🔼تصویر ضریح حرم حضرت رقیه (س)
🏴شهادت حضرت رقیه (ع) دختر سه ساله امام حسین (ع) تسلیت باد🏴
بابا شما چیزی نپرس از گوشواره🎗
من هم از انگشـ💍ـــــتر نمی گیرم سراغی
┄┅┅❁💚❁┅┅
✍آقا مجتبی تهرانی(ره) :
حاجت های بزرگ خودتان را از آقازاده های کوچک امام حسین(حضرت علی اصغر و حضرت رقیه«ع») بگیرید.
✨شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت.
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
💎 #اربعین بهترین تعطیلات بچه هیئتیهاست. با بهم ریختن همهی قواعد دنیای امروز. زدن به دریای سختیها در عصر عافیت طلبی...
▪️یک ماجراجویی بدون حساب و کتاب در دوران عقل حسابگر...
▪️چشیدن نیم خوردهی دیگران در زمانهی وسواسهای مالیخولیایی بهداشت...
▪️خوابیدن در همسایگی خطر در روزگار ترور و وحشت...
▪️دوستداشتن بی دلیل دیگران در عصر کینه و اضطراب...
▪️فروریختن مرزهای جغرافیایی و نژادی در روزگار تعصبات شیطانی...
▪️ایثار کردن همهی زندگی در زمانهی شحّ نفس کنازها...
گویا این چند روز تمرینی برای شیوهی زندگی در دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عج) است. اگر قواعد عجیب و غریب این چند روز را نمی دیدیم، درک عالم مهدوی ناممکن بود.
✨
دیدی یه وقتایی بی خودی دلت می گیره؟!
هیچی هم نشده ها...
فقط دلت میخواد گریه کنی...
اما یه وقت بچگی نکنی و اشکاتو همینجوری الکی خرج کنی...
به اشک هات جهت بده...
دلی که گرفته ؛ نور می خواد...
دلی که گرفته فقط فَابکِ بِالحُسَین...
#دیگه_کدوم_در_روبزنم_تادعوتم_کنی😔
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
#حدیث_مهدوی
♥️ #امام_مهدي(عج) از ديدگاه امير المومنين علی علیه السلام
🔹براي #قائم ما غيبتي است که مدت آن به درازا خواهد کشيد، شيعیان را گويي با چشم خود مي بينم همانند گله ی بيصاحبي که در دشت و صحرا پراکنده شده، به دنبال چراگاه مي گردند، در #غيبت او به جستجوي او مي پردازند، و نمي يابند. آگاه باشيد که هر کس بر آئين خود استوار بماند و در اثر طول #غيبت دلش را قساوت نگيرد، روز قيامت در کنار من خواهد بود.
📚کمال الدين/ ص303
🌹 وَ اسْتَجِبْ بِهِ دَعْوَتَنَا وَ أَعْطِنَا بِهِ سُؤْلَنَا وَ بَلِّغْنَا بِهِ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ آمَالَنَا🍃
🙏و دعايمان را به كمك او اجابت كن، و خواسته هايمان را به حق او عطا فرما، و ما را به يارى او به آروزهاى دنيا و آخرتمان برسان،
📜 #دعای_افتتاح
صالحین تنها مسیر
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۷) ♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگه
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
سلام علیکم اعضای محترم ادامه👇🏻👇🏻
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۸)
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم.
💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت.
هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد.
۱
✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم.
تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
۲
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد:
البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید... 💥
۳
اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم.
مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم.
۴
🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود.
🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم.
نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
۵
🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود.
لحظاتی به سکوت گذشت.
سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت.
تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید.
📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند...
۶
◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد.
وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد.
از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند،
اما او نپذیرفت و
گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم
بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است.
۷
در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت،
نقش بر زمین شدم.
🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشاند.
۸
خب فکر می کنم تا این قسمت کافی باشه و ادامه این سرگذشت رو به فردا موکول کنیم
پس همراه ما باشید این سرگذشت
✍ادامه دارد...
#یا_مهدی(عج)
دیریست که آواره ی دشتی آقا
رفتی و دوباره برنگشتی آقا ...
شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم
از خیر تماممان گذشتی آقا...
شرمندتیم مولا 😔😔
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊 ☘اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘🕊
🌹✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 « زندگی بدون امام زمان(عج) »
🎤 استاد رائفی پور
#امام_زمان
🏴🏴✨
#معارف_قرآن
🚫 برتریجویی ممنوع
✍️ قرآن میگه دو تا چیز انسان رو از مواهبِ سرای آخرت محروم میکنه.
یعنی قیامت اونهایی برنده هستند که گرفتار این دو تا نباشند:
برتریجویی (استکبار)و فساد در زمین
📖 تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُون عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ و لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین(قصص/۸۳)
👈 سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند؛و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است
🔸هر چیزی رو که خدا، ما رو از انجام دادن اون نهی کرده،مایه فساد در زمین است. چون نظام زندگیِ انسان رو بر هم میزنه.
🔸یعنی هر گناهی مصداق فساد در زمین است. حتی مساله برتریجویی هم یکی از مصادیق فساد در زمین است، ولی اهمیت فوقالعاده بحث برتریجویی باعث شده که بصورت جدا در این آیه مطرح بشه.
🔹 در روایات اسلامی خیلی روی این مساله برتریجویی تاکید شده، تا اونجایی که امیرالمومنین (ع)میفرماید:
👈 "گاه میشود که انسان از این لذت میبرد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد،و به خاطر همین داخل تحت این آیه میشود، چرا که اینهم شاخه کوچکی از برتریجویی است"
📚تفسیر "جوامع الجامع" ذیل آیه مورد بحث
🗣 یعنی اگه همین قدر کوچک؛ فکر کنیم که بند کفش من از فلانی بهتره، گرفتاریم قیامت
❌به این میگن خود برتر بینی
حالا یه لحظه با خودمون فکر کنیم
کجاها و چقدر، تو زندگیمون برتریجویی کردیم
❌ من بهترم...
