناراحتی بهم نگاه می کرد به سمتش رفتم و گفتم : خب دوست عزیز تو نمیخوا ی بگی چی دوست داری برات بیارم؟  _من چیزی نمی خوام.  _واقعا؟!  چیزی نگفت که گفتم:اصلا می خوای یه روز بیام دنبالت و بریم هر چی که خواستی رو خودت بخری ؟  سرش رو به نشانه ی تایید تکون داد که باهاش دست دادم و گفتم :پس تا روزی  که دوباره هم دیگه رو ببینیم خداحافظ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـ🍁ـلام روزتون پراز خیر و برکت 💐 امروز پنجشنبه ☀️۶ بهمن ۱۴۰۱ه. ش 🌙۴ رجب ۱۴۴۴ ه.ق 🌸🌸🌸🌸🌸 امام کاظم (ع): رجب ماه بزرگى است كه خداوند [پاداش] نيكى ها را در آن دو چندان و گناهان را پاك مى كند . 📚من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 92
🍃🌹 🍃🌹 سلام صبحتون بخیر ومهدوی 🌹پنجشنبه خود را معطر  می کنیم به عطر دل نشین صلوات🌹🍃 🌹اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ ♥️وَّ آلِ مُحَمَّد 🌹وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹در پناه حضرت محمد(ص) ❤️و خاندان پاکش علیهم السلام 🌹آخر هـفته تون پر خیر و برکت در این روز معنوی دعا می کنم حاجات تون رو از دستان پر برکت و مهربان امام زمان عج علیه السلام بگیرید. و روز پر برکتی داشته باشید 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای ما ، مهدی جان عمری است که جز شما آرزویی نداشته ایم ... با آرزوی آمدنتان پیر شدیم .... اما محبتتان در دل هایمان همچون نهالی نورس ، هنوز تازه است ... خدا کند تمام شود این روزهای چشم براهی ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 دعای پدر و مادر در زندگی انسان خیلی مؤثره گاهی انسان می‌بیند یک خطایی کرد و یک گرفتاری در زندگی‌اش پیش آمد، یکی از راههای خلاصی از این گرفتاری‌ها این است که به پدرش بگوید: بابا برای من دعا کن. به مادرش بگوید: برای من دعا کن. یک طوری به آنها محبّت کند و قلبشان را راضی کند که برایش دعا کنند. همان دعای پدر و مادرش ... گاهی اوقات ممکن است دهها امامزاده و دهها مرتبه مشهد و کربلا هم بروی ولی در قفل هستی، گشایشی برایت نمی‌شود. امّا یک‌بار برو دست پدرت را ببوس پای مادرت را ببوس بگو: می‌شود امشب برای من دعا کنید؟ همان دیگر تمام است. شب جمعه است و اموات چشم‌انتظارند... هدیه برای این عزیزان فراموش نشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 🌙 وَ اِلی رَبِّک فَارغَب سوره مبارکه انشراح آیه ۸ و به سوی پروردگارت توجّه کن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 اوّلین ماه رجب را «لیلة الرّغائب» گویند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روایتى که فضیلت ماه رجب را بیان مى‌کرد فرمود: «از اوّلین شب جمعه ماه رجب غافل نشوید که فرشتگان آن را «لیلة الرّغائب» نامیدند». آنگاه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اعمالى را براى آن شب به این کیفیّت بیان فرمود: ✅ روز پنج شنبه اوّل ماه را روزه مى‌گیرى، ✅ چون شب جمعه فرا رسید، میان نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز مى گذارى (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت از آن، یک مرتبه سوره «حمد» و سه مرتبه «إنّا انزلناه» و دوازده مرتبه «قل هو الله احد» را مى خوانى. ✅ پس از اتمام نماز هفتاد مرتبه مى‌گویى: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ» ✅ آنگاه به سجده مى روى و هفتاد بار مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ سپس سر از سجده برمى دارى و هفتاد بار مى گویى: «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ، إِنَّکَ أنْتَ العَلِىُّ الاْعْظَمُ» ✅ بار دیگر نیز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گویى: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» ✅ آنگاه حاجت خود را مى طلبى که ان‌شاءالله برآورده خواهد شد. ✅ارسال به دیگران فراموش نشود🙏  ═══✼🍃💖🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره جامع موضوع لینک اختصاصی تنهامسیریها برای ثبت نام با تخفیف ویژه:👇👇👇 https://idpay.ir/tanhamasirteb/9700000 این مبلغ برای شرکت در چهار سطح هست ❇️ ای دی برای ارسال فیش واریزی و دریافت لینک ثبت نام👇👇 @Rayeheye313