یاصاحب الزمان ادرکنی:
#گفتار_بزرگان 🌱🌷🌱
⚜ملا احمد نراقی :( آداب ظاهریه) قرائت قرآن ... آن است که با وضو باشد ، وبه طریق ادب با سکون و وقار نشسته یا ایستاده رو به قبله و سر پیش افکنده و تکیه نزده و چهار زانو ننشسته باشد
و پای خود را نکشیده باشد ،
🌸🌸🌸
🌺بلکه مانند کسی باشد که در نزد بزرگی جلیل الشان می نشیند یا می ایستد و شمرده و به آرامش بخواند..و اداب آن است که گریه کند ..اگر تواند صدای خود را زینت دهد.
🌸🌸🌸
🌺و از (آداب باطنیه) قرائت قرآن این است که : در وقت قرآن خواندن ،متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یاد آورد آنچه می خواند کلام بشر نیست ..بلکه کلام خداوند علام و خالق شمس و قمر است ..
🌸🌸🌸
🌺زبان های نا پاک را که به کلمات ناشایست متکلم می گردند سزاوار نیست که آن را بخوانند !
و دل های ملوث به رذایل اخلاقی را نشاید که به حول معانی آن بگردند.
🌸🌸🌸
باید خود را اصلاح کنند 👉
صلوات بر ولي الامر المنتظر (عليه السّلام):
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً اَللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِينِكَ وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِيَائَكَ وَ أَوْلِيَائَهُ وَ شِيعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمْ اَللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِيعِ خَلْقِكَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ أَنْ يُوصَلَ إلَيْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِيهِ رَسُولَكَ وَ آلَ رَسُولِكَ وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَيِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِيهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَهَ الْكُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ جَمِيعَ الْمُلْحِدِينَ حَيْثُ كَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الأَْرْضِ وَ مَغَارِبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ امْلأَْ بِهِ الأَْرْضَ عَدْلاً وَ أَظْهِرْ بِهِ دِينَ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ آل....
رسیدن به #لذت_بندگی
و #برنامه_ترک_گناه 147
🔹✦🌺•┈•✾🖲🔸
#مبارزه_با_راحت_طلبی 67
🌺 طبیعتا مومن فقط کیف میکنه حرف اون دنیا رو بزنه.
حالا ما اینجا توی تلگرام حرف اهل بیت رو میزنیم و لذت میبریم.
✅ ان شالله اون دنیا در مجلس خود اهل بیت علیهم السلام دور هم بشینیم و کیف کنیم!😊💖
🔸توی زیارتنامه ی امام رضا چی میخونی؟
وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی
🌹 💕 خدایا حرم خیلی کیف میده
وقتی امام رضا رو زیارت میکنم ... چقدر خوبه...
😍اما خدایا خیییلی بهتر و باحال تره که بیام پیش اولیای خودت بشینم...
😊بیام کنار خود امام رضا....
⛔️ خیلیا وقتی میرن حرم برای زیارت، خودشون رو بدبخت میدونن که حالا اومدن زیارت.
لازم نکرده که خودت رو بدبخت بدونی که حالا رفتی زیارت کیف کنی.😒
نه!
🌺 کیف کن که اونجایی
و خودت رو خوشبخت تر فرض کن وقتی که بری پیش خود اهل بیت...👌✅
👈این یعنی زیارت درست و حسابی.
💖 زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام هم شما باید دوست داشته باشی که بری اون دنیا.
👈فقط با معرفت نه به خاطر بدبختی!
پس یادمون باشه که توی دنیا برای خودمون حق راحتی قائل نشیم.
چون توی دنیا این خبرا نیست.
🔻 خیلی فرهنگ راحت طلبی، فرهنگ زشتی هست که متاسفانه توی جامعه ی ما شدید شده.
✅ استاد پناهیان میفرمودن:
من توی خیلی از کشورهای دنیا رفتم. تحمل کردن مشکلات توی اکثر کشورهای دنیا
🔴 خییییلی بهتر از کشور ماست.
⛔️ بنده اعتقاد قطعی دارم که یک شبکه ی مافیایی در رسانه های عمومی
داره سعی میکنه راحت طلبی و غر زدن رو در مردم ما نهادینه کنه...
#راه_روشن
🌹 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔺انَّ الأرضَ لا تُصلِحَ الاّ بِإمام!
🔻زمین جز به دست امام
اصلاح نمیشود .
📚اصول كافی، ج ۲، ص ۲۱
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#راه_روشن
🌹 امام خمینی (ره):
🔺 ما همه انتظار فرج داریم، و باید در این انتظار خدمت بکنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و ما باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا بکند، و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه بشود.
📚صحیفه امام، ج ۸، ص ۳۷۴
#راه_روشن
🌹 امام خامنهای:
🔺 ما که منتظر امام زمان هستیم، باید در جهتى که حکومت امام زمان(علیه الاف التحیة و الثناء و عجلالله تعالى فرجه) تشکیل خواهد شد، زندگى امروز را در همان جهت بسازیم و بنا کنیم. البته، ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم آن گونه بنایى را که اولیاى الهى ساختند یا خواهند ساخت، بنا کنیم؛ اما باید در آن جهت تلاش و کار کنیم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و مىدانیم که بزرگترین خصوصیت امام زمان(علیهالصّلاةوالسّلام) - که در دعاها و زیارات و روایات آمده است - عدالت مىباشد: «یملأ اللَّه به الارض قسطا و عدلا».