❌ قیافه من بهتره...
❌ لباسهای من بهتره...
❌ خونه ما بهتره...
❌ ماشین ما بهتره...
❌ هیات ما بهتره...
#شهید سید مرتضی اوینی
احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي ميشد. من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين ميكني؟!
همه سرها به سويش برگشت در رديفهاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. از بغل دستيام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را ميشناسي؟»
گفت: «سيد مرتضي آويني است.»
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فقط خداست كه ...
میشود با دهان بسته صدایش كرد...
میشود با پای شكسته هم
به سراغش رفت...
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد...
تنها كسی است كه
وقتی همه رفتند می ماند...
وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید...
وقتی همه تنهایت گذاشتند
محرمت میشود...
و تنها سلطانیست كه ...
دلش با بخشیدن آرام می گیرد،
نه با تنبیه كردن...!
🕊همیشه و همه جا...
#شهید #حضرت_رقیه
#برسد_به_دست_مسئولین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امتحان بی سر و صدای اربعین.... عاشورای ما...
استاد پناهیان
🚩 @IslamLifeStyles
✨
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً
عاشق اگر رنگ و بوی معشوق و
به خودش نگیره،
عاشق نیست...
نگاهی به خودم انداختم، به خودِ درونم...
چیزی از تو ندیدم خداوندگارم
من همرنگ تو نیستم
مثل اینکه هنوز عاشقت نشدم...!
#بقرهآیه ۱۳۸
صالحین تنها مسیر
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠 سلام علیکم اعضای محترم ادامه👇🏻👇🏻 🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
سلام علیکم اعضای محترم گام دوم جوانان ادامه👇🏻👇🏻
🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ
(قسمت ۹)
💠همان طور که به راه خویش می رفتیم، صدای وحشتناکی، توجه مرا به خود جلب کرد.
💥 به سمت چپ بیابان نگاه کردم، آنچه دیدم باعث شد که وحشتزده خود را از دوش نیک به زمین اندازم و بی اختیار خود را پشت او مخفی کنم.
۱
❌دو شخص با قیافه هایی بزرگ و سیاه که از دهان و بینی شان، آتش و دود شعله ور بود و موهایشان بر زمین کشیده می شد، در حالی که در دست هر کدام یک گرز آهنی تفتیده به چشم می خورد، در حرکت بودند...🔥
🔅با نگرانی به نیک گفتم: اینها کیستند، نکند به سمت ما می آیند؟! نیک لبخند زنان گفت: نترس. اینها نکیر و منکرند، می روند از کافری که تازه از دنیا آمده، بپرسند آنچه از تو پرسیدند.
❇️ گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.
۲
❇️ گفتم: اینها وحشتناک ترند. گفت: زیرا با کافر سروکار دارند.
فاصله ای نشد که صدای فرود آمدن چیزی، زمین زیر پاهایم را به شدت لرزاند، وقتی از نیک علت را جویا شدم، گفت:
ضربه آتشی بود که بر آن کافر فرود آمد.
⭕️از این به بعد نیز این گونه صداها که زمین را به لرزه می آورد بسیار خواهی شنید.😢
۳
🔰 نیک مسیر راه را از روی تپهها و گاه از درون درههایی کوچک و بلند انتخاب میکرد
تا اینکه به ناگاه خود را لب پرتگاه بزرگ و عظیمی دیدم.
۴
🌀 از نیک پرسیدم: باید از پرتگاه نیز بگذریم؟
گفت: آری.
با وحشت به ته دره نگاه کردم، به قدری عمیق بود که انتهایش پیدا نبود.
💠برگشتم و به نیک گفتم: تو که دوست و همراه منی چرا اینهمه آزارم میدهی؟!
گفت: چطور؟
گفتم: آیا واقعا در این برهوت راه دیگری، که اندکی راحتتر باشد وجود ندارد؟!
۵
🔶نیک دستی به سرم کشید گفت: راه عبور در این وادی بسیار است، اما هرکس را مسیری است که به ناچار باید از آن بگذرد.
🔘 با ناراحتی گفتم:
آیا لیاقت من این بود که از بالا، آتش و دود آزارم دهد و از پایین، تپهها و درههای سخت و جان فرسا محل عبورم میباشد؟!
۶
♦️یک لبخندی زد و گفت: دوست من بدان این زجرها، بازتاب کردارهای زشت تو در دنیاست.
اگر در این مسیر عذاب آنها را تحمل نکنی هرگز به وادی السلام نخواهی رسید.
کوچکترین عمل زشت تو در دنیا ضبط گردیده، اینها تاوان آنهاست...
۷
⚡️ مدتها با رنج و مشقت بسیار مشغول پایین رفتن از دره بودیم
که ناگاه،
صدای ریزش سنگلاخها، از بالای دره، مرا به خود آورد.
فورا خود را به نیک رساندم، تا چنانچه مشکلی پیش آید، به کمکم بشتابد
۸
☄ وحشتزده و مضطرب، در حالیکه چشمانم از حدقه بیرون آمده بود،
دیدم که مردی همراه با سنگهای کوچک و بزرگ در حال سقوط به ته دره میباشد.
🌷نیک به من اشاره کرده و گفت: نگاه کن...!
۹
ممنون از همراهیتون عزیزان با ماهمراه باشید
این سرگذشت 👇🏻
📙ادامه دارد...