رابطهى قلبى و معنوى بین آحاد مردم و امام زمان(عج) یک امر مستحسن، بلکه لازم و داراى آثارى است؛ زیرا امید و انتظار را به طور دایم در دل انسان زنده نگه مىدارد.
۱۳۸۷/۰۵/۲۷
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کنایه خطیب جمعه تهران به روحانی: شما از وضع کشور مطلع نبوید؟علی الاسلام والسلام انا لله و انا الیه راجعون
🔹آن آقا گفت شب خوابیدم صبح بیدار شدم دیدم بنزین را گران کردند! عجب! عجب! شما از وضع کشور مطلع نبودید؟
@jonbeshesaj
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۴۵ - چند تا سوال داشتم. گفتن شما می تونید راهنمائیم کنید - چرا از خود استاد نمی پرسی
#رمان_هاد
پارت۴۶
- اوناهاش. دودکشش از یک کیلومتری پیداست. این بابا به تنهایی یکی از عظیم ترین آلاینده های
تهرانه...
سعید یکی از توپ ها را هل داد روی میز و پرسید:
- آرش کجاست؟
بابک جواب داد:
- رفته بوفه، اوناش، داره میاد
بعد رو به شروین گفت:
- بازم می خوای باهاش کل بندازی؟
- من که کاریش ندارم، اون شروع می کنه
- تو هم بدت نمیادها!
شروین خندید. صدای آرش از دور می آمد. همه برگشتند.
- بابک، من دیگه نمی رم از این یارو خرید کنم، می خواد آدمو بخوره ...
با دیدن شروین ساکت شد. بابک بطری ها را از دستش گرفت.
- رفیقت اومده تو رو ببینه
شروین زیر چشمی نگاهی به سعید کرد و با خنده ای شیطنت آمیز دستش را به طرف آرش دراز کرد.
آرش توجهی نکرد و مشغول پوشیدن دستکشش شد. بابک چشمکی به شروین زد و رو به آرش گفت:
- شروین اومده اینجا با تو بازی کنه
- من با هر کی که بخوام بازی می کنم
- منم اگر می ترسیدم ببازم بازی نمی کردم
آرش با عصبانیت به سعید نگاه کرد. سعید سری تکان داد:
- دروغ می گم؟
آرش به زور جلوی عصبانیتش را گرفت.
- کمتر از 230 تا شرط نمی بندم
شروین با لحن موذیانه ای گفت:
- خوبه
مشغول بازی شدند...
بی توجه به اطراف سعید دور میز چرخی زد. کمی دورتر از میز کنار بابک ایستاد. خنده تصنعی از
روی لب بابک کنار رفت.
- چی شد؟
- تیزتر از این حرفاست. حاضر نمیشه پول زیادی رو کنه. نمیشه خرش کرد. زمان می خواد
- عیب نداره. اینجوری بهتره، کمتر هم تابلو میشه. کاری کن پاش از اینجا قطع نشه
شروین آنطرف میز بود.توپش را زد و به سعید نگاه کرد. سعید هم لبخندی زد.
- می رم اونور، شک می کنه
بازی بالا و پائین می شد. تفاوت زیادی با هم نداشتند. آرش نگاهی به بابک کرد. بابک با سر تائید کرد.
آرش با یک ضربه دوبل دوتا توپش را انداخت توی پاکت. مغرورانه نگاهی به شروین کرد. شروین چوب را گذاشت و پول را درآورد...
از باشگاه که بیرون آمدند شروین گفت:
- من بالاخره حال اینو می گیرم
- باز خر شدی؟ این بازیش بهتر از توئه. باهاش کل کل نکن
- بهتر؟ خوبه فعلا من بیشتر بردم
شروین چند ثانیه ای مکث کرد بعد پرسید:
- توچی با بابک پچ پچ می کردی؟
- ازت خوشش اومده آمار می گرفت. می گفت بیارش
- از من یا پول من؟ باور کن از این برد و باخت ها یه چیزی هم گیر اون میاد. معلومه استاد خر کردنه.
پشت صحنه کار می کنه. شاید بتونه آرش رو خر کنه اما سر من نمی تونه شیره بماله
- تو هم که به همه بدبینی. اگه اینطوریه نیا
- از اینجا خوشم اومده. ربطی هم به هندونه های بابک نداره. از 100 کاردش 150 تاش بدون دسته
است
- فعلا که با همین چاقوهای بی دستش سر خیلی ها رو بریده
همراه سعید زنگ زد. صدای سعید آرام شد و با لحن خاصی مشغول حرف زدن شد. شروین فهمید که حتما یکی از آن رفیق های مخصوص است. سوار شد و خودش را با موبایلش سرگرم کرد. سعید دورتر ًاز ماشین راه می رفت و حرف می زد. حوصله اش سر رفت.
- میای یا برم؟
سعید دستش را تکان داد. چند کلمه ای صحبت کرد، تماس را قطع کرد و دوید به طرف ماشین.
- چقدر عجله داری، حرفم نیمه موند
ادامه دارد....
✍ میم - مشکات
م